زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

ساعاتی در حرم امام رضا

امام رضا یه حال و هوایی دیگه داره. نمیدونم چطوری بگم از در صحن که وارد میشی چند قدمی که جلو میری حال و هوا کلا عوض میشه. انگار به یه جای آرامش بخشی رسیدی و احساس خوبی بهت دست میده. امسال چند بار که رفتیم حرم اینو امتحان کردم. واقعا همینطوریه. اذن دخول رو میخونم. زیبا و متین نوشته شده. آهسته آهسته به سمت حرم حرکت میکنم. توی راه انواع و اقسام آدما رو میشه دید. یکی پیره یکی جوان یکی قیافه اش عین جهنمی هاست و یکی آرامش بهشت رو داره. شادابی و بازیگوشی بچه ها فضای حرم رو دلنشین کرده. به در مسجد گوهرشاد که نزدیک میشم عده ای دارن درها رو میبوسن. با خودم فکر میکنم "به یزدان اگر ما خرد داشتیم, کجا این سرانجام بد داشتیم" از خودم میپرسم چرا اینطوری میکنن؟ اما جوابی برای این سئوال پیدا نمی کنم. 

به راهم ادامه میدم. دیگه رسیدم نزدیک در حرم که میرسم عده ای دم در به سجده میفتن. به کی سجده میکنند؟ شاید بعضی ها حق دارند بگن ما بت پرست باشیم اگرنه کجا به کسی اجازه دادن به غیر خدا سجده کنه؟ شایدم یه دلیلی دارن اما من به ذهن نمیرسه. هرچند که اون بعضی ها هم نمیفهمن "هرگز نمیرد کسی که دلش زنده شد به عشق" یعنی چه و فکر میکنن که کسی که بمیره دیگه تمومه! توی این فکرا هستم که طرف از سجده بلند میشه و کمرشو سفت میکنه و شروع میکنه به هل دادن جمعیت تا برسه به ضریح. اما من همونجا می ایستم و دعا میکنم: 


"خدایا امسال آمدم پیش بنده مخلصت. جایی که بسیاری از انسان های مومن ات میان و حاجت میگیرن. به احترام این بنده مومن ات که بدنش زیر این ضریح دفن شده است و روحش زنده و شهید است حاجت های منو هم بده. امسال چیزی برای خود خودم نمیخوام, نمیگم میخوام دانشگاه قبول بشم یا ... اما برای دیگران خیلی چیزا میخوام. اول از همه زندانی هایی که به ناحق توی زندان هستن رو آزاد کن. دلم میگیره وقتی میبینم من آزادم و کسی برای گرفتن حق من توی زندان باشه. بعد به همه ما فهم و شعور بده تا اونطور که بایدو شاید بفهمیم و بندگی تو رو کنیم."


نگاهم رو بر میگردونم به سمت ضریح. عده ای چسبیدن به ضریح و ول نمی کنن و عده ای دیگه انگار مسابقه رسیدن به ضریحه. آرام وارد جمعیت میشم. سعی می کنم به کسی برخورد نکنم اما دیگران به من برخورد میکنن. با خودم فکر میکنم کاشکی یه حرکت روان بود که مردم همینطور از کنار ضریح رد میشدن و میرفتن تا اونایی هم که میخوان پولی چیزی بندازن یا از نزدیک ببینن هم بتونن. دیگه رسیدم کنار ضریح. دستم رو دراز میکنم اما دور تر از اونی هستم که دستم برسه به ضریح. یه آن با خودم فکر میکنم اصلا برای چی باید دستم برسه به ضریح؟ جوابی پیدا نمیکنم و منصرف میشم. نزدیک در خروج مردم عقب عقب بر میگردن و بعضا پای اونایی که اونجا ایستادن و دعا میخونن هم له میشه. با خودم میگم تا وقتی که برای هر کاری که میکنیم قبلش فکر نکنیم, شاید لیاقتمون همین چیزی باشه که هست.
از در میام بیرون و توی مسجد قرآن میخونم و بعد برای همه دعا میکنم. اول همه فامیل و بعد همه کسانی که به نوعی منو میشناسن و بعد برای همه. سر از دعا که بر میدارم ساعت پاسی از شب گذشته و به خودم میگم چه زود گذشت و چقدر لذت بخش بود. چقدر خوبه که حتی بنده گناهکاری مثل من هم میتونه ساعتی از این لذت ها بی بهره نباشه. خدا کنه که هیچ وقت توفیق عبادت از ما گرفته نشه.

دلتنگی برای خدا

دلتنگیاین روزا خیلی دلتنگ میشم. از صبح تا شب دارم کار میکنم و وقتی کار نمیکنم دارم درس میخونم. دیگه وقتی برای خدا نمونده. نماز شب ها هم دیگه یا اینقدر خسته ام که نمیفهمم چی خوندم و یا اینکه اصلا قضا میشه.

امروز وقتی اون خبر رو شنیدم خیلی دلگیر شدم. آخه این چطور دنیایی هست که این همه ظلم و ستم توشه. کی خلاص میشیم؟ کی میخواهیم فهم و شعور پیدا کنیم؟ چطور میشه دختری رو توی مراسم ختم پدرش بکشن؟

چند روزی میرم مشهد پیش امام رضا شاید اون جوابی برای درد های ما داشته باشه.

کتاب BigBook برای GRE

توی منابع وربال یه چیز مهم از قلم افتاده بود که اینجا مینویسم.

بچه هایی که میخوان GRE شرکت کنن باید بدونن که بهترین کتاب برای آماده شدن برای این امتحان کتاب BigBook هست. کتابی که نمونه سئوالات سالهای قبل رو داره و سطحش تقریبا هم سطح امتحان اصلی هست. بنابراین غیر از اینکه لغت حفظ میکنید و ریاضی تمرین میکنید حتما باید یه وقتی جداگانه برای این کتاب داشته باشید. البته چون خیلی بزرگه شاید آدم نرسه که همشو بخونه اما مطمئن باشید که خوندن 4-5 سری از امتحان های این کتاب واجب واجبه.


برای اطلاعات بیشتر به سایت اپلای مراجعه کنید.


GRE

تجربیات من برای خوب شدن زبان انگلیسی

یکی از دوستان در مورد زبان پرسیده بود گفتم یه پست بذارم و تجربیاتم رو منتقل کنم.


من زبانم چندان خوب نیست اما تنبلی از خودم بوده که نخوندم. من کلا توی زندگیم فقط یک ترم ABCD رو + یک ترم برای تافل رفتم کلاس زبان.

راستش رو بخواهید بنده اعتقادی به کلاس زبان ندارم. از نظر من کلاس تنها برای بچه هایی که نیاز دارن یکی هلشون بده خوبه. اگر انگیزه بالایی برای مطالعه دارید میتونید خودتون هم بخونید و یاد بگیرید بدون اینکه کلاس برید.

اگر مثل من اعتقاد داشته باشید که معلم چیزی به شما یاد نمیده و این خداست که یاد میده به این نتیجه میرسید که خودتون هم میتونید, هر چیزی که معلم یاد میده رو یاد بگیرید. خدا رو شکر الان انواع و اقسام منابع و کتاب و ... در دسترس همه با کمترین هزینه هست و حتی آدم بی پولی مثل من هم میتونه تهیه کنه و استفاده کنه.


مهارت های اصلی زبان:

زبان چهار تا مهارت اصلی داره که همشو باید با هم یاد بگیرید. برای همش هم باید تمرین کنید تا یاد بگیرید.
1- مهارت خواندن: که با ممارست توی خوندن و حفظ لغات بیشتر بدست میاد. کتاب داستان ها هم خیلی کمک میکنن.
2- مهارت نوشتن: فقط با نوشتن بدست میاد! اگر نویسنده خوبی توی فارسی باشید معمولا میتونید توی انگلیسی هم موفق باشید. اینجا باید گرامر رو خوب یاد گرفته باشید که بعدا توضیح میدم. خوبه که مدام انشا بنویسید و بدید یکی براتون تصحیح کنه تا کم کم دستتون بیاد که اشتباهاتتون کجاست یا چطوریه میشه بهتر نوشت. این تنها جایی بود که کلاس به درد من میخورد.
3- مهارت گوش دادن: که با گوش کردن با صحبت های انگلیسی بدست میاد. حفظ لغات و اصطلاحات هم خیلی کمک میکنه.
4- مهارت صحبت کردن: که باز با صحبت کردن بدست میاد. اگر یکی باشه که صحبت هاتونو تصحیح کنه که دیگه عالیه. اگر نه خودتون باید زحمتش رو بکشید.

پس هدف افزایش این مهارت ها باید باشه. حالا ببینیم برای یادگیری زبان چکارها میشه کرد (استراتژی = راهبرد).
اول از همه بگم که زبان یعنی وقت گذاشتن. اگر میخواهید هفته ای 3-4 ساعت برید کلاس تا بعد از چند سال یه چیزی یاد گرفته باشید غیرممکنه. خودتون باید وقت بذارید. اما خب ممکنه بگید نمیدونید چطوری وقت بذارید که اینجا من تجربیاتم رو با شما در میون میذارم:


راهبردهایی برای افزایش مهارت های زبان


1- حفظ لغت: خواه نا خواه شما نیاز دارید تا کلمات رو بفهمید. اینجاست که یاد گرفتن کلمه ها خیلی مهم میشه. کتاب های 504 و 450 و 1100 رو حتما باید بخونید. اگر کم آوردید بازم کتاب برای حفظ لغت هست! لغت ها رو به روش لایتنر با نرم افزار میتونید خیلی خوب یاد بگیرید. حالا ممکنه که این لغات یادتون بره اما اگر شما مطالعه انگلیسی (خوندن متون) داشته باشید امکان نداره این اتفاق بیفته. تعجب میکنید وقتی میبینید لغتی که امروز صبح حفظ میکردید عصر توی یه مقاله میبینید! این دیدن های مکرر لغات کمک میکنه که دیگه هرگز فراموششون نکنید.


2- تقویت گرامر: گرامر یه مقداریش باید توی خونتون باشه (که با مطالعه میره توی خونتون). یه مقداریش هم تمرین خودتونه. کتاب های گرامر هم زیاده. من خودم تا حالا نخوندم. همون گرامری که راهنمایی و دبیرستان خوندیم رو خیلی خوب بلدم. اما کتاب هایی مثل English Grammar in use خیلی مفید هستند.


3- مطالعه متن های انگلیسی: اگر بتونید زمان بذارید و کتاب بخونید, مثلا یک کتاب داستان, کم کم با سبک نوشتن و ... آشنا میشید. سایت ویکیپدیای انگلیسی هم که خدا باباشو بیامرزه. هر چی بخواهید توش پیدا میشه و کلی هم اطلاعات کسب میکنید و هم زبانتون خوب میشه. الان راجع به هر چی که بخواهید توی اینترنت کتاب پیدا میشه. سعی کنید تا جایی که وقت دارید متن های انگلیسی بخونید مخصوصا در مورد چیزایی که دوست دارید.


4- گوش دادن مستمر: سایت ESLPod رو که معرفی کرده بودم که یادتون هست؟ من خودم فایل هاشو ریختم توی موبایلم و توی راه شرکت یا دانشگاه گوش میدم. یعنی حتی از ساعتی که توی ماشین هم هستم نهایت استفاده رو میکنم. وقتی که گوش میدید کم کم گوش هاتون عادت میکنه و شنیداریتون قوی میشه.


5- نگاه کردن فیلم و کارتون: اگر وقت داشته باشید و یه مقداری هم زبانتون بهتر شده باشه نگاه کردن فیلم های انگلیسی خیلی کمک میکنه. کارتون ها هم بهترین نوع فیلم ها هستن. کارتون ها رو نگاه میکنید و بعد با زیر نویس نگاه میکنید. اینطوری خیلی شنیداریتون قوی میشه. فیلم های مستند رو هم فراموش نکنید.


6- حرف زدن: خب ممکنه بگید که با کی حرف بزنیم؟ با خودتون حرف بزنید! این روش خودم برای یادگیری هست.  ESLPod ها رو که گوش میدید تکرار هم کنید. چون آروم صحبت میکنه قشنگ میشه این کارو انجام داد. اینطوری هم لهجه و تلفظ تون خوب میشه. هم ذهنتون ساختارها رو یاد میگیره. فقط مثل من اگر توی خیابون این کارو انجام میدید مراقب باشید که مردم فکر نکنن که به خاطر گرونی اجاره, بالاخونه رو دادید اجاره.


7- توضیح اتفاقات روزانه برای خودتون: این برای اونایی که ضعیف هستن خیلی سخته اما اگر سطح زبانتون از یه جایی بالاتر رفت میتونید تمرین کنید. با خودتون انگلیسی فکر کنید. چیزایی که میبینید رو سعی کنید توضیح بدید. سعی کنید که کارهایی که روزمره میکنید رو بگید. اینجا کلمه کم میارید اما اگر از دیکشنری نگاه کنید کم کم کلمات رو هم یاد میگیرید.



8- ضبط کردن صدای خودتون و رفع اشکال: اگر وقت داشته باشید صحبت هایی که با خودتون میکنید رو ضبط هم کنید و سعی کنید خطا های خودتونو بگیرید که نور علی نوره. من خودم نه وقتش رو دارم و نه از صدای خودم خوشم میاد که بخوام همچین کاری کنم اما میدونم که دوستام این کارو کردن و نتیجه گرفتن مخصوصا برای تافل.


9- توضیح چیزهایی که شنیدید: یه کاری که من خیلی خوشم میاد اینه که این داستان های ESLPod رو که گوش دادم وقتی تموم شد سعی میکنم که خودم داستان رو با زبان خودم بگم. اینطوری کلماتی که یاد نگرفتم رو یاد میگیرم, اصطلاحات رو هم مجبور میشم که استفاده کنم. یه مدت که وقت بیشتری داشتم این کار رو میکردم خیلی لذت بخش بود.


10- نوشتن مقاله ای که خوندید. کلی نمونه انشای تافل وجود داره. میتونید یکیشو بخونید و بعد سعی کنید بدون اینکه بخواهید کپی برداری کنید ایده هایی رو که داشته با زبان خودتون بنویسید. یعنی عین جمله ها رو ننویسید حتی بهتره که به جز چند تا نگاه دزدکی کوچیک دیگه اصلا به چیزی که خوندید هم نگاه نکنید.


11- صحبت کردن با Native ها: خب این مورد خیلی جذابه اما برای اونایی خوبه که سطح زبانشون بد نیست. حالا ممکنه بگید Native از کجا گیر بیاریم؟! مکان های توریستی معمولا گیر میاد. اگر پنجشنبه جمعه ها یه سر بزنید به کاخ نیاوران یا ... شاید به پستتون بخورن. متاسفانه سالهای اخیر خیلی عده اشون کم شده. اما اگر نیاز به تنوع دارید این گزینه خیلی خوبه.


----------------------

من خودم همین کار ها رو میکنم. مطمئنم که اگر هر کسی هر روز از صبح تا شب هم وقت داشته باشه بازم میتونه همه کارها رو انجام بده و وقت کم بیاره. تنوع هم که داره. یه سری لغت حفظ میکنید, یه فیلم میبینید, یه کم با خودتون حرف میزنید. ESLPod ها رو گوش میدید و همزمان ورزش هم میکنید. بعد با خودتون حرف میزنید, آخرش هم میشینید مطالعه میکنید و سعی میکنید چیزایی که گوش کردید و نوشتید رو بنویسید. اگر یکی باشه آخرش که تصحیح تون کنه که عالی میشه. الان من باید سر کار برم تا پول داشته باشم بتونم دوباره اپلای کنم. اگر نمیخواستم برم سر کار می ارزید که بشینم از صبح تا شب زبان بخونم.

چرا امریکا؟ چرا UCLA؟

خب بعضی ها سئوال پیش آمده بود براشون که چرا امریکا؟ چرا UCLA؟  اینجا برخی از دلایلم رو مینویسم:


1- زبان انگلیسی:

من قراره 4-5 سال عمرم رو جایی بگذرونم که با زبانش سر و کار دارم. انگلیسی امریکایی روانترین زبان برای یادگیری من هست. وقتی درسم تموم بشه کلی توی زبانم پیشرفت کرده ام.


2- جمعیت زیاد ایرانی: 

البته اینکه ایرانی زیاد باشه خوبه یا بد رو خیلی ها بحث دارن. اما من از احساس غربت خیلی میترسم. میترسم یه جوری بشه که نتونم درس هم بخونم. ترجیح میدم حداقل چند تا ایرانی پیدا بشه که اگر دیگه به مرحله انفجار رسیدم بشه بتونم باهاشون حرف بزنم.


3- آب و هوای خوب

خب امریکا یه قاره است و همه جور آب و هوایی توش هست اما جاهایی که من دلم میخواد برم آب و هواش خیلی عالیه. برای ما ایرانی ها زندگی توی جایی که همش بارندگی باشه (مثل اروپا) یا خیلی سرد باشه (مثل بیشتر جاهای کانادا) خیلی سخته. از اون بدتر که این نوع آب و هوا افسردگی میاره آدم نمیتونه درس بخونه




4- امکان انتخاب استاد راهنما بعد از رفتن به اونجا

این نکته برای من خیلی مهم هست. من حاضرم با یه استاد رتبه پایینتر هم کار کنم اما خوش اخلاق باشه. اخلاق هم چیزی نیست که بشه از طریق ایمیل یا ... بشه فهمید. به نظرم باید اونجا بود تا بشه تشخیص داد. این کار فقط توی امریکا ممکن هست.


5- امکان انتخاب عنوان پایان نامه بعد از رفتن به اونجا

برای برخی کشورها مثل استرالیا باید موضوع پایان نامه رو با استاد راهنما قبل از درخواست ویزا و.... مشخص کرد و بعد اقدام کرد. توی امریکا اصلا اینطوری نیست. شما تا وقتی که واحد پاس میکنی وقت داری که موضوع رو مشخص کنی. این موضوع برای من خیلی حیاتیه. من یه کارایی دلم میخواد انجام بدم که خیلی بستگی به امکانات دانشگاه داره.


6- سخت بودن

شاید باور نکنید اما من چیزای راحت رو دوست ندارم! هر چیزی بدست آوردنش آسونتر باشه از نظر من کم ارزش تر هست. اگر یه چیزی سخته حتما ارزشش رو داشته که اینقدر سخت شده!


7- آخرین مقطع و اسم دانشگاه

یه چیزی که آدم تا آخر عمرش یدک میکشه همین اسم دانشگاهی هست که ازش مدرک آخرین مقطع تحصیلی اشو میگیره. من خیلی دلم میخواد برگردم ایران. قبول کنید که هنوزم توی ایران کسی که از امریکا فارغ التحصیل شده باشه از نظر اعتبار و ... خیلی فرق میکنه!


8- مهد تکنولوژی

با وجود اینکه برخی کشورها توی تکنولوژی خیلی پیشرفت کرده اند اما هنوز که هنوزه امریکا سر آمده. خیلی دلم میخواد که زندگی توی کشوری که این وضعیت رو داره تجربه کنم.


9- فرهنگ به نسبه خوب:

البته خوبی و بدی نسبی هست اما خب فرهنگ امریکا از نظر رعایت حقوق دیگران نسبت به خیلی جاها بهتره. شاید آدم بتونه چیزای خوبشون رو هم یاد بگیره.


10- فرهنگ دانشگاهی متفاوت

تا اونجایی که من تحقیق کردم فرهنگ دانشگاهی توی امریکا خیلی بالاتر و پیشرفته تر از بقیه کشورهاست. حتی اساتید دانشگاه ما به بچه ها توصیه میکنن که حتما حتما شده برای 6 ماه برن توی دانشگاه های اونطوری که با فرهنگ تحقیقاتی اونا آشنا بشن.


11- اقامت نمیخوام!

مسئله اقامت برای بعضی ها مرگ و زندگی هست اما من دنبال اقامت جایی نیستم. دلم میخواد برگردم. دلم میخواد همین دانشگاه های خودمون تدریس کنم یا شرکت خودم رو داشته باشم. هرچندکه آمار نشون میده بیشتر از 90% بچه هایی که میرن برنمیگردن اما من دلم میخواد برگردم ایران. حالا اگر نشد هم برگردیم باز بهتره که آدم جای خوب بره. قوانین جدید استرالیا هم خیلی به نفع بچه هایی که دکترا دارن و زبان خوبی دارن شده. اگر اقامتم بخوام بگیرم میرم استرالیا که خانواده ام دارن میرن.


12- شهر زیبای لس آنجلس

برای کسانی که مثل من توی تهران زندگی کردن, زندگی توی شهرهای کوچیک خیلی خیلی سخته. ما عادت داریم راه ها طولانی باشه! ترافیک باشه! دود باشه! اصلا اگر بریم یه جایی که دود نباشه از هوای صاف خفه میشیم!  لس آنجلس شهریه که نسبت به بسیاری از شهرهای خارجی بیشترین شباهت رو به تهران داره. خب آدم کمتر احساس غربت میکنه. از اون مهمتر دیزنی لند توی آناهایم هست! من دوست دارم هر روز برم شهر بازی بچه ها رو ببینم. شاید دیزنی برام بهترین جای دنیا باشه.


13- فاند دانشگاه

نسبت به استرالیا امریکا امکان فاند بیشتری داره. اما خب نسبت به کاناداخیلی فرق نمیکنه. از اروپا هم که بدتره!


14- جهانگردی

وقتی آدم درسش تموم بشه و برگرده ایران میتونه هروقت بخواد بره اروپا و بقیه کشورهای آسیایی رو ببینه اما نمیشه هر دفعه رفت امریکا, یه قاره به این بزرگی کلی طول میکشه. پس بهتره چند سال توی امریکا باشه و همه جا رو با خیال راحت بگرده بعد که برگشت اینجا بقیه دنیا رو ببینه.


15- دلایل دیگر

بازم دلیل هست. اینکه وقعا آدم چرا نه رو بخواد توضیح بده راحتتره که چرا رو توضیح بده. مگه نتونه آدم بره وگرنه چرا نره؟



حالا کانادا برخی از این شرایط بالا رو داره اما کانادا رو استخاره کردم بد آمد. مثلا دانشگاه یورک رو بدم نمیاد برم اما باز در مقایسه با امریکا که فکر میکنم خیلی فرقی نمیکنه.