زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

عجب حکایتی شد این ضمانت نامه بانکی - قسمت آخر-تا سه نشه بازی نشه

امروز صبح برای بار چندم باید می رفتم نظام وظیفه که این نامه ضمانت نامه بانکی رو میذاشتم. صبح ساعت 4 که بیدار شدم دیگه خوابم نبرد. قبل از اینکه از در برم بیرون یه نگاهی به ضمانت نامه کردم و یه بار دیگه با متنش چک کردم و ظاهرا دیگه هیچ مشکلی نبود. یه دفعه چشمم خورد به اینکه کد ملی منو پس و پیش نوشته بانک. گفتم ای داد بیداد که این بانک یه کار درست انجام نمیده. با خودم فکر کردم که برم شاید قبول کردن. از در رفتم داخل برای اینکه برگه ورود بگیرم ضمانت نامه رو نشون دادم و گفتم میخوام برم وثیقه رو بذارم. برگه رو ازم گرفت و توی کامپیوتر یه چیزایی زد, یه دفعه فکر کردم وای کاشکی اینو بهش نداده بودم. نکنه الان بگه این کدملی که توی سیستم ما نیست. طرف چند بار بالا و پایین شد و به تعجب نگریست و انگار به خودش گفت که به من چه, یه برگه ورود به من داد. سریع آمدم و دو تا کپی از اون برگه رو گرفتم و رفتم داخل.
دم در چهار نفری منتظر بودن. ایستادم توی صف و وقتی نوبتم شد, گفت بیا تو. رفتم داخل و گفتم آقا این ضمانت نامه عین اون متنی که خواستید. یه چند دقیقه ای دقیق نگاه کرد و گفت کپی شو هم بده. کپی رو هم دادم و برگه رو برام امضا کرد و گفت باجه 12. منو میگی سریع از اتاق پریدم بیرون و با خودم فکر کردم خدا رو شکر این اتاقه کامپیوتر نداره! اگر میخواست گیر بده به کدملی دوباره چند رو علاف میشدم. 

از باجه 12 وقت گرفتم. روی برگه نوشته بود 17 نفر در صف هستند اما وقتی شماره ها رو میزد فقط 3 نفر جلوی من بودند. نوبتم که شد که نگاهی به برگه کرد و کپی ضمانت نامه و یه پوشه دیگه رو گرفت و به هم منگنه کرد و گفت اتاق تهران بزرگ امضا کن و بیا. اون اتاق هم فقط 3 دقیقه طول کشید که مسئولش امضا کنه. بعد گفت برو باجه 2. باجه دو هم یه مهر زد زیرش و باز باجه 12. باجه 12 هم یه نگاهی کرد و یه نامه برام صادر کرد خطاب به وزارت علوم که در واقع همین نامه معافیت تحصیلی من برای چند سال آینده بود. بعدشم بهم گفت که اگر درست تموم نشد هم تا یکسال سنوات بهت میدن پس نگران نباش! منم گفتم ایشالله که زودتر تموم بشه :) و ازش پرسیدم که دیگه اینجا کاری ندارم؟ گفت نه دیگه برو به سلامت :) از ساعتی که وارد شدم یک ربع به 7 تا ساعتی که خارج شدم 9 و ده دقیقه, میشه گفت که اصلا معطل و اذیت نشدم. 


اگرچه ذات این نظام وظیفه, کثیفه است اما نسبت به چند سال پیش واقعا متحول شده و رفتار کارمندانش بسیار عالی و محترمانه شده. یادم نمیره اون موقع ها هر کسی هر کاری داشت میگفتن برو اول یه پرینت از وضعیت سربازیت بگیر. باید میرفتی توی صف آلاچیق, دو تا صف خیلی بزرگ (در حدود 100 تا 150 نفر) وسط حیاط و زیر آفتاب, حداقل 2 ساعت می ایستادی تا یه پرینت بهت بدن و بری داخل کارهاتو انجام بدی. یادمه حدود شش سال پیش من یک هفته کامل کارم توی نظام وظیفه طول کشید. برای هر امضا هم حداقل 40-50 نفر دم در اتاق سرهنگ بودن و حداقل نیم ساعت معطل میشدی. اما اینبار میشه گفت که فقط 2 روز اونم هر روز فقط در حد یکی دو ساعت که واقعا قابل قبوله.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد