زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

روز نهم - بازم پشت در موندم!

بعد از کلاس یه کم رفتم توی سایت و وبلاگو آپدیت کردم و یه کم هم در مورد تیلور خانم خوندم و با خودم فکر کردم این همه راه ما آمدیم امریکا اینم اینطوری حداقل نذاشت یک هفته بگذره... 

چون باز یخچال خالی شده بود رفتم و خرید کردم و ساعت نزدیک 10 بود که رسیدم خونه. 

 

 

 

 هر چی دست کردم توی جیبم کلید نبود! ای خدا بازم کلیدمو گم کردم. صبح که میخواستم صندوق پستی امو چک کنم دست کردم توی جیبم حس کردم کلید در باهام نیست اما چون کلی هم پول خرد همراهم بود گفتم شاید قاطی پول خردهاست. هر چی در زدم کسی در رو باز نمیکرد. نزدیک به یک ساعت باز در زدم. حتی همسایه بالایی هم آمد یه نگاهی انداخت انگار که تازه از خواب بیدار شده باشه. یکی دو نفر هم که داشتن رد میشدن شک کرده بودند که نکنه دزدی چیزی باشم؟! اصلا نمیدونستم منصور خونه است یا بیرونه. صد بار به موبایلش زنگ زدم اما بر نمیداشت. گفتم حتما گذاشته روی سایلنت و خوابیده مثل اون شب. دیگه خسته شدم و گفتم برم پیش دو تا از بچه ایرانی ها.

 

با کلی خرید راه افتادم رفتم خونه یکی از بچه ها که تازگی آشنا شده بودیم و بیشتر هم دوست منصور بودند. یواش در زدم که نکنه خواب نباشن و بیدار بودند. دیگه خونه اونها موندم و همینطور مدام زنگ میزدم به گوشی منصور که اگر خوابه یه وقتی بالاخره بیدار بشه. با بچه ها یه چیزی خوردم. ساعت نزدیک 12 بود که منصور زنگ زد خونه این بچه ها. گفته بود دانشگاه هستم و با دو پسر امریکایی آشنا شدم و داشتم تا حالا باهاشون پینگ پنگ بازی میکردم. بعد گفت که دیده صبح من کلیدم رو توی در جا گذاشتم. اینو که شنیدم وا موندم!!! یعنی دیده من صبح کلیدم رو جا گذاشتم, بعد از صبح تا حالا یه زنگی به من نزده؟؟؟ حالا من اشتباه کردم, اون چی؟ بعد گفت که احتمالا بچه ها برسونن منو, اگرم نرسوندن که خودم پیاده میام. گفتم زودتر بیا میخوام برم خونه بخوابم. خلاصه تا ساعت 1 و ربع نیامد و من فهمیدم که پیاده آمده. توی این مدتی که منصور نیامده بود با بچه ها در مورد امریکا و اینجا و ... صحبت میکردم.

 

منصور که آمد شروع کرد به صحبت راجع به دخترای دانشگاه. منصور امروز یکی از برنامه های دانشگاه رو رفته بود که توش رقص و آواز و... بوده و من اون ساعت توی سایت بودم و یه کم دپرس شده بودم و برای همین نرفته بودم. بعد آمد به اونا گفت نمیدونی چه دخترایی چه دخترایی. امروز برنامه اش از همه وقتی بهتر بود!! کلی زدن و رقصیدن و ... با خودم فکر کردم همون بهتر که نرفتم چون واقعا اعصابشو نداشتم. دیگه سر صحبشون باز شد که حالا اینا به ما پا میدن یا نمیدن و من که باید با سه چهارتاشون همزمان دوست باشم وگرنه حال نمیده و ... یکی این بگه یکی اون بگه. حرفایی که حتی شنیدنشم شرم آور بود چه برسه به بیان کردنش. این شد که کلیدمو از منصور گرفتم و به اصراری که حالا بمون یه ربع دیگه میری توجهی نکردم. آمدم خونه ساعت 2 شب بود و خوابیدم. 

نظرات 7 + ارسال نظر
Wall-E جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ

خدا صبر بهت بده با این همخونه
کلید دیده نداری یه زنگ نزه تو دانشگاه بهت بده
وای کفر ادم در میاد
یه دونه کلید یدک جا ساز کن اطراف خونه (نه دم در ها، که اگر تصادفا کسی پیدا کرد ، نتونه حتی حدس بزنه واسه کدوم واحده ) که دیگه پشت در نمونه
یا یه زنجیر بگیر که به شلوار بسته میشه کلیدتو بهش وصل کن
{البته واقعا عذر میخام که دارم این پیشنهاد ها رو میدم ، /واقعا ناراحت میشم اینجوری شب ، پشت در میمونه و هم خونت در حال خواب یا تفریحه و بی مسئولیته }

؟ جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ

سلام وودی جان
میگم این فاندی که دانشگاه میده میتونه هزینه ها رو پوشش بده چون شنیدم دالاس شهر گرونیه و همه چیز به جز قیمت خودرو و اجاره خونه بالاست میشه بگی باید چطوری با پولی که دانشگاه میده برنامه ریزی کرد و حتی پس انداز کرد اصلا میشه پولی پس انداز کرد، چون شما تا الان که حقوقت رو نگرفتی همش می بینم که مجبوری خرید کنی اینطوری خیلی هزینه بالا میره

سلام
من که هنوز فاند رو نگرفتم اما پولی که میدن کاملا کافیه. حتی اگر خونه مشترک نمیگرفتم بازم بس بود. پس انداز هم بذارید یه کم. بگذره بعد نظر بدم

س جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:51 ب.ظ

سلام
امیدوارم اوضاع بر وفق مرادت باشه
دوست دارم در مورد ایرانی هایی که اونجا هستن بیشتر بدونم که چقدر فرق میکنن با اونایی که تو ایران زندگی میکنن؟
دانشجوی ایرانی زیاد هست ؟
کلا به عنوان یک دختر که تنها میخواد بیاد آمریکا شما جو رو چطور ارزیابی میکنین؟ ( از لحاظ امنیت و مسایل دیگه) دخترهای ایرانی تو دانشگاهتون هستن یا نه؟
در پناه حق براتون آرزوی بهترینها و خوشترین روزها رو دارم

سلام
راستش برخوردی نداشتم باهاشون
به نظر یه زیرمجموعه کوچکی از جامعه خودمون هستن. بعضی نمازخون و محجبه. بعضی هم با شورتک توی دانشگاه میگردن. بعضی ازدواج کردن و بعضی اهل دوست پسرن و بعضی هیچی. به نظر من خیلی با ایران فرق نمیکنه فقط بعضی که ایران مجبور بودن پوشش داشته باشن اینجا اجباری ندارن
اغلب میبینم که دارن با تلفن حرف میزنن میفهمم ایرانین وگرنه ما که نه سر کلاس داریم و نه من دیدم که توی برنامه هایی که بودم باشن
جو اینجا از نظر امنیت خیییییلی خوبه در حال حاضر اینجا بیشتر احساس امنیت دارم تا تهران! اصلا جای نگرانی نداره مخصوصا دالاس و اینجاهایی که ایرانی هم به نسبت زیاده

F جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ب.ظ

Salam
Khastam faghat begam havaie in rafigheto dashte bash az rah be daret nakone, injoor ke tarif mikoni... Adam yekam negaran mishe! Be har hal Barat arezooie movafaghiat daram;) dar panahe hagh.

سلام
ممنون. رفیقم نیست. هم خونه ایمه. حواسم هست.

محبوب شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ق.ظ

خودت حواست نیست کلیدو جاگذاشتی بعد میگی تقصیر منصوره که پشت در موندی
اصلا منصور بنده خدا چه گناهی کرده
وودی فک کن ببین چرا حواست نبوده این مهمتره .....
این همه هم از این طفلی بد نگووووووووووووووو

m چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ق.ظ

خدا صبرت بده با این همخونت.

مجید جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 04:13 ق.ظ

داداش من چرا اینقد سخت میگیری برو خوش بگذرون.باور کن چیزی تو این به اصطلاح مذهبی بودن نیست ( نظر منه که اول مثل تو بودم ) عمرته که میگذره سعی کن از لحظه لحظه عمرت استفاده کنی و لذت ببری..جوونی همیشه نیستش.راستی همه عکس هارو سانسور میکنی شما ...از خودت عکس بزار از دانشگاه و پارتی هاش هم عکس بزار بیشتر با جو دانشگاه و فرهنگ امریکا اشنا بشیم.مثل تلویزیون ایران نکن داداش من.منم برای PHD سال 2014 اونجام.موفق باشی

من عکسی رو سانسور نمیکنم. عکس های دانشگاه و پارتی ها همینا هستن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد