زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

به روز سرنوشت ساز نزدیک میشیم

خب دیگه از 15 فروردین سختی کشیدن برای حفظ کردن چندهزار تا لغت داره تموم میشه. این مدت کتاب های کاپلان + بارونز + Official Guide رو خوندم و تمریناشونو حل کردم. از بیگ بوک خیلی نرسیدم بزنم. متاسفانه هنوز توی ریاضی بی دقتم اما باز از دو هفته پیش بهترم. سئوالا از بس ساده هست میخوام ذهنی حل کنم یه دفعه حواسم نیست اشتباه میکنم یا اصلا صورت سئوالو غلط میخونم. بیشترین مشکلم توی این سئوالایی هست که مسئله است و باید 2 خط بخونی تازه بفهمی چیه. توی شمارش هم مشکل دارم اما دیگه وقتی نیست که بخوام کتاب های ریاضی گسسته رو یه نگاهی بندازم. همون 2-3 تا فرمول ترکیب و جایگشت رو حفظ کردم برم سر جلسه دعا کنم که از این احتمالات و شمارش سئوال سخت نیاد! روی نمودار ها هم که تا دلتون بخواد, 2 رو میخونم 4, مرد رو میخونم زن و اصلا نمیدونم حواسم کجاست که برچسب ها رو هم غلط میخونم.


الان توی خونه وربال اگر خوب بزنم 14 تا غلط و متوسط هم 22-23 تا غلط میزنم. ریاضی هم بین 4 تا 7-8 تا غلط میزنم. اونم همشون به خاطر بی دقتی. انتظار نمره 165 به بالا برای ریاضی و 150 به بالا برای وربال دارم که امیدوارم دیگه از اینا کمتر نشم. خدا کنه ریاضی هم سر جلسه خوب باشم بتونم 170 شو بگیرم.


فردا بشینم همه لغاتمو یه مروری کنم و دیگه خلاص. امیدوارم که فردا شب هم مثل امشب نشه که خوابم نمیره. الان تقریبا میشه گفت که 1 ماهه شبها خوابم نبرده و همش بعد از نماز صبح خوابیدم تا ظهر و یا اصلا تا ظهر بیدار بودم بعد از نماز ظهر خوابیدم تا عصر. نمیدونم از استرس امتحانه و یا از پارازیت هایی که برادرا میفرستن ما سرطان بگیریم هست. به هر حال از ایران که برم معلوم میشه.


از شنبه شروع میکنم دوباره به استادا ایمیل بدم ببینم چی میگن. بعد از امتحان هم حتما میام مینویسم که چطوری بود. دارم فکر میکنم کاشکی امتحان بهمن رو هم ثبت نام کنم. ولی بفهمی نفهمی احساس خستگی میکنم.

نظرات 2 + ارسال نظر
بنده خدا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:22 ب.ظ

سلام به شما، در ابتدا امیدوارم امتحان جی آر ای تونو خوب داده باشید. برادر من مشکل از خودته که شبها نمی تونی بخوابی، میدونی چرا؟ چون من هم با اینکه یک دختر هستم و دختران غالبا از پسرها بیشتر دچار استرس می شوند، دیشب راحت خوابیدم و امرز هم در دانشکده زبانهای خارجه امتحان داشتم. انقدر شما نوشته بودی که استرس داری جرات نداشتم بیام و بلاگتو ببینم. امیدوارم موفق باشی، اما انقدر تفکرات منفی خودت را در وبلاگت ننویس هم برای خودت و هم برای دیگران بد هست. احساس می کنم دچار غرور شدی، امیدوارم اشتباه باشه. دوست دارم مثل اوایل خاکی بنویسی. علمی ترش بکن، یعنی درباره اپلای خوبه می نویسی، باقیات و صالحات برات هست. باز هم آرزوی موفقیت برات دارم، هرچند یکبار خیلی حال مرا با پاسخت بدجور گرفتی.

سلام.

در مورد اون یکبار باید بگم که چون با دید منفی خوندید حالتون گرفته شد اگر الان برید دوباره با دید مثبت بخونید صد در صد نظرتون عوض میشه. به هر حال ببخشید اگر خطایی سر زده.

ببخشید من باید اون قسمت های "نظرات شخصی خودم" رو یه جورایی جدا کنم که فقط کسایی که دوست دارن بخونن یا اصلا کسی نخونه بهتره, چون اون یه مقداری قضیه اش با بقیه وبلاگ فرق میکنه. این مدت هم قرار نبود بنویسم اصلا اما طاقت نیووردم. آخه آدم که همیشه تفکر مثبت نداره, یه وقتایی هم منفی فکر میکنه.

به هر حال موفق باشید

بنده خدا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ

خواهش میکنم. انسانها باید ببخشند تا خدا هم ازشان بگذرد، اتفاقا این چیزها را شما خودت از من بهتر بلد هستی. بقول خود شما مگر چقدر زنده هستیم. پس تا زنده ایم بایست گذشت و محبت کرد. من از شما بابت مطالبی که درباره اپلای می نویسی ممنون هستم. بازهم آرزوی موفقیت برای شما دارم.

خواهش میکنم. به همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد