زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

در آنکارا - سفر دوم - روز چهارم - در پارک و مسجد و بازار

امروز ساعت 6 که بیدار شدم دیگه خوابم نبرد و نشستم یوتیوب بازی کردم تا ساعت 9 که رفتیم برای صبحانه. بعدشم چند ساعتی توی اینترنت گشت زدم که ببینم اصلا کجا ها میتونیم بریم. متاسفانه نقشه ام برای سینما کاملا بر باد رفت وقتی که فهمیدم فیلم ماداگاسکار 3 توی سینما های ترکیه به زبان ترکی هست و فیلم Ice Age هم سانس های انگلیسی اش آخرای شبه که ترجیح میدم اون ساعت ها بیرون نباشم.

بنابراین تصمیم گرفتیم که بریم بازارها و پارک های اطراف رو یه نگاهی بندازیم. هوا امروز فوق العاده خوب بود و باد خنکی می آمد.

اول یه سری به بازار نزدیک ulus زدیم.



بعد از اون توی همون مسیر رفتیم به یه پارکی که همون نزدیکی ها بود. توی مسیر اون پارک یه کنار خایبون پارک مانند خیلی قشنگ هم بود که از کنارش ریل راه آهن میگذشت.



بعد رفتیم اونطرف خیابون که یه پارک بزرگتری بود و یک عالمه وسایل ورزشی داشت. حتی توی پارک یه قسمتی رو زمین دو درست کرده بودند که نرم باشه و بشه توش تمرین دو کرد.



توی پارک خیلی خوش گذشت چون اینطرف پارک عروسی بود. البته من دیگه روم نشد که برم توی عروسی ببینم چطوریه و در واقع نمیدونستم واکنش ترک ها چطوری میتونه باشه. اگر اروپا بود حتما میرفتم اما اینجا رو واقعا نمیدونم. این شد که به همون نگاه از دور اکتفا کردیم. البته وسط پارک یه عده از فامیل های عروس یا داماد یا هر دو جو گیر شده بودن و حلقه درست کرده بودند و همونجا میرقصیدند.




بعد آمدیم سمت کیزلای و همون مسجد Kocatepe Cami رو رفتیم. البته من قبلا رفته بودم اما خواهرم خیلی دوست داشت اینجا رو هم ببینه و برای همین بازم اینجا رو رفتم و البته خوب شد چون تونستم عکس هم بگیرم.




امروز روز بچه های خوشکل بود, کلی توریست از جاهای مختلف آمده بودند و از سیاه گرفته تا بلوند و بور همه جا یافت میشد. بعضی ها هم از شهرهای دیگه آمده بودند. توی مسجد که بودیم دیگه طاقت نیاوردم از بابای یکیشون اجازه گرفتم که ازش عکس بگیرم. واقعا عروسک بود. یه خواهر دیگه هم داشته عین خودش, فکر کنم دوقلو بودند. امروز حداقل 5-6 تا از این عروسک ها جاهای مختلف دیدم و خیلی خوش گذشت.



بعد از مسجد آمدیم سمت کیزلای و من خیلی گرسنه بودم. یه نگاهی به اطراف انداختم تا ببینم کجا غذای جدید میده. یکی از مغازه های همونجا Eskandar (اسکندر) با قیمت مناسب (6 لیر) میداد و باهاش یه شیرینی هم میداد. بنابراین تصمیم گرفتم که اینجا رو امتحان کنم.




غذای خوبی بود و به امتحانش می ارزید. شیرینی های ترکی هم خیلی خوشمزه بود و دوست داشتم.



بعد از اونجا رفتیم بازار بزرگ چند طبقه ای که نبش کیزلای بود. خواهرم دنبال شلواری میگشت که دخترخاله ام سفارش کرده بود که بگیره و عجیب که هیچ جا همچین شلواری نداشتن! یکجا پیدا شد با رنگ قرمز و بنفش و سبز بود که البته اینجا خیلی عادیه ولی ایران یکی بپوشه فکر میکنن یه مشکلی داره دختره که همچین رنگی پوشیده!




بعد از بازار من خیلی دلم میخواست بریم سینما یه فیلم دیگه اما متاسفانه صبح متوجه شده بودم که همه پولی که آورده بودم خرج شده و فقط همین مقدار هست که بریم هتل و یه چیزی برای شب بگیریم. توی راه هم چندین جا نگاه کردم ببینم صرافی باز هست یا نه دیدم نیست. ایشالله فردا باز باشه و یه مقداری دیگه پول تبدیل کنیم. شاید منم یه سری از خریدهای رفتنم رو اینجا انجام بدم. برای شب یه مقداری میوه گرفتم چون ناهار رو هم خیلی دیر خورده بودیم و سیر بودیم. هلو کیلویی 3 لیر و آلو کیلویی 1.5 لیر بودو هیچی خرابی هم نداشت. از هر کدوم 1 لیر خریدم.





در آنکارا - سفر دوم - روز سوم - The Amazing Spider-Man

بعد از اینکه ویزا رو گرفتم یه دو ساعتی طول کشید که توی اینترنت بگردم ببینم جای دیدنی کجا میشه رفت. متاسفانه آنکارا خیلی جای دیدنی نداره. همینطوری که داشتم میگشتم چشمم خورد به سایت Anakara.com که یه سری اطلاعات در مورد شهر آنکارا گذاشته بود. توی منو ها که بودم همینطوری گزینه سینما رو زدم و دیدم به به! چه فیلم هایی آمده. این شد که تصمیم گرفتیم بریم آنکارامال سینما سه بعدی نگاه کنیم.


امروز آنکارامال اونطوری بود که من خیلی دوست داشتم. اصلا قابل مقایسه با اون روز نبود و واقعا شلوغ بود. من عاشق اینم که برم فروشگاه های شلوغ اینطوری. چون اغلب خانواده ها با بچه هاشون میان و از تماشای بچه ها بینهایت لذت میبرم. چند تا دختر خیلی خیلی خوشکل هم اونجا دیدم. فقط حیف که یا توی کالسکه بودن و یا بغل مامانشون و خلاصه نمیشد پرید و ماچشون کرد.


 

اول رفتیم سمت سینما و بلیت فیلم سه بعدی  The Amazing Spider-Man رو گرفتیم. بعد از اینکه بلیت رو گرفتیم چون ناهار نخورده بودیم گفتیم اول ناهار بخوریم. من این دفعه Peymacun (پیمچون) انتخاب کردم. گفتم یه تنوعی باشه اما بعدش که خوردم پشیمون شدم. 6.8 لیر شد این غذا و بگم که مثل این بود نون و پنیر سبزی رو توی مایکرو ویو گذاشته باشن. اون Lahmacun اون دفعه ای میتونم بگم که 5 برابر خوشمزه تر از این بود. این بیشتر به درد عصرونه میخورد و 2 تاشو خوردن خیلی هم سخت بود. خواهرم هم ریسک نکرد و یه ساندویچ همبرگر گرفت.




بعد از ناهار رفتیم سینما. برخلاف اون دفعه که هیچ کسی نبود, این دفعه سینما خیلی پر بود.


(عکس سه بعدی نیست, دستم لرزیده اینطوری شده!)


هنرپیشه پسر فیلم به طرز عجیبی شبیه این برادرم بود که رفته ایتالیا.



دختره هم یه جاهایی خیلی شبیه تیلور خانم بود. صحنه هایی که صورتش هم میآمد جلو انگاری دیگه خود تیلور خانم! میخواستی همونجا یه ماچش کنی!



البته حرف خوشکلی که باشه هیچکسی به اندازه تیلور خانم خوشکل نیست.


(عکس ربطی به فیلم نداره.)


(عکس سه بعدیه, دستم نلرزیده!)


توی سالن هم دو نفر اون طرف تر من یه دختر خیلی خوشخنده بود که هر جایی فیلم که چیزی برای خندیدن داشت کلی میخندید که من خیلی دوست داشتم. فیلم هم که تموم شد چند تا صندلی پایینتر از ما یه دختر و پسره که ظاهرا با هم آمده بودن همدیگرو بغل کردن و بوس کردن که جالب بود.


------------------------


داستان فیلم کلا تکراری بود و انگار یه روایت دیگه کرده باشه از سری اول. نمیدونم چرا این همه خرج میکنن از اول یه داستان درست انتخاب نمیکنن. در کل فیلم همونطوری بود که فکر میکردم. اون صحنه هایی که اسپایدر من از روی ساختمان های نیویورک میپرید سه بعدیش واقعا لذت بخش بود. در واقع حرکت ها توی اون فضا یه هیجان خاصی داشت.


یه چیزی در مورد داستان بسیار قابل تامل بود و اون اینکه نقش تحقیقات برای ترمیم ساختارهای بدن چقدر پر رنگ بود. توی داستان محقق اصلی دنبال روشی بود که دست از بین رفته اش رو دوباره عین خودش ترمیم کنه و صحنه هایی که برای ترمیم اون دست ساخته شده بود فوق العاده بود. تقریبا کل داستان سر این بود که چطوری روش هایی باشه برای ترمیم اعضای بدن.


 

اولای فیلم روی دیوار خونه اسپایدر من یه عکس بود از آلبرت انیشتین تقریبا مثل عکس زیر:



و دقیقا به همین سبک که زبونش رو بیرون آورده که جلب توجه کنه و همین جمله رو هم نوشته بود:


Imagination is more powerful than knowledge


من واقعا از این طرز تفکر امریکایی ها خوشم میاد. شما میبینی که صنعت فیلم و بازی که بیشترین ارتباط رو با تخیلات و تجسم کردن دارن اینقدر پیشرفت کرده تا ناممکن ها رو به تصورات جامعه بکشونه, بعد میبینید که بعد از چند سال اون چیزی که فیلم بوده به واقعیت رسیده. همیشه هم یاد این حرف مولوی میفتم که میگه خر که از هندوستان یاد نکرده (نقل به مضمون), یعنی اگر این تصورات رو ما داریم, قبلا یه جایی دیدیم و تازه یادش افتادیم وگرنه اگر مثل خری بودیم که هیچوقت هندوستان نرفته هیچوقت نمیتونستیم تصور هندوستان رو هم داشته باشیم.

کلا خرج اپلای من حدودا چقدر شد

950 دلار تافل و جی آر ای (2 بار تافل و 3 بار GRE) که خرج ثابت بود برای این دو سال اپلای.
--------

برای اپلای امسال:

1550 دلار اپلیکیشن فی و ریپورت تافل و جی آر ای

تقریبا 500 هزار تومن هزینه پست و ترجمه مدارک

پارسال هم همین حدود (کمتر) خرج کردم ولی با اون نمره GRE اصلا نباید اپلای میکردم.

زمانی که من اپلای کردم سال اول دلار حدود 1000 تومن بود. سال دوم هم اکثر خرج ها رو با دلار حدود 1400 تومن کردم و یه مقداری هم با دلار حدود 1700. در کل اما دلار دادم و بنابراین اونقدر خرج شده. واقعیتش هم اینه که همه این پول رو کار میکردم و میدادم. بعضی جاها هم خب نباید اپلای میکردم مثل Purdue چون تعداد خیلی کمی میخواستن و شانسم خیلی کم بود. اما در کل بد اپلای نکردم. لازم نیست یه نفر این همه اپلای کنه. مثلا میشد UCI رو دیگه اپلای نکنم و یا حتی شانسم برای UCSD زیر 10 درصد بود و من اپلای کردم. رنج متوسط 5 تا دانشگاه اپلای کردم که فکر نمیکنم میشد کمترش کنم و هر کدومش که بهم فاند میدادن میرفتم مثل UCF. من خودم فکر میکردم که شانسم توی این رنج بیشتره و برای همین بیشتر اینجا اپلای کردم.


همونطوری که میبینید هزینه ای که کردم کمتر از خرج دو ماه فاندی هست که ان شا الله اونجا میگیرم و به نظرم سرمایه گذاری ای بود که ارزش داشت. هنوز دانشگاه هایی مثل UTA و Auburn رو توی لیستم داشتم که اپلای نکرده بودم و گفتم اگر از اینا هیچکدوم فاند نگرفتم اونجاها اپلای کنم.

خرج تحصیل در دانشگا ه های خارج بدون فاند

خرج تحصیل در دانشگاه های خارج اول از همه خیلی به کشور بستگی داره. کشورهای اروپایی حوزه اسکاندیناوی مثل نروژ و فنلاند همچنان دانشگاه های رایگان دارند. هرچند که هزینه زندگی در آنها بیشتره. کشورهای دیگه اروپا بعضی ها شهریه های کم دارن مثل آلمان و اتریش و فرانسه. شهریه دانشگاه های مالزی و ایتالیا هم تقریبا میشه گفت متوسطه رو به پایین هست. دانشگاه های سوئد و استرالیا دانشگاه های خیلی خیلی گرونی هستن.  هزینه زندگی توی شهرهای بزرگ اروپا از نظر اجاره تقریبا ماهی 400 یورو, توی شهرهای کوچیک و خوابگاه ماهی 250 یورو و هزینه خورد و خوراک هم با یورو دولتی از ایران هم کمتر میشه. توی نروژ و فنلاند این رقم ها ممکنه تا ضربدر 2 هم برسه.


توی امریکا و کانادا هم همه جوره دانشگاه هست. خیلی خیلی خیلی بستگی به شهر و دانشگاه داره. توی لس آنجلس ممکنه تا ترمی 30 هزار دلار هم خرج بشه. توی South Dakota ممکنه به زحمت به ترمی 10 هزار تا هم برسه! باز توی یک ایالت و شهر هم دانشگاه ها شهریه های متفاوت ممکنه داشته باشن.


چند تا قسمت توی سایت دانشگاه ها میشه پیدا کرد که در مورد هزینه ها توضیح دادن:


1- Tuition and Fees

2- Cost of Attendance Calculator

3- Financial Affidavit


حالا ممکنه یه دانشگاهی یکی از این موارد رو داشته باشه یا هر سه رو داشته باشه. فقط دقت کنید که graduate و undergraduate فرق میکنه و ممکنه برای تحصیلات تکمیلی حتی هزینه ها کمتر از لیسانس هم باشه.


با توجه به اینکه دلار خیلی گرون شده خرج ارز آزاد خیلی خیلی سخت شده. اما خوشبختانه با پیگیری زیاد میشه ارز دانشجویی گرفت. باز ارزش داره.


به نظر من در حالت کلی برای کسی که هدف ادامه تحصیل برای تحصیلات تکمیلی داره به صرفه اینه که روی دانشگاه های خارج از کشور سرمایه گذاری کنه. قبلا نوشته بودم که برای هر شرایط چه کاری بهتره. اما دو دو تا چهار تا اینه که شما توی ایران 3-4 تا دانشگاه خیلی خوب بیشتر ندارید و برای ورود به اونها باید یه رتبه خیلی خیلی تاپ داشته باشید. زمانی رو که برای کنکور میخونید تقریبا به طور کامل هدر میره اما زمانی که برای اپلای میذارید تقریبا به طور کامل استفاده میکنید چون زبان یاد میگیرید. بعد گزینه های خیلی خیلی بیشتری خواهید داشت حتی اگر سطحشون از دانشگاه های شریف و ... هم پایینتر باشه بهتر از اینه که آدم بره دانشگاه آزاد یه شهر کوچیک و اون همه خرج کنه برای مدرک آزاد. 


سایت USNews و Phds.org هم برای امریکا برای نگاه کردن حدود شهریه دانشگاه ها خوبن. اگرچه بازم توصیه میکنم که سایت خود دانشگاه رو برای این موردها چک کنید.


چند نمونه

شهریه دانشگاه لس آنجلس (UCLA) حدود 25 هزار دلار در سال (نصف برای یک ترم) و خرج یک ماه زندگی با گرفتگیری خیلی خیلی زیاد حدود 1200 هست, بخواهید راحت خرج کنید تا 2000 هم ماهیانه راحت خرج میشه. 

همین شهریه برای دانشگاه آرلینگتون UTA به حدود 15 هزار دلار در سال کاهش پیدا میکنه و خرج یک ماه زندگی وانجا تا 800 هم میتونه کم بشه.

همین شهریه برای دانشگاه South Dakota State تا 8 هزار تا توی سال کم میشه و خرج زندگی هم حدود سالی 5500 دلار میشه!!!

البته من خودم هیچوقت یه جاهای مثل DSU رو توصیه نمیکنم. چون هم سرده و هم شهرش جایی برای زندگی نیست. اما اگر شرایطم بدتر از این بود حتی ترجیح میدادم برم این دانشگاه ولی دانشگاه آزاد .... نرم. در هر صورت ایالت های اینطوری (مثل داکوتا, آلاباما و شاید تگزاس ...) میتونه برای شروع مثلا برای اونایی که میخوان فوق لیسانس رو حتما امریکا بخونن خوب باشه.


ویزاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

امروز صبح (شنبه) اینقدر توی هتل منتظر شدم تا بالاخره پست پاسپورتم رو آورد و یه ویزای امریکا توی پاسپورتم خورده بود. از پایین زنگ زدن که پست آمده و رفتم پایین و بسته امو ازشون گرفتم.



حیف که ویزام سینگل هست و حیف که برگشتم دوشنبه نیست و باید تا پنجشنبه اینجا باشم. بالاخره داستان ویزا هم به اتمام رسید. فصل دوم داستان شروع زندگی در امریکاست که از 20 آگوست (30 مرداد) شروع میشه. به زودی میگم که قراره کدوم ایالت برم و یه اسم هم برای خودم میذارم. فعلا بریم آنکارا گردی.