زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

فکر کنم بدون فاند هم دیگه نتونم برم امریکا

ماجرای ارز دانشجویی که توی پست قبلی توضیح دادم برای من یه تکان بود که دیگه با این وضعیت با هزینه خودم هیچ جوره نمیتونم برم. فکر کنید که پول هم داشته باشم به ریال (که ندارم) بخوام از اینا ارز دانشجویی بگیرم با این اوضاع و اوصاف محاله. با دلار 1900 تومن هم که به قیمت فعلی محاله بتونم خرجم رو جور کنم. وزارت علوم هم که بهم گفت تا ویزا نداشته باشی اصلا بهت نامه بانک هم نمیدیم. حالا ویزای امریکا هم از همه جا دیرتر میشه و بعضی ها اصلا موقع رفتن میرن پیک آپ میکنن که نخوان دوبار پول سفر بدن. تازه ما یه مقداری از پول شهریه هم برای داداشم ریخته بودیم, میگفتن نمیدیم, چه برسه به اینکه بخوام از اینا پول شهریه هم نرفته بگیرم. از اون بدتر اینکه شهریه مینیمم ترمی 10 هزار دلاره و اینا طبق قانون خودشون نهایت 7500 تاشو میدن و من بقیه رو باید آزاد بخرم یعنی 2 برابر پول بدم. خدا آخر و عاقبت ما رو بخیر کنه. کارت های پارسیان هم که دیگه میگن 50 میلیون باید توی حساب باشه که بهتون بدیم و کلا برچیده شد. راه دیگه ای هم برای گرفتن ارز با نرخ دولتی نیست.

برای سفارت هم تصمیم گرفتم از آنکارا اقدام کنم. چون هم نزدیکتره و هم اینکه برای کسانی که بدون فاند باشن بهتره. حداقل با مدارک ایرانی هم آشنا هستن و میفهمن نمره های من در چه حدیه و ... حالا نمیدونم کی بهم نوبت بدن. البته معموله که از دانشجوها از چند جا نوبت میگیرن و بعد یکیشو میرن. اما بقیه جاها بلا استثنا فرم DS-160 میخواست که باید بعد از اینکه آفر دانشگاه رو قبول کردی پر کنی و دیگه هم نمیتونی دانشگاه رو عوض کنی. منم که هنوز منتظر جواب دانشگاه های دیگه هستم.

احتمالا جواب بقیه دانشگاه ها تا یکی دو هفته دیگه میاد. البته هر چی به انتها نزدیک میشیم احتمال پذیرش بدون فاند و اصلا ریجکت بیشتر میشه. باید این واقعیت رو قبول کنم که قبولی های امسال احتمالا همین 3 تا دانشگاه باشن. دانشگاه ها معمولا اونایی رو که میخوان فاند بدن زودتر مشخص میکنن و بهشون وقت میدن که تصمیم بگیرن, بعد از اینکه اونا رفتن دانشگاه هایی که میخوان, جاشون رو خالی میکنن برای بقیه ای که لیست رزرو هستن.

شاید باید کم کم فکر کشورهای دیگه باشم.


نظرات 21 + ارسال نظر
شاهین چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:10 ب.ظ http://gull.blogfa.com

همین فکر هاست که اعصاب منم ریخته بهم. حالا فکر کن من متاهل هم هستم، که مشکلات خاص خودش رو هم داره.
نمی دونم چرا این قدر می خوان جوون بدبخت رو جز بدن، کاری می کنن آدم اگه رفت دیگه هیچ وقت برنگرده.

ای بابا زندگی ارزش نداره که اعصابتو به هم بریزی. خدا به متاهل ها صبر جزیل بده.
اینا که مشخصه بیماری مردم آزاری دارن که هنوز واکسنش کشف نشده.

نوید چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:07 ب.ظ

به کسی که فاند یا فول فاند میدن در راه خدا میدن یا ازش کار می کشن؟ مثل کار TA و RA. اگه هیچ پولی ندن باز هم از دانشجو کار میکشن؟ اگه فاند ندن و از دانشجو کار بکشن که دیگه وقتی برای کارهای دیگه در داخل دانشگاه(مثل کار در کتابخانه یا کار فوتوکپی در دانشگاه که دستمزدش پایینه و ماهی 500تا1000 دلار هست) یا کار در بیرون دانشگاه نمی مونه. کلی درس و مشق هم هست.

به نظرم شانس رفتن به آمریکا را از خودتون نگیرین. شاید از ترم دوم فاند گرفتین. اون تکنیک تبدیل دکتری به ارشد هم جالبه. شما که مثل بعضیا نیستین که عشق دکتر شدن داشته باشین. شاید رفتین آمریکا یه کار پیدا کردین اصلا دانشگاه رو بیخیال شدین مثل Mark Zuckerberg یا یه کاری گیر بیارین مثل Natashagodwin که لینک وبلاگشو گذاشتین.

اگه دکتری تبدیل به ارشد بکنین قضیه ی معافیت تخصیلی که ایران براتون واسه دکتری صادر کرده چی میشه؟ برگشتین ایران ازتون مدرک دکتری میخوان؟!

ازش کار میکشن عین یه برده یا بدتر از اون. اگر پولی ندن استادا برای درسهای خودشون به اندازه درس کار میکشن. مثلا پروژه میدن انجام بدی یا مقاله خلاصه کنی یا بیایی ارائه بدی و...
زندگی دانشجویی خیلی سخته, بله کلی درس و مشق علاوه بر همه اونا هست.

من نمیخوام شانس رفتنم رو بگیرم, منتهی اینا نمیذارن. آره منم همین فکر رو میکنم. شاید ترم 2 فاند بگیرم, اگر پول ترم 2 رو هم میتونستم جور کنم که با خیال راحت میرفتم و سر سال نشده ویزامو عوض میکردم اما توی 5 ماه با اون همه درس خیلی بعیده که بتونم کار هم پیدا کنم و کار پاره وقت هم خیلی سخته پیدا کردنش. اصلا نمیشه روش حساب کرد.

به هر دلیلی که روال هر ترم طی نشه از جمله تغییر دکترا به فوق یا مثلا انصراف و رفتن سر کار معافیت تحصیلی باطل شده و وثیقه هم برداشته میشه.

نوید چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ

خیلی از شعرها تبدیل به ترانه شده. خودتونو دست کم نگیرین.

فعلا که وقت این کار رو هم ندارم.

نوید پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ق.ظ

به هر دلیلی که روال هر ترم طی نشه از جمله تغییر دکترا به فوق یا مثلا انصراف و رفتن سر کار معافیت تحصیلی باطل شده و وثیقه هم برداشته میشه.
اینو وزارت علوم و نظام وظیفه ایران از کجا میفهمه؟
تغییر ویزا از دانشجویی به ویزای کار که شامل این مورد نمیشه؟

از اینجا که هر شش ماه باید ریزنمره هاتونو بفرستید براشون.
خیر تغییر ویزا رو اصلا متوجه نمیشن و کاری هم ندارن.

نوید پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ

این جمله ی کاری می کنن آدم اگه رفت دیگه هیچ وقت برنگرده

چندین نفر تا حالا همین جا گفتنش. واسه اینا که مهم نیست کسی برنگرده. خوشحال هم میشن که کسی برنگرده.

بله قبول دارم.

نوید پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ق.ظ

تا جایی که من تو اینترنت دیدم افرادی با ملیت مثلا آلمانی فرانسوی ژاپنی ایتالیایی تقریبا نه دانشجو دارن آمریکا نه استاد.
ولی تو شرکت های چند ملیتی و ریسرچی زیاد هستن. شاید به خاطر اون مطلب مثل برده کار میکشن باشه که شما گفتی. براشون صرف نمی کنه یا آمریکا براشون غیر قابل دسترس نباشه. هر وقت بخوان میرن اونجا یه دوری میزنن. دوره های کوتاه مدت مشترک هم که دانشگاه های آمریکایی با دانشگاه ها ی اروپایی زیاد داره.

نوید پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ

ببخشید دوستام که از ایتالیا پذیرش گرفتن به صورت پژوهش محور (without Thesis) ارشدشون ارائه میشه؟ ایتالیا با Thesis هم داره یا Thesis پذیرش گرفتن سخته؟

شنیدم یکی از دوستام به خاطر گرفتن نمره های پایین و گرون شدن ارز داره از تورین بر میگرده ایران. خیلی ضد حاله بعد یه سال آدم برگرده وطن دست خالی.

ظاهرا وقتی قبول میشی و میری اونجا میتونی انتخاب کنی که با تز بگیری یا بدون تز.

اینطوری خیلی بده که بخواد برگرده, اما اگر بخواد بره جای دیگه شاید بهتر باشه. ارز هم بتونه دوندگی کنه دانشجویی بگیره ...
در هر صورت این موضوع همیشه هست و هر کسی بره ممکنه دچار بشه, چیزی که مشخصه شرایط قرار نیست تا مدت زیادی بهتر بشه.

جلال جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ق.ظ

سلام
ببخشید شما که ویزا کارت پارسیان دارید تا ۵۰۰۰ دلار می تونید داشته باشید+ مقداری دلار که نقدی می برید. برای شروع با این مقدار کارتون فعلا را نمی افته؟ برای خرج ترم دوم هم که تقریبا به سال بعد می افته باز هم می تونید تا ۵۰۰۰ دلار کارتون رو شارژ کنید البته اگر قوانین فعلی عوض نشه !

سلام
من برای شهریه ترم 1 بیشتر از 10 هزار دلار میخوام. برای خرج زندگی هم حدود ماهی 1000 تا که میشه 5000 دلار. یه سری خرج های اولیه مثل ویزا و خرید مدرک و بلیت هواپیما هم دارم که اونا هم حدود 3000 دلاری میشه. فکر کنم حدود 20 هزار دلار فقط برای رفتنم میشه.
حدود 15 هزار تا هم برای ترم دوم, اگر نتونم فاند بگیرم. یعنی همون 35 هزار دلاری که دانشگاه گواهی تمکن مالی میخواست! اگر ارز دانشجویی بتونم بگیرم شاید بتونم پول ترم 1 رو جور کنم, اما اگر نتونم بگیرم اصلا امکان نداره با دلار آزاد بتونم برم. متاسفانه وضع روز به روز در حال بدتر شدنه و احتمال داره تا تابستون بازم ارزش ریال همینطوری کم بشه.

متاسفانه قوانین همون قبل از عید عوض شدن و الان یکی بخواد کارت بگیره یا شارژ کنه باید 50 میلیون پول یکساله بذاره توی پارسیان. من اگر 50 میلیون داشتم که بذارم پارسیان که تا سال بعد نصف بشه, خب همونو میکردم دلار تا سال بعد 2 برابر بشه!!! چه کاری بود که کارت شارژ کنم. به هر حال فعلا که نمیشه شارژ کرد. شاید بعدا باز قانون عوض شد.

نوید جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:39 ق.ظ

در مورد اون سوال دوستم که گفتین سوالش مشکل داره یه سوالی واسه خودم پیش اومد. آمریکایی ها بعضی وقت ها به better میگن بتر ولی معمولا میگن بدر؟

نمیدونم.

An applicant جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ

اینکه واسه دکترا به شما فاند نمیدن به نظرم طبیعیه
چون شما مقاله ISI نداری. چیزی که نبودش واسه متقاضی دکترا مساوی با فاند ندادنه 99 درصد.

نمیدونم آمار از کجا دارید اما اینطورها هم نیست.
بودن بچه هایی که با رزومه کمتر از من (همین پارسال) از همون دانشگاههایی که من اپلای کرده بودم. بدون حتی مقاله ژورنال سابمیتی پذیرش با فاند کامل گرفتن.
منتهی وضع امریکا از سال به سال خرابتر شده و مخصوصا وضع دانشگاه ها بنابراین فاندها کم شده و اساتید یا ندارند, یا اگر هم دارن اصلا نمیخوان ریسک کنن.
من نشنیدم که نداشتن ISI = ندادن فاند باشه.
اما داشتنش بی تاثیر نیست.
موفق باشید.

هستی جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:29 ب.ظ

من فکر کنم روزی یه بار وبلاگتون رو باز میکنم و هر دفعه واقعا دوست دارم ببینم که پستی راجع به گرفتن فاند زده باشید .... حالا انشاءلله این پست رو هم میبینیم....

راستی اون دانشگاهی که استخاره کرده بودید و خوب اومده بود چی شد؟ اسمش یادم نیست؟ واقعا دلم میخواد بدونم که ماجرای این استخاره چی میشه....

لطف دارید. راستش فاند هم نگیرم هر طوری شده دیگه میرم, حالا کانادا یا اروپا هم بشه باز میرم چون دیگه سربازم و دلم نمیخواد فعلا برم سربازی

اون دانشگاه سن دیگو بود که استادش گفت فاندمون خیلی کمه و شانس زیادی نداری و برام آرزوی موفقیت کرد که یه جای دیگه پذیرش بگیرم!

ماجرای استخاره هم ما یه دوستی داریم که همش استخاره میگیره! پیشنهاد کرد که برای اینکه انتخاب کنی بیا استخاره بگیر, که داستانش همون شد که نوشتم. به هر حال من طبق استخاره عمل نکردم و هر چی فکر کردم که درسته عمل کردم. حالا اگر طبق استخاره در آمده بود که هیچی اگرم نه درست عکسش عمل کردم. مثلا برای پوردو خوب آمده بود و ریجکت شدم! برای یکی دیگه بد آمده بود و من اپلای کردم و هنوزم جواب نداده! دیگه اعتقادی به استخاره اینطوری ندارم. استخاره مال جاییه که آدم سر دوراهی باشه و هیچ جوره نتونه تصمیم بگیره که کدوم راه بهتره, حالا مجبوره یکیشو هم بره, خب استخاره میکنه یکیشو میره!

یک خواننده پیگیر جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام

دوست عزیز، اینکه دانشجویی در روز های آخر پذیرش بگیره و به عبارتی waitlist باشه دلیلی برای نگرفتن فاند نیست. به نظر من پس از پذیرش هر دانشکده ای تمایل خواهد داشت که به فرد پذیرفته شده فاند بده و کمک کنه. مساله را اینجوری نگاه کنید که شما یک عضو از مجموعه تحقیقات آن دانشکده هستید و برای بهبود عملکرد شما در راستای تولید علمی و همچنین برای پرستیژ آن دانشکده هم که شده در نهایت از شما حمایت خواهد شد. ( دلیل این حرفم اینه که اکثر دانشگاه های تاپ به دانشجوی دکتری به عنوان تامین کننده هزینه ها نگاه نمی کنن و بقول خودشون اصلن دانشجوی پولی نمی گیرن و از دانشجویانشون حمایت 100 درصد می شه یا توسط خودشان و یا توسط یک سازمان بیرونی.) سیاست دانشگاه های متوسط شاید کمی فرق داشته باشه به این شکل که بودجه را در اختیار اساتید قرار می دهند تا اونها در جهت تولید علمی و ارتقای سطح دانشکده خرجش کنند. این اساتید اگه نتونند درست استفاده کنند عملکرد خوبی نخواهند داشت (از نظر چاپ مقاله) و هم اینکه نمی تونن گزارش بدهن که این گرنت را به چه شکلی استفاده کردن به مشکل بر می خورن (شما اینطور قکر کنین اساتید در مقابل پولی که گرفتن باید پاسخگو باشن و بهترین راه هم براشون هزینه های دانشجوهای دکترا هست) ، و اگه شما دانشجوی دکتری یک دانشگاهی باشید و استادی گرنت داشته باشه احتمالش خیلی زیاده که بتونید به منافع مشترک win-win دست پیدا کنید، توصیه من ارتباط مستمر با اساتیدی هست که هم موضوع کاری شما با آن ها مشابه هست و هم شاید شما بتونین کارهای آن ها را انجام دهید (یعنی اینکه کمی در مورد موضوعات مورد علاقتون انعطاف داشته باشین). شاید اینطوری با موضوعات بهتری آشنا بشین. توکل بر خدا.

یک خواننده پیگیر مطالب سایت خوب شما

سلام

حرف شما کاملا درسته. منتهی مگه توی یه دانشگاه چند تا استاد پیدا میشه که زمینه کاریش به من بخوره؟ یا حالا نزدیک باشه. توی همین دانشگاه هایی که قبول شدم استاد بود که گفت باید یه ترم بیایی با من درس برداری, کسی که توی سایتش نوشته فاند دارم بعد از اپلای بیایید صحبت کنیم. اما چون شرایط مالی خیلی خراب شده استادا دلشون نمیخواد ریسک کنن و ترجیح میدن دانشجو رو از نزدیک ببینن و باهاش کار کنن تا یه وقتی ندیده و نشناخته به کسی فاند ندن. البته همه استادا اینطوری نیستن و اگر یه دانشجویی خیلی رزومه قوی ای داشته باشه, مثلا 2-3 تا آی اس آی داشته باشه, میگه این بالاخره هر چی بلد نباشه بلده هی مقاله بده و اون دانشجو هم بره اونجا همون انتظار رو استاد ازش داره.
بنده دیگه امیدی به هیچ استادی ندارم (از اولشم نداشتم!) اگر همین دانشکده ها بتونن TA هم بهم بدن بیشتر راضی هستم. راستش من بیشتر به استادا بدبین هستم. همین دانشگاه خودمون به جز همین 2 تا استادی که باهاشون تز برداشتم مطمئنم با بقیه اگر بر میداشتم به مشکل میخوردم, واقعا تحمل اخلاق بد یه استاد رو ندارم و اصلا به همین دلیل امریکا رو انتخاب کردم که شانس اینو داشته باشم بدون استاد هم فاند بگیرم اما تا اینجا که موفق نبودم. خودم هم برنامه ام این بود که یکسال اینجا کار کنم و با هزینه خودم برم, اینطوری دستم بیشتر بازه و حتی میتونم ویزامو عوض کنم به ویزای کار یا اگر دیدم دانشگاهش به درد نمیخوره راحت اپلای کنم جای دیگه, جاهایی که خودم بتونم قبلش برم از نزدیک ببینم و باهاشون صحبت کنم.
منتهی وضع ارز خیلی به هم ریخت, الانم باز بتونم ارز دانشجویی جور کنم اولویتم اینه که بدون فاند برم امریکا و بعدش تصمیم بگیرم که چکار کنم. با وضع کنونی ارز هیچ جوره نمیتونم شهریه و هزینه زندگی رو با هم بدم. توکل به خدا

ممنون از پیگیری شما

An applicant جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ب.ظ

آمار من براساس رقبای شماست.
از دانشگاه هایی که پذیرش گرفتین خبر ندارم.
اما دانشگاه های ممتاز آمریکا به متقاضی که مقاله آی اس آی نداره، 99 درصد فاند نمیدن.
دوستان شما هم به احتمال قوی از دانشگاه های رده خوب آمریکا فاند گرفتن.

من نمیتونم حرف شما رو بپذیرم مگر منظورتون از ممتاز تاپ 20 باشه. نمیگم مقاله ISI بی تاثیره, خیلی هم تاثیر داره اما درصد 99 رو قبول ندارم.
یه سری به نتایج پذیرش امسال اپلای ابراد بزنید, همینجا چند نفر رو پیدا میکنید که بدون هیچ مقاله ای (نه حتی یک کنفرانس) برای دکترا پذیرش فول فاند گرفتن. فقط به عنوان نمونه.

1. نام رشته تحصیلی و مقطع آن : phd) Electrical engineering)
2.نام دانشگاه مقصد: University of houston
3.نام دانشگاه کارشناسی و معدل: دانشگاه آزاد 15.70
4.معدل کارشناسی ارشد و معدل: دانشگاه آزاد 17.40
5. GRE Revised: ـ 164Q, 159V, 4.5 W
6.نمره تافل: 105
7.تعداد و نوع مقالات: بدون مقاله
8.سابقه کار: ندارم
9.مقدار و نوع کمک هزینه دریافتی: Fullfund 20,000 $
10.نحوه و زمان اطلاع رسانی در مورد پذیرش و توضیحات مربوطه: ایمیل
11.تماس با اساتید قبل از اپلی: بله

حالا جی آر ای خیلی بالایی داشته. بالاخره یه چیزی باید بالا باشه.
معلومه که استنفورد اینقدر اپلیکنت داره که شما باید توی همه چی تاپ باشید که حتی پذیرش بگیرید چه برسه به فاند. یکی از دوستام یکی از استادای آستین رو توی کنفرانس دیده بود و ازش پرسیده بود که من بخوام اپلای کنم شانسی دارم. به دوستم گفته بود ما اینجا اپلیکنت داریم که مقاله توی فلان ژورنال داره, معلومه که دیگه به رزومه شما توجه نمیکنیم. رک و راست گفته بود اول نگاه میکنیم کدوم ژورنال ها مقاله دارن, تاپ های اونا رو برمیداریم و بقیه رو میریزیم دور! حالا این دوستم کسی بود که انگلیس فول فاند پذیرش گرفته بود از یه دانشگاه خفن (اونم بدون ISI داشتن) ولی دیگه سر این قضایا که انگلیس به هم ریخت و خودتون میدونید نتونست بره, الان هم از ANU پذیرش با فاند گرفته ولی تافلش کمتر از مینیمم دانشگاهه کاندیشنال بهش دادن و باید تافل بده.
من خودم واقع بینانه اپلای کردم. سه تا خیلی تاپ اپلای کردم (که همشو قبلش از یه استادی جواب تمپلیتی داشتم که اول اپلای کن), حدود رنک سن دیگو, یکی خوب اپلای کردم و باقی همه رده متوسط (حدود 70-90 امریکا) اپلای کردم. الانم اگر اسپیکینگ تافلم بالای 25 بود بدون شک از یکی از همینا TA میگرفتم. متاسفانه چون بالا نیست یه مقداری معلوم نیست که بالاخره TA بدن یا نه. توی امریکا پایین رنک 80 امریکا هم اپلای نکردم. پذیرش هام هم تا حالا از همین متوسط ها بوده مثل UCF و UGeorgia
برخلاف چیزی که فکر میکنید ISI مهمه, زمینه کاری مشترک با استاد مهمه و اگر استاد فاند داشته باشه و دانشجو بخواد و ببینه یه دانشجویی توی زمینه کاریش کار کرده, صرف نظر از اینکه ISI داره یا نه, و کس بهتری رو پیدا نکنه به همون فاند میده. الان بزرگترین مشکل اساتید فاند محدودیه که دارن, بنده از چندین نفر که خودشون الان امریکا هستن شنیدم. دانشگاه سن دیگه که همین دوستمون بود مستقیم با خود استاده که دوستش بود صحبت کرده بود و گفته بود هیچ سالی وضع به خرابی امسال نبوده. دانشگاه MIT هم دقیقا شنیدم که همین وضع هست. اینا که تاپ هستن وضعشون اینه دیگه خودتون ببینید پایینی ها در چه حالی هستن.

An applicant شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ق.ظ

ممنون از توضیحات بسیطتون.
1- منظور من از رده ممتاز، لیست وزارت علوم بود که حدود 80و90 دانشگاه آمریکا رو در بر میگیره که اغلب رده بندی جهانیشان زیر 200 میباشد.
2- رده خوب تو رده بندی وزارت علوم دانشگاه های بسیاری را لیست کرده و جالبه بدونید که واسه تخصیلات تکمیلی پیشنهاد داده که به اون دانشگاه ها نرید!
3- مثالی که شما زدید از اپلای ابراد، دقیقا از یه دانشگاه رده خوب لیست وزارت علومه که اصلا دانشگکاه قوی ای نیست.
4- تعجب میکنم که شما مقاله ISI و زمینه کاری مرتبط رو از هم تفکیک کردید!! منظور من دقیقا مقاله در زمینه کاری استاد مورد نظر در اون دانشگاه بود. این مقاله مشانگر توانایی شما در تخقیقاته. و نکته مهم دیگر اینکه شما باید نویسنده نخست اون مقاله باشید! نه نویسنده چندم. در واقع بار اصلی یک مقاله بر دوش نویسنده اوله و وقتی دانشگاهی می بینه که شما در اون زمینه کاری تونستید یه پژوهش کاملا حرفه ای رو به سرانجام برسونید به شدت نظرش جلب میشه.
5- دوره دکترا چیزی جز پژوهش نیست. بازم حرفم رو تکرار میکنم. دانشجوی ارشدی که مقاله ISI در زمینه کاری مرتبط، و نویسنده اول، ندارن، شانس بسیار کمی در دانشگاه های رده ممتاز آمریکا که در سایت وزارت علوم آمده دارن.

امیدوارم خبرهای بهتری براتون در راه باشه دوست عزیز. وبلاگ شما جذابیت خاصی داره و این موجب پیگیری من شده! هرچند چندین بار شدیدا انتقاد کردم ازتون به دلایلی!

من همزمان با شما اپلای کردم. اما خوب با شرایط متفاوت. هنوز هم منتظر جواب ها هستم. و در مورد دانشگا هایی که جواب نیومده 2 روایت هست:
1- روایت قویتر که میگه شما وارد لیست انتظار شدید و شانس 50-50 دارید.
2- روایت دوم که میگه ریجکت هستید و تنبلی کردن در ایمیل زدن بهتون!

البته من در صحبتی که با یه متقاضی غیر ایرانی سیتیزن آمریکا داشتم که اونم امسال اپلای کرده بود، میگفت روایت اول قوی تره!

درآخر اینکه این همه از رده بندی ها گفتم، من خودم همه انشگاه ها رو از لیست ممتاز انتخاب کردم. بیشتر بخاطر آینده کاری. درست مثل این میمونه که شما مدرکت رو از دانشگاه تهران بگیری یا دانشگاه زانجان یا آزاد!
به همون نسبت فرصت های کاریت کم میشه...

موفق باشید

خواهش میکنم.
1و 2و 3- من متوجه منظورتون شدم. هدف من اصلا دانشگاه ممتاز درس خوندن به هر قیمتی نبوده. من نمیتونم توی یه شهر خیلی کوچیک درس بخونم. یه نگاهی به لیست ممتاز امریکا وزارت علوم بندازید, تعداد دانشگاه های شهرهای بزرگ انگشت شماره!
توصیه وزارت علوم هم به درد خودش میخوره و به حال ما فرقی نداره. من هدفم اینه که بتونم یه زندگی راحت همراه با آرامش داشته باشم. هر دانشگاهی که بعد از فارغ التحصیلی ازش بتونم راحت کار پیدا کنم برام خوبه. به نظرم اشتباه کردید که برای فقط لیست ممتاز اقدام کردید, حداقل یه چند تا دانشگاه خوب با رنک پایینتر هم بر میداشتید ضرری نداشت. لیست من به جز 3 تا ممتاز بقیه همه گروه خوب هستن و اصلا هم برام همه نیست که برگشتم وزارت علوم ارزشیابی اش چی باشه. اینقدر در خودم میبینم که بتونم کار و کاسبی خودم رو راه بندازم و نیازی به تایید وزارت علوم هم نداشته باشم. در عوض تجربه زندگی و کار توی امریکا برام خیلی خیلی ارزش داره (نه تحصیل تنها). اینه که سعی کردم شهرهایی که دانشگاه های متوسط تر و با امکان کار بیشتر هستن انتخاب کنم.
تنها جای بدی که اپلای کردم پوردو بود اونم به اصرار یکی از دوستان و به خاطر یکی از استادای اونجا که فاند داشت و از معدود استادایی بود توی امریکا که دقیقا زمینه منو کار کرده بود و فکر کردم اگر ریسرچ منو ببینه امکان نداره انتخابم نکنه. اما خب ظاهرا از ادمیشن کامیتی رد نشدم. بازم اگر جای پایینتر از اونجا هم پذیرش با فاند گرفته بودم امکان نداشت حتی 1% برم پوردو. پنجسال زندگی توی این سن من چیزی نیست که بخوام برم توی یه جای کوچیک به خاطر یه آینده احتمالی از دستش بدم.
4- تفکیک میکنم چون دیدم تفکیک شده هستن! یکی از سال بالایی های ما امریکا دانشگاه زیر 10 پذیرش گرفته بود. در حالی که خودش یه زمینه ای کار کرده بود و استادی که بهش فاند داده بود یه زمینه دیگه! جالبه که بعدشم خودش به این نتیجه رسید که کار احمقانه ای کرده که به خاطر اسم دانشگاه رفته با یه استادی کار کنه که زمینه اشو چندان دوست نداره و میخواد برای دکترا هم روی یه موضوع دیگه کار کنه. منم خودم امسال پوزیشن هایی پیدا کردم با فاند توی دانشگاه هایی که رنک پایینتری هم بودن و احتمال اینکه فاند ازشون بگیرم خیلی هم زیاد بود اما به خاطر اینکه نمیخواستم زمینه تحقیقاتی جدیدی که خیلی کم ازش اطلاع دارم رو امتحان کنم حتی با اصرار دوستام اپلای نکردم.
5- حرف شما تا حدی درسته اما در مورد فاند RA و اونم از طریق استاد. اونم نه فقط لیست ممتاز وزارت علوم! فاندهای TA خیلی خیلی کمتر وابسته به این موضوع هستن و دانشجویی که رزومه خوبی داشته باشه و حالا استادی پیدا نکنه که قرار باشه از ترم 1 فاند بگیره, شانس برای TA داره. بنده خودم با دانشجویی از NCSU در تماس بودم که رزومه اش یه سر و گردن از رزومه من پایینتر بود اما قبول شده بود و فول فاند بهش TA داده بودن. شانس هم بی تاثیر نیست. من اگر اسپیکینگ تافلم بالای 25 بود بهتون میگفتم که از یکی از این دانشگاه هایی که مونده یا بدون فاندم به احتمال 90 درصد به بالا میتونم TA بگیرم. منتهی دیگه نمیشد دوباره تافل بدم. قبلا گفتم که TA رو ترجیح میدم, چون ریسک اینکه گیر یه استاد عوضی بیفتم و آینده امو نابود کنم خیلی زیاده. فکر کنم نوشته بودم همینجا که استاد بوده توی همین سن دیگو از دانشجوش میخواسته ماشینشو هم بشوره!!!

در مورد اونایی که جواب نیامده هم احتمال 80-90 درصد لیست رزرو هست ولی اون لیست هم در آمدنش معلوم نمیکنه. مثلا من دیدم دانشگاه سن دیگو یه عده ای رو رشته من ریجکت کرده اما هنوز به من جواب نداده (هرچند که گفتم استادش یک ماه پیش گفت شانست کمه چون بدون فاند پذیرش هم نمیدن) من که پارسال هم لیست رزرو شده بودم اما از هیچ کدوم از این رزروی ها پذیرش نگرفتم که البته رزومه ام هم و نمرات زبانم پایینتر از الان بود.

مقایسه ای که در مورد دانشگاه ها کردید بس خطا رفتید! اصلا اینطوری نیست. کیفیت دانشگاه های امریکا به جز چند تای بالایی که استثنایی هستن و چند تا هم تا حدود 25-30 که خوب هستن از اونجا به بعد تا 80-90 چندان فرقی با هم ندارن. میتونید از بچه هایی که رفتن بپرسید. مثلا فکر میکنید سطح UCF که مثلا لیست خوب وزارت علومه از دانشگاه آریزونا که لیست ممتاز وزارت علومه پایینتره؟؟؟ فکر کنم UCF بهتر هم باشه!
فرصت کاری بر خلاف چیزی که فکر میکنید توی امریکا به جز تا همون 20-30 تای بالایی که هر جایی کار گیر میاد براشون بقیه وابسته به شهر هست. مثلا شما اگر برید یه دانشگاه شهر کوچیک به همون نسبت توی اون شهر کار کمتر گیر میاد. یه دانشگاه رنک 70 توی شهر بزرگ بهتر از دانشگاه رنک 35 توی یه شهر خیلی کوچیکه ولو اینکه اون رنک 35 توی لیست ممتاز باشه و اون رنک 70 توی یه لیست خوب وزارت علوم! تازه اگر یکی واقعا دغدغه لیست ممتاز داشته باشه, ارزش داره که دکترا بره یه جای متوسط و برای پست داک بره استنفورد و ام آی تی! اینطوری هم یه جای بدی زندگی نکرده و هم مدرک نهایی اش هم ارزش بسیار بالاتری خواهد داشت.
من که به دنیای تکنولوژی تعلق دارم و از دنیای آکادمیک متنفرم. فکر کنم پست هامو قبلا خونده باشید. از نظر من استادی که میاد درصد قبولی یه کنفرانس یا ژورنال رو ملاک کار خوب خودش میدونه از نظر سطح فکری خیلی پایینه. مقاله دیدم توی ژورنال ایمپکت فاکتور 4 که به درد لای جرز میخورده! اما نمیتونم از تجربه زندگی و کار توی یه کشوری مثل امریکا بگذرم و الان بهترین راهش همین تحصیله و تازه بعد از تحصیل شانس پیدا کردن کار توی شرکت هایی درجه 1 دنیا رو هم آدم داره چیزی که الان برام محاله ممکنه.

ببخشید طولانی شد!
موفق باشید

نوید شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ب.ظ

دوستتون اگه مشکل سربازی برای خروج از کشور نداشت میتونست برای سفارت انگلیس در دبی یا انگلیس اقدام کنه.

متاسفانه مشکل سربازی داره!

An applicant شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ب.ظ

فکر کنم جواب امروز من رو نمایش ندادید

ببخشید فراموش کردم.

An applicant یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:58 ب.ظ

ذوست عزیز،
مقالات علمی معتبر سطح علمی جهانی در یک رشته رو نشان میده. و با توجه به داوری های وحشتناکی که برای پذیرش هر مقاله ISI درتس حسابی انجام میشه و مدت زمانی که طول میکشه، تقریبا محاله که چنین مقاله ای به درد لای جرز بحوره!!
اتفاقا برحلاف نظر شما، در دنیای آکادمیک، مقالات علمی، مهمترین نشانه از فعالیتهای تحقیقاتی اساتید و دانشجوها داره و محال ممکنه با توجه به فیلترهای متعددی که برای چاپ مقالات در مجله های معتبر وجود داره، کم ارزش باشه.
اینکه بسیاری از دانشجویان متقاضی اپلای از ایران، حصوصا برای مقطع ارشد مقاله ای ندارن حودش گواه ایم مدعاست! در دانشگاه های آمریکا هم توجه ویژه ای به این موضوع دارند.
و درمورد دانشگاه ها، بله رده حوب و ممتاز باهم فرق میکنه. وقتی حجم مقالات، امکانات دانشگاهی، اساتید دانشکده ها و ... رو درآنها مقایسه کنید متوجه تفاوت میشید. هرچند امکان داره در این لیست حطا هم وجود داشته باشه اما اکثرش درسته.
بله! بسیار تفاوته در پیداکردن موقعیت کاری و سطح درامدی! سری به فروم های دانشجویان آمریکایی بزنید و ببینید چه تلاشی میککند و چخ آرزوهایی برای راهیابی به دانشگاه های قوی دارند. چرا؟ دقیقا برای آینده شغلی! و برعکس نقش شهر کاملا بی تاثیره! همون دانشگاه پوردو رو با دانشگاه هیوستن مقایسه کنید. فارغالتحصیل دانشگاه اول حیلی حیلی موقعیت های قوی تری برای کار و درامد داره.
در شرایط کنونی، امریکا رفتن با پذیرش از یه دانشگاه متوسط زیاد کار حاصی نیست. 5 سال دوری از حانواده، سختی، تلاشو کلی هزینه های تحمیلی، واسه اینکه بتونی به طور مشابه از دانشگاه سراسری زنجان یا کردستان یا آزاد کرج مدرک دکترا بگیری؟؟ درسته که سطج اونها نسبت به دانشگاههای اینور تاحدی بهتره، اما در اونجا شما با فارغ التحصیلان رده ممتاز آمریکا مقایسه میشین و متاسفانه موقعیت هاتون کمتر میشه!
بازگشت به کشور هم همیشه یه آپشنه که بهمین دلیل اون رده بندی رو مهم میکنه!
همه اینها دلایل من بود واسه اپلای نکردن برای دانشگاههای معمولی آمریکا. چراکه به اعتقاد من رفتن به هرقیمتی ارزش نداره. اینکه عوام بگن طرف رفته آمریکا درس بخونه اصلا ارزشی نداره! بلکه ارزش اونه که از جایی مثل پوردو، میشیگان، یا همین سان دیگو یی که حودتون اپلای کردید بتونی بورس بگیرید!

براتون آرزوی موفقیت میکنم.

ضمنا تا اعلام ناتایج اینترنشنال ها فقط 2 هفته باقی مونده...

سلام

امیدوارم نرنجید اما با استدلال هایی بی منطقی که میارید من روز به روز بیشتر متوجه میشم که شما دقیقا برای دنیای آکادمیک ساخته شدید!
پاراگراف پاراگراف جواب میدم که بتونید دنبال کنید.
1- داوری وحشتناک (به نظر من احمقانه!) چطور میتونه کیفیت یک مقاله رو تضمین کنه؟ بذارید علمی صحبت کنیم. برای هر مقاله هر ژورنال 2-3 نفر داور رو که "فکر میکنه" در اون زمینه کار میکنن انتخاب میکنه. این 2-3 نفر بستگی داره که چه فکری داشته باشن موقعی که اون مقاله رو میبینن. بعضی ها که اصلا به زمینه اشون نمیخوره یا آشنایی کمتری با اون قسمت زمینه دارن 2 کار میکنن یا شروع میکنن به گیر دادن های بیخودی که اگر یه وقتی مقاله چاپ شد خودشونو مبرا کنن. یا میگن ما که نمیدونیم یه وقتی بیخودی نیاییم گیر بدیم و با یه امتیاز کم میذارن قبول بشه. در بعضی مواقع هم زمینه استاد انتخابی کاملا مچ هست با اون مقاله که دیگه گیری نیست که نده! از اینکه فلان رفرنس که توی فلان ژورنال n سال پیش بوده و نیامده اینجا گرفته تا اینکه شکل A زاویه خط دومش 2 درجه کمتر به نظر میرسه (که این گیر ها مفیدن). آخر سر هم نظر این آدمه مهمتر از اون دو تا نیست و خلاصه یه پروسه 6 ماهه مینیمم تا حدود 2 سال طول میکشه تا بالاخره این زائو بزاید و مثلا یه علم دو سال پیشی رو به دنیای ساینس عرضه کند. این بکگراندش که بدونید چه خبره. اما دلیل منطق بنده از همین امتیاز بندی ها هستن که مثلا خود دنیای آکادمیک هم قبولش داره. مقالات بسیار زیادی رو پیدا میکنید که توی ژورنال های بسیار معتبر چاپ شده اند و تعداد رفرنس بسیار کمی گرفته اند. بعضی حتی در حد 2 رفرنس که اونم خود استاده از مقاله خودش زده به خودش. این یعنی مقاله به درد لای جرز میخوره. بنده توی تزم طبق تجربه به این نتیجه رسیدم که حداقل 10% مقالات ISI واقعا آشغالن. اعتقاد خودم بالای 40%-50% هست اما دلیل علمی ای براش ندارم. دلیل رفرنس خوردن بعضی مقالات هم صرفا دیده شدنشون توی جاهایی هست که خیلی ها نگاه میکنن. فکر کنید که یه سایت خوبی بالای نتیجه گوگله, خوب حتی اگر به درد نخور هم باشه باز چون در دید بیشتری هست بازدید کننده بیشتری میگیره. مثلا شما میگید هیچ مقاله مجله A نیست که زیر 10 تا رفرنس خورده باشه. من میگم که مجله A به عنوان تاپ ترین مجله شناخته شده است و هیچ استاد اون فیلد نیست که اون مجله رو ندیده باشه بنابراین شانس رفرنس خوردن اون مقالات بیشتره. به همون نسبت هم البته شانس خوب بودن اون مقالات بیشتره. بنده یه زمینه علمی رو سراغ دارم که اون اوایل چون نوپا بود یه استادی یه مقاله ای داد و یه روشی ارائه کرد و چون مقاله یه جای معتبر چاپ شده بود و استاد هم آدم خفنی بود, تا 3-4 سال هی رفرنس میزدن و هی یه کسی یه بهبودی میداد و یه چیزی میگفت و آخرش صدای اون استاده در آمد و یکسال طول کشید که بگه بابا این چیزی که من گفتم الان که مدتی گذشته متوجه شدم که به درد نمیخوره, خواهش میکنم دیگه در این زمینه چیزی چاپ نکنید. من مثال زنده هم دیدم, یکی از اساتید دانشگاه خودمون بود که سر دفاع تز یه بنده خدایی آمده بود و طرف 2 تا ISI روی تزش داشت و واقعا هم زحمت کشیده بود, بعد که ارائه ایشون تموم شد استاد خیلی راحت گفت کاری که کردید اصلا به درد نمیخوره چون بنده دو سال پیش دقیقا روی همین موضوع تحقیق کردم و عدم امکان استفاده از این روش رو ثابت کردم! اصلا روشی که میگید به درد این کار نمیخوره به این دلایل و چون این استاد هم آدم بسیار برجسته و جزو نوابغ ایران بود اساتید دیگه هیچ حرفی نداشتن که بزنن. کلا نذاشتن دیگه اون دانشجو دفاع هم کنه و دیگه نمیدونم بعدش چی شد. خود استاد راهنمای اون طرف هم گفت بدون اینکه به من بگه این کار رو کرده! چی میگید؟؟؟

2- مهمترین نشانه اش اونه چون نشانه دیگه ای ندارن. از نظر من یعنی هنوز اونقدر بالغ نشدن که بتونن روش های دیگه ای که بهتر نشون میده رو پیدا کنن. اگرچه بعضی چیزا مثل تعداد رفرنس و ... میتونه خوب باشه اما بیشتر خنده داره تا خوب. با همون دلیل مثال قبل (توجه به تعداد رفرنس های همون مقالاتی که میگید محال ممکنه) باز این دلیل شما رد میشه, متاسفم.

3- ببخشیدا اما خیلی گواه بی منطقی گرفتید. هدف از دوره لیسانس آشنایی دانشجو با مباحث پایه ای رشته و بازار کار (بیشتر در امریکا) هست و این هیچ ربطی به ریسرچ نداره. در واقع کمتر دانشجوی لیسانسی پیدا میشه که اصلا بدونه ریسرچ چیه. جالبه بدونید که به گفته یک استاد CMU درصد زیادی اپلیکنت های دکترای این دانشگاه حتی یک کار پژوهشی نکردن (= یک مقاله هم ندارن)! دیگه فوق لیسانس که جای خود دارد. اما چون یکی از اهداف فوق لیسانس آشنایی با ریسرچ هست بر دانشجو واجب است که حداقل یک مقاله داشته باشد. اینجاست که طرف هنوز دبیرستانه میگه من ISI دارم (منم بهش میخندم)
اما توجه ویژه امریکایی ها هم برای اینه که میخوان دانشجویی که میگیرن کار بلد باشه که بهش کار بدن وگرنه برای پذیرش بدون فاند اگر دانشگاه جا داشته باشه و دانشجو میننم ها رو هم داشته باشه, در کمال خوشحالی دانشجوی بی مقاله رو هم میگیره.

4- بحث سر غطلی و درستی لیست نبود. بحث سر این بود که هدف آدما فرق میکنه و لیست وزارت علوم هم به درد خودش میخوره. نمیتونه معیار مناسبی برای تصمیم گیری باشه. معیار اصلی هدف آدمه و حالا اگر این لیست میتونه تاثیر داشته باشه (بنده هرگز هیچ موردی ندیدم که بگه چون دانشگاه خوب بودم و نه ممتاز به مشکل خوردم!). اگر موردی دارید یا حتی شنیدید خوشحال میشم بشنوم.

5- در مورد دانشگاه هم توضیحات منو اگر دقیق میخوندید گفتم که بی توجه به شهر 25-30 تای بالایی (رنک USNews رشته که توی امریکا معتبره) واقعا در پیدا کردن کار متفاوت هستن. پوردو هم جزو اوناست. اما همون فروم هایی که میگید سر بزنید ببیند وضع بچه های دالاس و هیوستن (با توجه به اینکه رنک دانشگاه هاشون تقریبا نزدیکه) چه فرقی میکنه. در ضمن هیوستون به جز ظاهرا برای رشته های نفتی برای رشته های دیگه اصلا قطب کاری در نظر گرفته نمیشه. مساحت شهر که مطرح نیست, خصوصیات شهر بزرگ مطرحه.

6- منم اگر فقط یک بعد از زندگی رو میدیدم مطمئنا به نتیجه شما میرسیدم. اول اینکه امریکا دانشگاه متوسط پذیرش گرفتن همچینم کار آسونی نیست. پارسال دوستای من حتی یکی هم نرفت امریکا و همه ترجیح دادن برن کانادا چون حوصله جی آر ای خوندن نداشتن. با عرض معذرت بنده اگر دانشگاه خودم میخواستم دکترا بخونم بدون هیچ مشکلی قبولم میکردم کما اینکه دو نفر از دوستامو همونجا قبول کردن اما هرگز اینو با تجربه درس خوندن توی یه دانشگاه خارج عوض نکردم.
رفتن به خارج از کشور در کمترین حالت یک تجربه بی نهایت ارزشمنده که امکان نداره شما توی زنجان بدست بیارید. در ثانی دکترای زنجان رو توی دهاتهای مازندارن هم قبول ندارن چه برسه به ... ببخشیدا چند نفر از اساتید دانشگاه های تهران فارغ التحصیل دانشگاه های ایران هستن؟ زیر 1% اونم اکثرا شریفی هستن. برای یه فارغ التحصیل اینجا جایی توی دانشگاه نیست.
در مورد مقایسه هم بس خطا رفتید! فقط به عنوان مثال بگم که موقعیت کاری که یه فارغ التحصیل استنفورد براش اپلای میکنه به هیچ وجه مشابه یه فارغ التحصیل UCF نیست. فقط در یک صورت حرف شما رو قبول میکنم که آمار بدید که از فارغ التحصیلان دکتراهای دانشگاه های شهرهای بزرگ امریکا درصد بیکاری خیلی بالاتر از صفر هست! بنده تا جایی که از دوستان پرسیدم درصد بیکاری این افراد چیزی نزدیک به صفر است اگر کسانی رو که واقعا عملکرد بدی از نظر پژوهشی و ... داشتن رو لحاظ نکنیم.
راستی قرار نیست ما کار خاصی کنیم. قراره به اهداف زندگیمون برسیم. مقایسه کردن از یه بعد همیشه به نتیجه مناسب منجر نمیشه مخصوصا اینکه معادلات زندگی معمولا خطی نیستن.

متوجه اهمیت رده بندی وزارت علوم هم نشدم. شما در اینجا بدون پارتی درست و حسابی که جای خوب کار پیدا نمیکنید. فارغ التحصیلان دانشگاه های امریکا (همون متوسط هاش) هم چندان فرقی با تاپ ها نمیکنن. به عینه دیدم از UCSD دکترا گرفته و آمده اینجا در یک دانشگاهی که من اسمشم نشنیدم داره درس میده تا کم کم ارتقا پیدا کنه بتونه بره دانشگاه بهتر. اینقدر ها فارغ التحصیل رشته های هات دنیا براشون کار توی امریکا هست که کمتر کسی حاضر میشه بدون جمع کردن یه پول درست و حسابی برگرده اینجا (مگر به دلایل مذهبی و اخلاقی). و من زیاد دیدم که برگشتن اینجا و نتونستن بمونن و الان بین زمین و آسمانن که برن امریکا بالاخره یا اینجا و متاسفانه به دلیل شرایط اینجا که خودتون هم میدونید اکثرا باز بعد از یه مدت کوتاهی برمیگردن. نمونه هم بگم یکی از اساتید خوب دانشگاه شیراز بعد از چاپ شدن مقاله اش یه شرکت امریکایی بهش پیشنهاد کار وحشتناک خوبی داد که نتونه ازش بگذره. (فارغ التحصیل کانادا یا امریکا بود)

با این دلایلی که گفتید, اگر امسال نتونید از این جاهایی که میگید پذیرش بگیرید که برید بنده شدیدا متاثر میشم. چون به دلایل بسیار واهی دانشگاه های متوسط رو از لیستتون حذف کردید. در بدترین حالت هم گفتم که آدم میره یه دانشگاه متوسط بعد برای پست داک (که حقوق نسبتا مناسبی داره حداقل نسبت به دکترا) میره یه دانشگاه درجه 1 عین استنفورد. مطمئنم با رزومه ما ایرانی ها (فارغ التحصیل ایران) کسی یک ضرب دکترا نمیتونه بره استنفورد حتی اگر مغز متفکر دانشگاه شریف هم باشه. در حالی که فارغ التحصیل یه دانشگاه متوسطی مثل SDSU به راحتی میتونه بره استنفورد.

ببخشید طولانی شد.

منم برای شما هم آرزوی موفقیت میکنم.

شاهین دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ق.ظ http://gull.blogfa.com

با تظراتت 100% موافقم. کاش دانشجویان و اساتید ما دست از این سراب ISI بردارند و کمی عاقلانه فکر کنند. هیچ جای دنیا مثل ایران و ایرانیا ISI، ISI نمی کنن!

من استاد میشناسم توی امریکا اصلا به ژورنال اهمیت نمیده. میگه وقتی رو که میخوام بذارم یه ژورنال درست کنم که دو سال دیگه برسه دست ملت, میرم 3 تا کنفرانس شرکت میکنم هم نظرات دیگران رو میگیرم و هم سریعتر نتایج کارم ارائه میشه. (البته کنفرانسی که کنفرانسه نه این چینی مینی های الکی)
اما چون ما عادت داریم خودمونو مقایسه کنیم و یه جوری بگیم ما بهتریم یا اون بدتره, مجبوریم یه معیارهایی مثل این بذاریم. از نظر من ارزش ریسرچ به مورد استفاده قرار واقع شدن نتایجی هست که ازش بدست میاد و مشتق میشه, الباقی پارامترها و فاکتورها بچگانه هستن.

An applicant دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ

دوست عزیز،

پیشنهاد میدم که این تئوری رو مطرح کنید تو آمریکا. احتمالا این خارج از فهم اونهاست که تاحالا بهش توجه نکردند!

به این نتیجه رسیدم که نظام فکری من با شما متفاوته و شید به همین دلیل به نتیجه نمی رسیم!

به شدت مخالف این موضوعم که از بیرون به موضوع نگاه کنی و به خاطر چند استثنا که مشاهده کردی یا شنیدی، استدلال کنی.

چندین بار تاحالا ازین استدلالها در وبلاگتون دیدم.

هم در این بحث حالا هم در مباحث گذشته مثل آنجایی که نظر کاملا اشتباهی در مورد TA و RA دادین. هر دانشجویی RA را به TA ترجیح میده چراکه حاصلش بسیار مفیدتره و سواد علمی طرف رو بالا میبره. ضمن اینکه TA زحمت بیشتری داره و چیز جدیدی به فرد اضافه نمیشه. به همین خاطر در اغلب دانشگاهها RA را به TA ترجیح میدن متقاضی ها. صرف اینکه با یه مثال استاد بد، کل ماجرا رو زیر سوال میبری، واقعا کار نادرستیه و حتی موجب اشتباه در تصمیم گیری. این دقیقا همان کاریه که در مورد مقاله لای جرز و اینها بیان کردی.

متاسفانه برخلاف تصور افرادی که این وبلاگ رو مطالعه میکنند شما دایره اطلاعات محدودی یا شاید دیدگاه نادرستی در مورد بسیاری از این مسائل داری.
صحبتی که درباره داوری مثالات معتبر گفتی، کاملا غیر معقول و نادرسته. چراکه ادیتور مجله، همیشه نزدیکترین افراد به موضوع رو انتخاب میکنه و اونها طوری با مقاله ارسالی شما برخورد میکنند که گویا خط به خط نوشته علمی شما را شخم زده اند!! این چیزیه که در نامه های decision به وضوح دیده میشه.
بحث دیگری درمورد سایت شدن مقاله علمی دادی. که اون هم کاملا ناقص و انحرافیه. گاه چندین سال طول میکشه تا به یک مقاله ارجاع داده بشه، این به هیچ وجه دلیل بر ضعیف بودن کار نیست. سیر پیشرفت کار در هر زمینه متفاوته. هرچه فیلدی که کار میکنی خاص تر باشه، و جزئی تر، امکان داره دیرتر ارجاع پیدا کنه.

لطفا سعی کنید به جای بیان شنیده ها و مثالهای اینطوری، نگاه به عموم مقالات بیندازی و ازبیان موارد خاص پرهیز کن. قصه شما بیشتر شبیه اخباریه که میگه فلان بچه در فلان شهر ناقص الخلقه به دنیا اومد!! بعد این موضوع رو به بقیه بسط بدی!!

چه شما بخوای چه نخوای، نمود تخقیقات علمی در همان 2 موردیه که قبلا عرض کردم. و کاملا هم درسته.
انشالا در آینده به این موضوع خواهی رسید. که افراد نتیجه چندین سال تلاش و تحقیق رو در قالب یک مقاله 10 صفحه ای ارائه میدن و بعد شما تئوری لای جرز رو بیان میکنی و حتی اساتیدی که این شیوه رو دارن زیر سوال می بری!!

در مورد کار هم انشالا پس از فارغ التحصیلی، متوجه بازا رقابتی در آمریکا خواهی شد و می بینید چققققدر تفائت وجود داره که شما از "کجا" فارغ التخصیل شدید!

ضمنا کانادا جز 5،6 دانشگاه خوب حرفی برای گفتن نداره. و کسانی که کلا اپلای کانادا رو انتخاب می کنند سر از دانشگاه هایی مقل GUELPH و CONCORDIA در میارن که به جد از نظر سطح علمی از دانشگاهاای تهران پایین تر هستند.

دوست عزیز، همان طور که در پست انگلیسی ای که براتون گذاشتم گفتم، اینها مقل یه زنجیره است و شما این زنجیر رو اشتباه داری می بافی!

درمورد رد شدن از دانشگاه های ممتاز هم، راتش ناراحت نمیشم، تلاشم رو بیشتر میکنم برای سال بعد. آدمی به امید زنده است...

در مورد پست دکترا مطلبی گفتی که باز هم کاملا اشتباهه. دوره پست داک یه دوره کاملا پژوهشیه و در واقع ملاک ارزیابی شما برای استخدام، بازار کار و حتی هیات علمی شدن نیست چون دوره کوتاهیه و اصلا بار آموزشی نداره. شما همیشه به جایی شناخته خواهی شد که مدرک دکترا رو گرفتی و لاغیر! خالا شاید به ارزش جایی که برای دکترا میخوای بری بیشتر فکر کنی!

و آخر در مورد مقاله در دوره لیسانس. دوست عزیز، انسان ها توانایی های متفاوتی دارند و شما نمیتونی به راحتی قضاوت کنی! درسته دوره لیسانس یه دوره آموزشیه صرفه، اما کسی که تواناییش رو داشته باشه میتونه تحقیقات هم انجام بده، کار عملی هم داشته باشه و حتی مقاله علمی منتشر کنه! این به ظرف توانایی های آدم ها وابسته است. پس خنده شما شاید کار عبثی باشد.

و من به شخصه این کار رو کردم و هنوزم برای بعضی که توضیح میدم قابل درک نیست براشون! من دوسال از 4 سال دوره لیسانس رو به شدت روی پژوهش گذاشتم و خدا رو شکر نتیجه اش هم گرفتم و تونسم بعد از ساعت ها کار مشترک، دوتا مقاله بنیسم که هر دو در معتبرترین مجلات یکی چاپ شده و دیگری هم تحت داوری!

خطاب به دوست عزیزی به نام شاهین هم عرض میکنم همین کار من نظر اساتید دانشگاه UC Berkeley را جلب کرد و موجب شده با یکی از اونها در ارتباط باشم. حتای یه استاد دیگه در دانشگاه FLORIDA ATLANTIC که دانشگاه رده خوبه، در مورد مقاله ام چندین بار سوال پرسید. یعنی با همین دوره تونستم یه چیزایی بهش بگم که نمی دونست! و اون استاد گفت اپلای کن و به دلایلی که قبلا توضیح دادم اینکارو نکردم.

بازهم موارد مشابه برای گفتن دارم که واقعا دیگه جای گفتنش اینجا نیست!

فکر نمیکنم شما هیچوقت قانع بشید اما این احتمال رو میدم که با ورود واقعی به دکترا، به تدریج به حرفهای من میرسید!

درهرحال، امیدوارم هرچه براتون صالحه همون پیش بیاد.
و اگر در نظراتم تندی ای کردم، امیدوارم به بزرگواری خودتون ببحشید.

یاعلی

سلام دوست گرامی

باز بخوام جواب بدم یه طومار طولانی میشه. من یه جنبه رو میبینم و شما یه جنبه دیگه رو. هر چی هم من میخوام بگم که از این زاویه هم به این موضوع میشه نگاه کرد, شما همین دیدی که داری رو داری و هر نظری که برخلافش باشه از نظر شما محکوم و نادرسته. آخه اینم شد دید؟ اگر فارغ التحصیل یا دانشجوی شریف هستید اصلا بد به دلتون راه ندید چون تقریبا همه شریفی ها عین شما هستن, مگر اینکه در آینده برن یه جای دیگه که واقعا عوضشون کنه, اونم اکثرا نمیشه.

شما در بحث هاتون اصول اصلی منطق رو رعایت نمیکنید و مدام از بحث اصلی منحرف میشید. شاید با پاسخ هایی که پایین براتون مینویسم کم کم متوجه بشید که چی میگم.

ببینید من میتونم مثال نقض بزنم و یه قضیه کلی رو باطل اعلام کنم اما شما حق ندارید 4 تا مثال بیارید و بگید که این قضیه کلی صحت داره. در مورد مقالات ISI من براتون مثال نقض زدم. کلیت قضیه که فکر کنیم هر مقاله ISI یی به دلیل داوری وحشتناک احمقانه است. اما منم هیچ وقت نگفتم که همه مقالات ISI به درد لای جرز میخورن. اینو منطق حکم میکنه (از نظر همون نظام فکری گفتم). منتهی اختلاف ما در درصد این مقالات به درد نخوره که من میگم زیاده و شما میگید چند تا استثنا شاید اینطوری باشن.

در مورد ارجاعات نظر من دقیقا همینه که به درد نمیخوره! اصلا این فاکتور به تنهایی فاکتور بی معنایی هست و اصلا منم همینو گفتم, گفتم چون چیز دیگه ای ندارن اینو کردن فاکتور ارزیابی مقاله! من اینو به عنوان یه فاکتوری که جامعه آکادمیک قبولش کرده در استدلالم استفاده کردم. اگر نخواهیم اینو فاکتور بگیریم میشه فاکتورهای زیادی رو تعریف کرد که حتی بالای 50% مقالات ISI رو به درد نخور معرفی کنه. در ضمن اون مثال تاریخچه چند ساله یک موضوع در یک علم رو هم پاسخ ندادید که اگر این روش فعلی واقعا خوبه چطور همچین موردی به وجود آمده. من نیامدم بگم یه مقاله بد بوده. گفتم سابقه چندین ساله یک سری مقالات ISI یک زمینه علمی کلا به درد نخور بودن چون بیس درستی نداشتن. (حالا باز نگید همه که اینطوری نیستن. این یه مثال نقضه.)

یه نگاهی به این بندازید شاید بد نباشه:
http://arxiv.org/
من واقعا به همچین کارهایی احترام میذارم و برام هم خیلی جالبه وقتی میبینم که یه عده ای هم مثل من فکر میکنن و حتی اجرایی هم میکنن. اگرچه اینم هنوز با ایده آل من خیلی فاصله داره اما من یه گام بسیار مثبت و خوب ارزیابی اش میکنم. حالا یکی هم مثل شما بگه همین روشی که هست خوبه دیگه خوبه و هیچ تغییری نمیخواهیم, خب بگه! مشکل اینه که کسانی که مثل شما فکر میکنن توی دنیای آکادمیک زیادن حالا به هر دلیل.
در ضمن سالها که هیچی قرن ها هم بگذره, همچین چیزی لازمه و باید باشه. حالا کی این اساتید به اصطلاح اساتید به این جمع بندی میرسن خدا داند. من نظرمو میگم.

برای استدلال ها هر جایی که توی وبلاگ میبینید از اون استدلالهاست توی همون پست بیارید, میشه بحث کرد در موردش. من از استدلال هام دفاع میکنم و اگر بر اساس منطق رد بشن قبول میکنم.

اینکه دید خوانندگان این مطالب چی هست, من نمیدونم و به منم ربطی نداره. یکی دوست داره سر تفریح مطالب رو بخونه. یکی دوست داره با زاویه دید و تجربیات دیگران آشنا بشه. یکی دوست داره باور کنه و یکی هم نه. چه فرقی میکنه؟ من دارم تجربیات و نظراتمو میگم, به مذاق یکی خوش میاد و به مذاق دیگری نه. هر کسی دید خودشو داره و بدیهیه که این دید که نظر یک نفر در مورد یک موضوع تامه و بی عیب و نقصه کاملا نادرسته. اینقدر این بدیهیه که دیگه یکی نمیاد بگه آقا این دید منه, شما میتونی دید خودتو داشته باشی! با وجود این من یکی دو بار اینو توی همین وبلاگ گفتم. (شایدم یکیش در جواب به خود شما بوده, یادم نیست)
هر کسی نظری داره و مشخصه که نظر هر فردی در مورد هر موضوعی که صحبت میکنه محدوده. (همه چیز را همگان دانند) اما تا کسی نظری نده که دیگران نمیتونن از نظرش آگاه بشن و شاید اگر نظر نادرستی دارن نظر درسته رو قبول کنن.


در مورد TA RA بازم یه بحث انحرافی دیگه میکنید. بله بین TA و RA میتونه RA بهتر باشه. شما اگر TA از برکلی بگیرید و RA از مثلا کنکوردیا کدومشو ترجیح میدید؟ حالا کسی نگفت که دانشگاه خوب کسی اپلای نکنه یا نشینه 2 سال 3 سال که بره استنفورد. هر کسی خودش بهتر شرایط خودشو میدونه. یکی میتونه 3 سال هم صبر کنه. یکی هم میگه من همین امسال باید برم, دیگه هر جا شد. حالا این باز چه ربطی به صحبت قبلی ما داشت من نمیفهمم.

ببینید شما کلا بدیهیات رو میذارید کنار و روی چیزهایی که تفکرات خودتونه بحث میکنید. بدیهیه که هر کسی که اپلای میکنه دوست داره بره جای بهتر. بدیهیه که اگر کسی وقت داشته باشه و شرایطش رو هم داشته باشه که ببینه می صرفه که سال بعد اپلای کنه این کار رو میکنه. بدیهیه که اهداف هر کسی توی زندگی فرق میکنه. در نتیجه وقتی من میگم یکی بره دانشگاه متوسط, یعنی بهتر از اونه که هیچ جایی نره. اصلا برای چی میگن سبد اپلای؟ اما احمقانه است که کسی هیچ وقت دکترا نخونه یا چند سال از عمرش رو تلف کنه چون فقط میخواسته بره استنفورد. یکی از بچه های شریف رو چند وقت پیش توی همین وبلاگ مثال زدم که میگفت من لیاقتم MIT و کمتر از اونم راضی نمیشم. یه سال اپلای کرد قبول نشد. نشست یکسال واقعا تلاش کرد و رزومه و ... رو عالی کرد, باز اپلای کرد قبول نشد. بعد رفت سربازی و کلا بیخیال دکترا شد! (شاید مثل شما این بدیهیات رو کنار میذاشت که آدم میتونه جای دیگه هم دکترا بخونه!) البته برای بعضی بحث های فلسفی خوبه آدم بدیهیات رو بذاره کنار اما برای اینجا چرا؟
در مورد پست داک هم معمولا کسی که کار آکادمیک میخواد میره دنبالش و اصلا فکر نکنید که به درد نمیخوره, اگرنه ملت بیمار نبودن که با حقوق نصف یا یک سوم یکی دو سال بعد از دکترا پست داک بخونن. حالا معلومه که کسی که 5 سال توی یه دانشگاه تاپ دکترا خونده شانس بیشتری برای کار با اساتید بهتر داشته و احتمال داره بهتر یاد گرفته باشه.
کسی هم منکر این نیست که دانشگاه خوب برای شغل بی تاثیره! اینم مشخصه که همه نمیتونن برن استنفورد, حالا چه بر اساس توانایی چه بر اساس شرایط (بازم یه حرف بی ربط به بحث قبلی امون.)
یکی از دوستای من هست الان میگه تو میتونی سال بعد بری استنفورد, چرا الان نمیری سربازی و سال بعد دوباره اپلای نمیکنی. یکی دیگه هم هست میگه امسال هر جایی میشه برو, اینجا بمونی شاید دیگه نتونی بری. به هر حال شرایط متفاوته و هر کسی خودش آخر سر تصمیم میگیره که چکار باید کنه. من هدفم دکترا نیست پس ترجیح میدم برم یه دانشگاه متوسط حتی با هزینه خودم اما یکسال نشینم دوباره تلاش کنم. اما دفعه قبل هم گفتم شما تا آمار نیارید که درصد فارغ التحصیلان دکترای امریکا که کار گیر نیاوردن زیاده من به هیچ وجه حرف شما رو قبول نمیکنم. اما من یادم آمد که یه آمار خوب دارم از اونایی که دانشگاه های متوسط هم بودن و کار گیر آوردن. USNews یه قسمت داره که درصد کسانی رو که به محض فارغ التحصیلی کار گیر آوردن رو برای هر دانشگاه میزنه. هر چند که دکترا و فوق لیسانس رو جدا نمیکنه اما بالا بودن آمار خودش گواهه که برای عده زیادیشون کار هست, حداقل اونایی که توی دوره اشون خوب عمل کردن.

در ضمن حکم کلی ای که در مورد کانادا میکنید هم نادرسته. دوست من فقط به خاطر GRE نرفت امریکا. تازه شرایط کانادا الان به مراتب بهتر از امریکاست. گفتم که شما تک بعدی فکر میکنید. میگید فقط دکترا توی دانشگاه عالی امریکا. بهتون بگن نشد چی؟ میگید سال بعد. نشد چی؟ گیج میشید! یا میگید هیچی. چون اصلا به ابعاد دیگه فکر نمیکنید. عزیز من عمر ارزشمنده. این نیست که برای همه ارزش داشته باشه که بخوان یکسال از عمر جوانیشونو بدن فقط به خاطر اینکه به جای کانادا برن امریکا. حتی برای خیلی ها این ارزش رو هم نداره که یکسال از عمرشونو بدن بخوان از یه دانشگاه متوسط امریکا برن دانشگاه تاپ امریکا. کسی که میره کانادا, هزار تا فاکتور رو در نظر میگیره, حتی اونی که میره کنکوردیا. تازه مگه دانشگاه های تهران چند نفر جا دارن؟ و اصلا مگه فقط صرف مدرک دکترا مهمه؟ اینو قبلا هم بحث کرده بودم, بی معنیه بخوام دوباره بگم, شما اصلا انگار جواب های منو نمیخونید.
متاسفانه کسی که عادت به تفکر یک بعدی داره, دیدن بعد دوم براش اونقدر سخته که حاضر نیست حتی قبول کنه بعد دیگه ای هم وجود داره, چه برسه بخواد ساختار تفکرش رو عوض کنه.

در مورد لیسانس هم من در رد استدلال در مورد اینکه اکثر کسانی که اپلای میکنن از لیسانس مقاله ندارن گفتم که بدونید نباید هم داشته باشن. و البته بله افراد استثنایی هم داریم که مقاله دارن و اتفاقا ممکنه مقالات خوبی هم داشته باشن. ولی بازم شما میایید یه موضوع دور از بحث, مقاله خودتونو مطرح میکنید (که چی بگید؟)
دور از انصافه که استدلال منو بیایید به خودم برگردونید که حرفیو که نزدم نقض کنید. من نگفتم که در دوره لیسانس کسی مقاله ISI داشته باشه من بهش میخندم چون دیدم کسانی رو که داشتن اما قاعده نیست که هر کسی میخواد از لیسانس اپلای کنه باید مقاله داشته باشه. این درست نیست که حرف منو عوض کنید و بعد بگید که "خنده من کار عبثیه"! اون خنده رو من برای دبیرستانیها گفتم و منظورم هم کاملا مشخص بود که اینقدر این تب ISI زیاده که طرف الفبای تحقیق رو هم بلد نیست میگه من ISI دادم و این خنده هم داره. حالا بازم یه نفر استثنایی باشه که دبیرستان هم ریسرچ رو تا ته بلد باشه من بهش احترام میذارم. اگر روی حرفی که میزنم بحث ندارید چرا موضوع رو منحرف میکنید؟

در مورد تحقیق شما هم من تا نخونم قضاوتی نمیکنم و البته به موضوع بحث ما هم هیچ ربطی نداشته و نداره. جلب نظر اون استاد هم باید ببینیم به چه دلیلی بوده تا بتونم نظر بدم. شاید مثلا براش جالب بوده که چطور یه نفر توی ایران این کار رو کرده, یا موضوعش جالب بوده. اما خودتون قاضی باشید ببینید اگر من تحقیقتونو بخونم چه فکری میکنم. اگر کاری که کردید مشکلی رو از درد کسی رفع میکنه, از نظر من کار ارزشمندیه, اگر نه از نظر من جزو همون لای جرزی هاست. حالا بگید توی فلان ژورنال هم چاپش کردم. در ضمن ریسرچ اصلا همینه که آدم یه چیزی رو متوجه بشه که دیگران ندونن, وگرنه اسمش ریسرچ نمیشه که!

در مورد آقای شاهین هم خودشون بیان نظر بدن!
از نظر من استدلال های شما اینقدر دور از بحثه که هر کسی نوشته های بالای منو بخونه متوجه این موضوع میشه. اینه که من با این استدلال ها قانع نمیشم. شما نیاز دارید که بر اساس منطق و در خصوص موضوع بحث کنید و این کاریه که اصلا نمیکنید. در بیشتر استدلال هاتون بدیهیات بحث رو کنار میذارید و به موضوعات متفرقه ای که میتونه بدون این بدیهیات به وجود بیاد میپردازید که به جز اتلاف وقت برای بازگشت به موضوع اصلی هیچ کاری نمیکنه. و یا سر موضوعی که کسی سرش بحث نداره بحث میکنید.

من تندی ای ندیدم (شایدم اگر تندی ای بوده از جانب من بوده) اما اگر اینجا ناسزا هم بگید من به هیچ وجه ناراحت نمیشم. پس راحت باشید

والسلام

شاهین چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:32 ب.ظ http://gull.blogfa.com

سلام خدمت دوستان گرامی
اول از همه خواستم یک نکته رو عرض کنم و اون هم این که هیچ کس مطالب این وبلاگ رو به اجبار نمی خواند. کما این که فلسفه اینترنت هم این است که شما مجبور به دیدن و خواندن چیزی نباشی که برایت پخش می شود، می توانی در این دریای عظیم مطالب مورد علاقه ات را پیدا کنی و لذت ببری.قرار نیست همه بخواهند هم را قانع کنند، چون این امر محال ممکن است. شما اگر با مطالب نگاشته شده در این وبلاگ مخالف هستید می توانید به وبلاگ هایی که منابع موثق تری (از دید شما دارند) مراجعه کنید.
من صحبت های دوست گرامی که نام کاربری an applicant دارند را به حساب کمک به رساندن مطالب صحیح و قانع کننده (البته از دید خودشان) به دیگر دوستان اپلای کننده می گذارم. اما بهتر است دیدگاه های شخصی را زمینه ای برای تحمیل نظرات نکنیم. در ضمن در آن جمله ای که بنده را خطاب قرار دادید، من متوجه نشدم این که مقاله شما مورد تائید چند استاد دانشگاه های معتبر واقع شده، صرفاً به خاطر ISI بودنش می باشد، یا این که محتوای آن (به نحوی) مورد قبول آن اساتید واقع شده است. من حرفم این است که اساتید ایران با شنیدن نام ISI گویا نام معبودشان را شنیده اند. دانشجویان دکترا (و چه بسا افرادی که از مراحل پایین تر به زیر چتر این اساتید رفته اند) هم از این اصل مبرا نیستند. هیچ کجای دنیا ISI آن برشی را که در ایران دارد و استاد با شنیدن آن نیشش تا بناگوش باز می شود را ندارد. حالا اگر مقاله شما به صرف ISI بودن مورد توجه اساتید است و محتوای قابل قبولی ندارد، احتمالاً مثال نقضی برای حرف من آورده اید. در هر صورت نظر شما، محترم است، اما به نظر من اکثریت اساتید به resume دانشجو کار دارند، نه به تعداد مقاله ISI. چون اگر ISI داشتن برایشان مهم بود، جزو مدارک لازم برای اپلای نام مقاله ISI هم ذکر می شد و صرفاً به عبارت scientific background, journal, article آن هم به عنوان مورد اضافی اشاره نمی کردند. همان طور که شما بیشتر می دانید در ایران در انتخاب دانشجویان هنگام مصاحبه دکترا، نمره دهی پایان نامه ارشد و ... نام ISI برده می شود. ISI نمره می آورد، ISI دانشجوی دکترا می شود، ... نه سابقه پژوهشی، محتوای مقالات یا غیره.
اگر هم با حرف های من موافق نیستی، ایرادی ندارد، ما حرف های مشترک زیاد داریم. به اندازه کافی از وزارت علوم و استاد و تافل و ویزا و ... بدبختی داریم، بهتر است فکر هایمان را روی هم بریزیم، دردی را دوا کنیم.
به امید موفقیت همه متقاضیان تحصیل در خارج از کشور

سلام
ببخشید یه کم بحث شما شخصی شده. ولی در جواب شما باید اینو اضافه کنم:

در مورد تاثیر مقاله ISI در اپلای هم باید بگم که در صورتی که ژورنال چاپ شده معتبر باشه (یا حتی مقاله ژورنال ISI هم نباشه ولی در کنفرانس معتبر باشه) میتونه در گرفتن فاند و پذیرش کمک کنه. چون تا جایی که من تحقیق کردم امتیاز مثبت حساب میشه. پس این نیست که فکر کنیم بی تاثیره.
اگرچه من به شخصه با نحوه پابلیش مقالات مشکل دارم, هنوزم بهترین راه انتشار یافته ها رو همین مقالات میدونم. این یه موضوع جدایی از ISI بودن یا نبودن هست. به هر حال طول میکشه تا متوجه بشن اینطوری که نمیشه! فقط شما در خرد این قوم مقاله نویس بنگر که چگونه سالهاست (شایدم قرن ها!) که نتونستن یه استاندارد برای فرمت نوشتن مقاله هاشون در بیارن.

اما در مورد ایران یه مشکل بزرگی وجود داره و اون اینکه مقاله منجر به یک کار تحقیقاتی میشه و نه برعکس. یعنی شما میخوای یه مقاله بنویسی در زمینه A. برای این کار یک موضوع پیدا میکنید و بعد یک روش جدید برای حل موضوع و یا بهبود یک روش قدیمی ارائه میکنید و این میشه یک مقاله ISI خوب! چیزی که نه به درد خودتون میخوره, نه هیچ کس دیگه ای.
درست برعکسش, در بعضی کشورها یک پروژه تحقیقاتی تعریف میشه. بعد یه عده ای سالها روش کار میکنن و هر کسی در هر قسمتی که چیز جدیدی متوجه میشه منتشر میکنه تا دیگران هم بدونن و در نهایت همه با هم اون مسئله رو حل میکنن. شما میبینی که یه برنامه ریزی چندین ساله مثلا برای پیدا کردن یه دارو یا هر چیز دیگه ای انجام میشه و ده ها مقاله در میاد که هر کدوم در یک دردی از یه مسئله بزرگتر رو دوا میکنه.
یه نوع خاص تحقیق هم در ایران باب هست و اونم تحقیق تیمی به بزرگی یک نابغه هست. یک نفر واقعا نخبه و نابغه جور همه مشکلات تحقیق رو میکشه و خودش به تنهایی به اندازه یک تیم تحقیقاتی یک محصول تحقیقاتی عظیم رو در قالب مقاله و کار پژوهشی پابلیش میکنه. نتیجه ای که تحسین دنیا رو بر می انگیزه که چطور یک نفر تونسته به تنهایی به اینجا برسه. البته تعداد این افراد انگشت شمارن اما من دورا دور با یکیشون آشنا هستم که جزو 100 دانشمند برتر دنیا هم شده.

شاهین پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:58 ق.ظ http://gull.blogfa.com

حرفای خوبی مطرح کردی، باهات موافقم!
امیدوارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد