زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

این هفته مثل برق و باد گذشت

واقعا نفهمیدم این چند روزی که شیراز هستم چطوری گذشت. این چند روز باز اکثر روزا به دندانپزشکی گذشت. امروز بالاخره روکش دندانم رو گذاشتم. گذاشتنش خیلی درد گرفت. چهارشنبه رفتم که روکش رو بچسبونه دو تا آمپول بی حسی زد, بعد نگاه کرد گفت کارش نقص داره و باید برگردونم. امروز که رفتم چسبوند نمیدونم یادش رفت بی حسی بزنه یا هر چی, بی نهایت درد گرفت. حسش اونقدرها هم بد نیست. یه کم حس میکنم که بزرگه ولی خب صیقلیه. مثل دندونای اصلی خودم که نیستن ولی دیگه چاره ای هم نبود. این دو تا روکش شد 500 هزار تومن که بهم 30 هزار تومن هم تخفیف داد. توی تهران باید براش 2 میلیون میدادم. یکی از فامیلامون میگفت یزد اگر میرفتی میشد 100 هزار تومن! خیلی ارزونتر از شیرازه. در هر صورت فردا هم باید برم برای پر کردن بقیه. گفت چند تای دیگه اش باید پر بشه. پر کردن هم دونه ای 85 هزار تومن میگیره. داداشم هم که از ایتالیا آمده تا حالا 700 هزار تومن پول پر کردن دندوناشو داده. باز خونه اون کارش به روکش نرسیده.


این مدت برای خودم کتاب مثنوی رو هم از روی وب اش تبدیل به PDF کردم و ریختم روی آیپدم. تقریبا اون کاری رو که میخواستم برای کتاب ها کنم تموم کردم. کار مفیدی بود و برسم اونجا میتونم خوندنشو شروع کنم.


به دو تا از دوستای قدیمم هم سر زدم. دلم میخواست به همه دوستای دوران دانشجویی ام سر بزنم اما وقت نشد. اگر این کار دندونا نبود حتما میرسیدم. 


شب احیای دومی رو از دست دادم چون واقعا خوابم میآمد و خونه عموم هم خیلی دور از شاهچراغ بود. امیدوارم امشب بتونم برم, هر چند که شدیدا دندونم درد میکنه و فردا صبح هم ساعت 9 و نیم نوبت دندانپزشکی دارم.


مشکل اصلی این روزا اما تعطیلی های پیش بینی نشده این هفته و هفته دیگه است. میخواستم قبل از رفتنم از این استادام که ریکامندیشن گرفتم یه چیزی بخرم و برم ازشون تشکر کنم ولی فکر کنم نرسم. آخه اگر تعطیل باشه که دانشگاه هم نمیان. الانم اصلا نمیدونم چی براشون بخرم. فردا هم که پول پر کردن بقیه دندونامو بدن, پولام هم دیگه تموم میشن. البته حقوق تیر رو نگرفتم پول بلیتی که پس دادم رو هم گفت باید حضوری بیایی بگیری. اینا رو بگیرم میتونم بدهیمو به بابام بدم و دیگه همه مسائل مالی اینجا تموم بشه.


خوشبختانه دانشگاه اونور برای تست سل و واکسن مننژیت هم بهم اوکی داد و دیگه مدارک چیزی لازم ندارم. فقط چون دیر میرم جشن دانشگاه رو برای ورودی جدیدها از دست میدم. امروز ایمیل زدن که جشن یا 13م یا 17م آگوست هست! تا قبلش هم چیزی نگفته بودند.


این روزا یه مشکل اساسی هست و اونم اینه که حس میکنم مامانم نمیخواد قبول کنه که من دیگه بزرگ شدم و به عنوان یه آدم مستقل تصمیم میگیرم. حس میکنم مدام با تصمیم گیری هاش استقلال منو زیر سئوال میبره. مثلا رفته برای این هفته برنامه شمال گذاشته اما هیچ مشورتی با من نکرده. آخه من میخواستم این هفته به دوستای تهرانم سر بزنم و اگر بشه باقی وسایلی که تهیه نکردم رو بخرم.


فردا صبح که آخرین نوبت دندانپزشکی رو برم احتمالا شب راه بیفتیم به سمت تهران.

نظرات 9 + ارسال نظر
Helen یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ق.ظ

احیا گرفتی مارم دعا کن

حتما. محتاجیم به دعا.

haniye یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:10 ب.ظ http://roozi.blogsky.com/

خیلی وقته میخونم وبتونو.کلی مفید بود مطالبتون.خدا خیرتان دهاد :)
موفق باشین ایشالا.

ممنونم. موفق باشید

احسان دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ق.ظ

سلام
من نمیدونم باید چکار کنم.شرایطم خیلی خوبه برای رفتن.اما پدر و مادرمو چکار کنم
هیچ کسو ندارن.تنهان.پا به زن گذاشته هستن.نیاز دارن که بچه شون دورشون باشه
اصلا دلم نمیاد تنهاشون بذارمو برم.اگه ایجوری بخوام برم اون مدرک بخوره تو سرم
من باید چکار کنم
واقعا راهی نداره که بخوام اونا رو هم ببرم؟
به خدا خیلی زحمت کشیدم که تونستم از ucla پذیرش بگیرم
خدایا کمکم کن
آخه پولم ندارم که بخوام از روشهای دیگه برم
اگه خواهر و برادری داشتم باز میشد یه کاریش کنم
ولی اونا تو این دنیا فقط منو دارن

سلام
ببخشید توی شرایط شما نیستم که بتونم تصمیم بگیرم. اما واقعا فکر نمیکنم که راهی داشته باشه که به سرعت برای همیشه بتونید اونا رو ببرید. اگر این نیاز فقط یه نیاز عاطفی هست شاید ارزش داشته باشه که امروز برید دنبال زندگیتون. ولی اگر نیازی مادی دارن که اگر اونجا باشید نمیتونید برآورده کنید, شاید بهتر باشه روی تصمیمتون بیشتر تامل کنید.
موفق باشید

الهام سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ

سلام. خوب هستید؟؟
یکی از دوستام رفت اونور آب ، بدن خداحافظی ، بدون اطلاع دادن ، از خدا میخوام که اگه راهی برای آدم باز میکنه و نعمتی میده جنبه داشتنش رو هم بده ، از هیچکی هم خداحافظی نکرد!!!!! باورتون میشه؟؟؟

بعضیا تا به یه مرحله ای میرسن خودشون رو گم میکنن!! گفتم بهتون بگم که یادتون باشه دوست عزیز. که خدای نکرده شما یه دفعه اینطوری نشید.موفق باشید

سلام

آره باورم میشه, چون خودم الان از نصف بیشتر دوستام خداحافظی نکردم. این دو سه هفته آخری که گذاشته بودم برای خداحافظی رفت برای ویزیت دکتر. شاید اونم خودشو گم نکرده ولی وقتشو هم نداشته.

موفق باشید

نوید سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:49 ب.ظ

سلام
شما در مورد ترکیه و هتل هاش نوشتین که خیلی عالی بود. یه سوال در مورد تهران ازتون دارم.
هزینه ی یه هتل یا هتل آپارتمان یا مسافرخونه ی تمیز که نزدیک محل برگزاری امتحان Gre باشه تا گرفتار ترافیک هم نشیم چه قدر میشه؟ چه قیمت هایی هست؟

با تشکر

سلام
من نگفتم هتل های ترکیه عالی بودن.
هتل های تهران هم نمیدونم. سالها میشه که نرفتم. فکر کنم از کسی که رفته باید بپرسید. در هر صورت ارزون نیست. محل برگزاری GRE هم جاهای مختلفی هست باید ببینید کدوم حوزه میفتید.
یه جای متوسط شاید شبی 40-50 باشه. میگم خیلی وقته نرفتم.

رها چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ق.ظ

سلام به صاحب وبلاگ و احسان
به نظر من نیاز عاطفی به اندازه نیاز مالی مهمه .ممکنه مشکل مادی یه جوری حل شه اما خلاء عاطفی حل نمیشه . صرف نظر کردن از ارزوها سخته اما تنهایی و غصه پدر و مادر طعم ارزوها رو تلخ میکنه.

رها چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ق.ظ

یادم رفت بگم ..
نوشته هاتون اونقدر صمیمین که ادم اتفاقی به وبلاگتون سر میزنه اما خیلی زود ادش میکنه
انشالا روزهای خوشی پیشرو داشته باشین

ممنونم.

کوروش چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ق.ظ

وقتی میری اونجا شاید روزی یکی دوبار هم پست بذاری
بعد چند ماه میشه هفته ای یک بار
بعد یکسال میشه ماهی یک بار
بعد دوسال شاید هرچند ماهی یکبار پست بذاری
بعد از 3سال شاید حتی یوزر و پسورد وبلاگتم یادت بره و دیگه بای بای
در هر صورت موفق باشی

کسی آینده رو ندیده. من معمولا از روی تجربیات دیگران در مورد آینده خودم و دیگران قضاوت نمیکنم. باید دید سرنوشت چی بشه. ایشالله که اینطوری نشه. در هر صورت اگر مطلب مفیدی نداشته باشم که بنویسم ترجیح میدم که ننویسم.

مسعود جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ

سلاو دکتر
یه بزرگواری کن پست های مربوط به تافل و جی آر ای رو تو یه عنوان تو آرشیو موضوعی جمع کن. خدا خیرت بده. ایشا.. به سلامتی بری و سال آینده بیام ببینمت اونجا؟

سلام
آقا شرمنده ام فرصت ندارم. اما همش توی قسمت پذیرش هست. یه همتی کنی همه مطالب این قسمت مفید هستن.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد