زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

فاکتور های انتخاب

قبل از هر تصمیمی باید مشخص کنید که فاکتورهای تصمیم گیری شما چه چیزی باید باشه. من این چند تا فاکتور به ذهنم رسید رو که سعی میکنم بعدا همه رو مفصلا توضیح بدم.


1- پولی که دانشگاه بابت کمک هزینه میده.

برای ادامه تحصیل توی دکترا مهمترین فاکتور از نظر من پولیه که دانشگاه بده. خیلی جاها هستن که شما بتونید پذیرش بگیرید اما از طرف دانشگاه پولی نگیرید. هزینه ها مخصوصا با توجه به طولانی مدت بودن دوره دکترا (بین 3 تا6 سال) وحشتناک بالا هست.
2- طول دوره دکترا.
طول دوره دکترا خیلی متفاوته. نمیدونم چرا. حتی نحوه تحصیلش هم متفاوته. توی استرالیا شما از 3 سال تا 4 سال میتونید دکترا بگیرید. توی امریکا از 4 تا 6 سال. توی اروپا از 3 تا 5 سال. توی آسیا هم از 3 سال تا 5 سال گیر میاد. بستگی به خود فرد هم داره که چقدر طول بکشه اما حدودش همین هاست.
3- جای زندگی (آب و هوا, شهریت, ...)
برای یکی مثل من جای زندگی خیلی خیلی مهمه. این موضوع رو بعدا مفصل تر صحبت میکنم. اما همینقدر بگم که 4 سال عمر آدم اونم توی جوونی کم نیست که بخواد بره یه جای بد زندگی کنه. آره قبول که بعد از اینکه دکترا بگیره هر جا بخواد میره. اما سئوال اینجاست که اصلا چرا از اول نره یه جای خوب. چرا از اول جای خوبی پیدا نکنه. مثلا میگم اگر بنده رو بفرستن یه جایی مثل کانادا دق مرگ میشم. اونجا هوا سرده و من دلم میخواد بیام بیرون قدم بزنم اما همه جا یخ زده. شمالش که نزدیک به قطبه و شش ماه شب و شش ماه روز هست و... در نتیجه هیچ وقت یه همچین جایی نمیرم. اونم 4 سال. باور کنید این جای زندگی اونقدر مهمه که روی همه دوران تحصیلی تاثیر میذاره
4- خود دانشگاه
ببینم میخواهید 4 سال درس بخونید بعد برید یه دانشگاه بد؟ دانشگاه های بد اروپا و امریکا رو میدونم که از دانشگاه های آزاد خراب آباد های اینجا بدتر هستند. فکر نکنید حالا اسمش کشور آلمانه یا امریکاست دیگه همه چیش بهتر از اینجا باشه. نه بابا این خبرا نیست. سطح دانشگاه های سراسری ما اصلا پایین نیست. ما چیزی از اونا کم نداریم برای همینم اگر برید یه جایی که همه خنگ باشن دق میکنید. بعدش قراره 4 سال عمرتون رو از دست بدید پس یه چیزی یاد بگیرید که بتونید حداقل به دیگران هم یاد بدید.  نظر من اینه که دانشگاه حتی الامکان باید خوب باشه. دانشگاه های خوب کشورها توی سایت وزارت علوم هست. اونایی که مورد تایید هستند اکثرا خوب هستن. حالا بعدا در این مورد هم صحبت میکنیم.
5- رشته تحصیلی (آینده شغلی)
چی میخواهید بخونید خیلی خیلی مهمه. نرید یه وقت آبیاری گیاهان دریایی و ... بخونید بعد ببینید 4 سال عمرتون گذشته نه چیزی یاد گرفتید نه اصلا چیز به درد بخوری بوده این رشته. علاقه حرف اول رو میزنه اما به آینده شغلی هم فکر کنید. اگر یه رشته ای آینده شغلی بهتری داره چرا اونو نخونید؟ البته دکترا که توی اکثر کشور ها کار تحقیقاتی هست اما به هر حال خود موضوعی که قرار کار کنید مهم هست.
6- وجود عناصر هموطن
اول ببنید هموطن هایی که اونجا هستن چطوریه. خوشبختانه اکثر ایرانیان مقیم خارج آدم های درست و حسابی ای هستند. حداقل این چیزی که ما شنیدیم و دیدیم اینطوری بوده. اما به هر حال جاهایی هم هست که ایرانی ها با کارهای خلافشون به نابودی کشونده باشن. یه جایی نرید که خدایی نکرده دید مردم نسبت به ایرانی ها بد باشه. اونطوری خودتون در عذاب میفتید.

کلا دو جنبه داره این موضوع. یکی اینکه یه جایی برید که ایرانی کم باشه یا اصلا نباشه. اینطوری از شر الناس در امان هستید. یکی اینکه یه جایی برید که ایرانی زیاد باشه. اینطوری ممکنه شر اونا شما رو هم بگیره. بنده خودم ترجیح میدم یه جایی برم که ایرانی زیاد باشه. میدونم که آدم معاشرتی ای نیستم که بخوام باهاشون برخورد و ارتباط داشته باشم اما به هر حال حس میکنم احساس غربت کمتری میکنم اگر دور و برم ایرانی باشه. اینو جدی میگم. خیلی ها به خاطر احساس غربت برگشتن. پس یه جایی آدم بره که این کمتر باشه معقولانه تر هست. نهایت ایرانی ها یه سری مشکلات خاص خودشون رو دارن که اینجا هم هست.

7- امکان مهاجرت
شما که دارید چند سال رو توی یه کشور خارجی می مونید ممکنه که بخواهید اونجا بمونید. نمیدونم شاید یه جوری بشه مثلا اگر مجرد هستید ازدواج کنید. یا اینکه کار با درآمد خیلی بالا داشته باشید و... حتما یه جایی برید و یه جوری برید که اگر خواستید بمونید هم بتونید. یه چیزی خیلی مهمه و اون اینکه سطح درآمد کشورهای خارجی خیلی بالاتر از ما هست. حتی اگر نخواهید اقامت دائم بگیرید و به سلامتی مهاجر بشید میتونید دو سه سالی کار کنید و بارتون رو ببندید. پس مهمه که جایی برید و جوری برید که بشه بعدش اقامت گرفت یا حداقل چند سالی کار کرد.

8- همسر و بچه

من زن و بچه ندارم. اما نظر همسرتون رو حساب کنید. نه به خاطر اینکه شما متمدن شده باشین یا معتقد به فیمینسم هستید و... به خاطر خودتون میگم. اگر همسرتون نتونه تحمل کنه شرایط شما رو همه معادلات زندگیتونو بی برو برگرد به هم میزنه. شاید اون نتونه با شب نخوابیدن هاتون کنار بیاد. یا نتونه در شهری که درس میخونید زندگی کنه. یا جایی که میرید مکان مناسبی برای بچه ها نباشه و هزار و یک دلیل. اگر همسر احساساتی دارید که نمیتونه 1 روز دوری مامان رو تحمل کنه اصلا دور خارج رو خط بکشید. با عرض معذرت بلا نسبت بلانسبت خانم شما, بعضی از هموطنان ما اونور که میرن یه طور دیگه میشن. یکی از دوستان ما با همسرش رفت آلمان. یکی دو سالی بودن که زنش عاشق همسایه آلمانیش میشه. خلاصه این بابا رو ول میکنه و میره خونه همسایه روبرویی. این پسره هم دیوانه میشه دیگه نمیتونه درس بخونه الان هم رفته کانادا که این زنه جلوی چشمش نباشه. اینم گفتم که بدونید نذارید این بلاها سرتون بیاد! در نتیجه در این تصمیم به این مهمی همسرتون رو دخیل کنید.

نظرات 1 + ارسال نظر
کژال یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:40 ق.ظ

ممنون که همه چی رو لحاظ میکنی
سوئد سرده ولی پولش ارزونتره واسه من مناسب تره،واسه موندن هم میگن خوبه،ولی سرده دیگه...
امریکا خوبه ولی آیا من میتونم تنها انجا برای همیشه بمونم امدی انجا ازدواج نکردم احتمالش به دلیلی خیلی کمه از تنهایی هم دق میکنم که اروپا باز رفت و آمد بهتره...
پول پول مگه میشه ...مگه داریم!!

چقد خوبه که اینجا هست... من حرفمو بزنم امیدوارم اگه اگه میخونی ببخشی و شاکی نشی از حرفام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد