زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

برای امریکا خونه گرفتم

بالاخره بعد از کلی مشورت با بچه های ایرانی اونجا خونه رو گرفتم. چند روز پیش قرار بود با همون پسری که بهتون گفت خونه رو بگیریم, من خودم پر کردم اما باید اونم پر میکرد. اینقدر دست دست کرد که خونه پر شد و از دست رفت.


با شرایطی که من میخواستم توی اون مجتمع فقط یک واحد آپارتمانی یک خوابه برای تاریخ مناسبی که میخواستم بود که دیگه منتظر نشدم و سریع اونو گرفتم. نامردا کلی پول اپلیکیشن و Approve کردن گرفتن و حالا هم که پر شده نزدیک 1000 دلار دیگه باید بدم. برای تک خوابه ماهی 640 دلار بدون هزینه آب و برق و گاز شد و حدود 100 دلار هم احتمالا اون هزینه ها میشه. یعنی فقط 750 دلار برای خونه ماهانه باید بدم. اما خوبیش به اینه که توی مسیری هست که اتوبوس داره و مستقیم میره تا دانشگاه. از این نزدیک تر نتونستم کنار دانشگاه گیر بیارم. گفتم یه خوابه بگیرم اگر کس دیگه ای خواست میتونیم با هم شریک بشیم. اینطوری هزینه ام هم نصف میشه. نقشه خونه هم به ظاهر اونقدرا بد نیست که نشه دو نفر زندگی کنن.



خیلی خوبه که آنلاین میشه همه کارها رو انجام داد. البته خیلی آپارتمان ها اینطوری نیستن.

حالا بچه های ایرانی اونجا زیاد هستن, حتی اگر این پسره هم نخواست با من خونه بگیره, هم تنهایی از پس خرجش بر میام و هم میتونم اونجا با یه نفر که بیشتر جور هستم خونه بگیرم.


(بچه هایی که میدونن این خونه کجاست خواهشا چیزی اینجا نگن, خودم میدونم که خیلی ایرانی های اون دانشگاه اینجا خونه گرفتن و احتمالا میدونن کجاست.)

---------------

تصحیح: عکس خونه عوض شد.

با وجود اینکه گفته بودم کسی چیزی نگه باز گوش نکردند, مجبور شدم عکس خونه رو عوض کنم. خوشبختانه ایرانی زیاد اینجا زندگی میکنه! ببخشید یه نظر بود که مجبور شدم حذف کنم. ایمیل هم نگذاشته بود که ازشون عذرخواهی کنم. همینجا عذرخواهی میکنم که نظرشون رو حذف میکنم.

در آنکارا - سفر دوم - روز دوم

صبح بلند شدیم و بعد از خوردن صبحانه یه کم توی اینترنت گشتم که کجا میتونیم بریم. خب مهمترین جا AntiKabir بود. برنامه MotionX GPS رو هم برای iPad ام گرفتم و نقشه این اطراف رو باهاش دانلود کردم تا همینطوری که میریم نقشه هم داشته باشیم. سرعت اینترنت 1 مگ بایت بر ثانیه بود. واقعا لذتی بردم!

حدود نیم ساعت طول کشید تا رسیدیم به AntiKabir. در کل جای بدی نبود. من خیلی خوشم نیامد چون فقط در مورد آتاتورک بود. رفتیم همه جاهاشو گشتیم و هر جا که میشد عکس بگیریم هم عکس گرفتیم. توریست ها چند تایی آمده بودند اما بیشتر خود تورک ها بودند.






بعد از AntiKabir پیاده آمدیم تا لونا پارک آنکارا. خیلی به هم نزدیک بودند. اونجا ناهار رو خوردیم. من ساندویچ جوجه گرفتم و خواهرم کوفته. برای من که خیلی خوشمزه نبود اما خواهرم میگفت که کوفته اش خیلی خوب بوده. بعدش یه بستنی خوردیم و دو ساعتی توی پارک گشتیم و عکس گرفتیم. منتهی چون تازه ناهار خورده بودیم ترسیدیم که سوار وسیله هاش بشیم.





همینطوری آمدیم و توی بازارها یه کم قدم زدیم و گیلاس و پفک و آدامس هم خریدیم و آمدیم هتل. شب تا ساعت 11 داشتیم کلیپ های جالب از یوتیوب نگاه میکردیم. چند تا کارتون باحال ایرانی شده بود (داستان های انقراض!) بعد یه عروسی خارجی بود و یه چند تا کلیپ هم از بچه ها و گربه ها و ... 



در آنکارا - سفر دوم - مگه یه اتاق 3*4 چقدر ایراد داره

من از اینترنت ارزونترین هتل ممکن رو پیدا کردم و اونجا رو گرفتم. دفعه پیش هم همین هتل بودم و دو شب اینجا خوابیدم ولی هیچ کدوم از این چیزایی که خواهرم در عرض پنج دقیقه پیدا کرد رو ندیدم.

اتاقش کوچیکه
کولر نداره
شوفاژش کار نمیکنه
دستشوییش خیلی کوچیکه
کمدش جا نداره
تختش کوچیکه
کف اش موکت نیست
دستشوییش درست کار نمیکنه
...

به نظر من هتل فقط باید تمیز باشه, اینترنت داشته باشه و قابلیت دوش گرفتن با آب گرم رو هم داشته باشه. دیگه بقیه این چیزایی که خواهرم دید رو من اگر 20 روز هم اینجا میبودم نمیفهمیدم!
اما کلا پشیمون شدم که اینجا رو گرفتم و ترجیح میدادم اون هتلی که با تور میگرفتیم و 90 هزار تومن گرونتر بود رو میگرفتم.

در آنکارا - سفر دوم - در سفارت

از هتل که آمدیم بیرون رفتیم سمت سفارت توی از همون مغازه ای که قبلا کباب ترکی خریده بودم, ناهار رو گرفتیم و خوردیم. خواهرم خیلی خسته میشد و مدام میخواست بشینه و تا رسیدیم سفارت خیلی طول کشید.

با من 6-7 تا ایرانی دیگه هم آمده بودن برای پیک آپ ویزاشون. نتونستم باهاشون صحبت کنم چون تقریبا من اولای صف بودم و غیر از دو تا دختر ایرانی که به نظرم خیلی خیلی مغرور بودن و جلوی من ایستاده بودن, پسرها همه اون عقب ایستاده بودن. توی صف که ایستاده بودم با خودم فکر میکردم کاش من یه ذره و فقط یه ذره عشق امریکا داشتم. کاشکی میشد یه جوری خانواده امو هم با خودم ببرم. اصلا کاشکی میشد نرم. کاشکی مثل این دخترا فکر میکردم حالا که قراره برم امریکا از دماغ فیل افتادم. یا مثل اون پسرها خوشحال می بودم.

به ترتیب پاسپورت و I-20 رو نگاه میکرد و می فرستاد توی صف. اون دو تا دختره جلوی من کلی حرف میزدند و من خیلی خسته بودم. بعد از چک کردن وسایل ها باجه اول علاوه بر پاسپورت و I-20 تاییده فرم DS-160 و SEVIS رو هم از ما خواست. بعد یه شماره داد که بشینیم توی سالن و گفت Your interview will be in English. قبلا از بچه ها شنیده بودم که دیگه مصاحبه ای در کار نیست و برای همین اصلا نگران نشدم!

توی سالن نشسته بودم خیلی خوابم میآمد. لیوان ها هم تموم شده بود و نمیتونستم آب بخورم. رفتم یکی از مجلات ایالتی که قرار بود رو برم و برداشتم و شروع کردم به خوندن که حوصله ام سر نره. مجلات کمی اونجا بود و عجیب بود که یکیشون مربوط به ایالتی بود که میخواستم برم. میتونم بگم که به اندازه ایران توش جای دیدنی و شهرهای مختلفش رو معرفی کرده بود. واقعا خیلی بزرگ بود. توی 300 صفحه مجله, از اون شهری که من میخواستم برم فقط 3 تا صفحه مطلب بود.

همینطوری که نشسته بودم یه خانمی به همراه بچه اش آمد و لیوان آوردند و آب خوردند. نزدیک 6-7 تا لیوان آب خوردم تا اینکه تشنگی ام رفع شد. اون دختر پسرهای ایرانی هم کنار هم نشسته بودن و کل مدت 2 ساعت رو حرف زدند. منم اصلا حوصله نداشتم که بخوام برم ببینم چه کاره هستند و چیکار میخوان کنن.

 مجله که تموم شد دیگه کاری برای انجام دادن نداشتم, روی صندلی مدام چرت میزدم. یه چیز زجر آور این بود که هر شماره ای که میخوند باید تابلو رو نگاه میکردم تا ببینم شماره من نباشه چون شماره ها به ترتیب نبودند. تقریبا کل سالن رفته بود به جز ما چند نفری که برای پیک آپ آمده بودیم. از ما هم یه 2-3 نفری زودتر صدا زده شدن و کارشون زودتر انجام شد.

همینطوری که چرت میزدم یه دفعه دیدم شماره امو زده روی بورد. سریع از جام بلند شدم. از اون دو تا دختره هنوز شماره یکیشون رو نخونده و تعجب کردم. از بین صندلی ها که میخواستم رد بشم پام خورد به یکیشون و افتاد اما سریع صافش کرد. رفتم دم باجه و گفت Your visa is approved, go to the UPS services there. رفتم UPS و آدرس هتل و 15 لیر پول بهش دادم تا ویزا رو بزنه و برام بیاره. ظاهرا دیگه همه چیز تموم شد و گفت تا شنبه میرسه دستتون.

بعد آمدیم هتل و تا شب استراحت کردیم و زود خوابیدیم.

در آنکارا - سفر دوم

دیروز یک روز خیلی خیلی سخت بود. از صبح ساعت 6 رفتم سر کار تا شب ساعت 8. فراموش کرده بودم یه چیزی رو بردارم و تا رفتم بردارم ساعت شد 9 شب. دیگه ماشین گیرم نیامد و تا رسیدم خونه ساعت شد 10:30. خلاصه که خیلی خسته شدم. وقتی برگشتم تا وسایل سفرم رو جمع کردم و اصلاح کردم و آماده شدم ساعت شد یک و نیم نصف شب. دیگه نتونستم بخوابم و راه افتادم به سمت فرودگاه. مثل دفعه پیش رفتم نمازخونه و یه کم قرآن و نماز خوندم تا نوبت پرواز شد. پرواز با ماهان گرفتم رفت و برگشت 320 هزار تومن.

صبح ساعت 7 رسیدیم آنکارا. تا از هواپیما آمدیم و بارها رو گرفتیم ساعت شد 9. با اتوبوس آمدم همان هتل قبلی توی ulus. اینبار همون ایستگاه ulus پیاده شدم و خیلی راحت آمدم. هزینه هتل هم شد شبی حدود 20 دلار. 

ساعت 2 هم باید سفارت باشم. متاسفانه باز نرسیدم که برنامه ریزی کنم. گفتم حالا برم سفارت و برگردم و امروز یه کم استراحت کنم چون دیشب نخوابیدم بعدش یه فکری میکنم.