زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت سوم

خونه که رسیدم یه کم با منصور در مورد این موضوع صحبت کردم. داشتم به منصور میگفتم که آره نمیدونم چرا همچین کاری کرده حالا یه اشتباهی شده بوده دیگه. شاید اصلا دیده من ایرانی هستم دنبال بهانه بوده و شاید میخواسته یکی دیگه TA اش باشه دنبال یه بهانه میگشته. آخه من هی بهش ایمیل میزدم و اونم جواب نمیداده. 

بعد آمدم ایمیلم رو چک کردم دیدم که برام یه جواب تند و آتشین فرستاده و برای رئیس دپارتمان و مشاور دانشگاه هم CC کرده. اولش خیلی شکه شدم. من خیلی محترمانه ازش عذرخواهی کرده بودم و اون اینطوری جواب داده باشه. به نظر من که همچین جوابی از یه استاد دانشگاه خیلی خیلی دور از ذهن و انتظار بود. 

توی ایمیلش نوشته بود که آره من کلی کار داشتم و دو سری کوییز بود و امتحان میان ترم که وظیفه تو بوده نمره میدادی و نکردی. من مجبور شدم بدم دانشجوی دکترای خودم این کار رو کنه (که اونم TA همین درس هست). تو خیلی بی مسئولیت هستی و کارتو جدی نگرفتی که وظیفه تو رو هم یکی دیگه انجام داده. اصلا همین ایمیلی که زدی برای من فقط یعنی که اینقدر بی مسئولیتی که حتی درخواست استادتو هم ignore میکنی. من نمیتونم با کسی که ایمیلشو سر وقت چک نمیکنه و سر قرار ملاقاتش نمیاد کار کنم. و خلاصه دو تا پاراگراف بلند بالا نوشته بود از این چرت و پرت ها. آخرش نوشته بود که از این به بعد من همه کارامو میدم به دانشجوی PhD خودم و به دپارتمان هم گفتم اسم تو رو از لیست من حذف کنه. 

من خیلی از ایمیلش بدم آمد. یه طوری نوشته بود که رئیس دپارتمان یا هر کسی که میخونه فکر کنه که واقعا یه کاری رو به من داده و من براش انجام ندادم. و اینکه با من یه قراری گذاشته و منم قبول کردم اما سر وقت نرفتم و یه طوری نوشته بود که انگار من از عمدا ایمیلشو ندیدم یا اینکه از روی بی مسئولیتی ایمیلم رو سر وقت چک نکردم که ببینم. و اینکه اینقدر من بی مسئولیتم که دیگه نمیخواد با من کار کنه. من اصلا از یه استاد دانشگاه همچین انتظاری رو نداشتم. 

اما چیزی که من از ایمیلش فهمیدم این بود که این دانشجوی دکترا داشته که میخواسته TA اش باشه. نمیدونم آیا دلیلی مالی پشت این ماجرا بوده یا اینکه فقط ترجیح اش این بوده. چون TA ها رو خرجشون رو دپارتمان میده ولی RA ها رو استاد باید بده. قاعدتا اگر اون دانشجو به جای TA میشد RA پولش رو این استاده باید میداده. نمیدونم شایدم من در اشتباه باشم اما هر چی که بود به نظرم بیشتر دنبال بهانه میگشته وگرنه من براش توضیح داده بودم که من اصلا ایمیلش رو ندیده بودم. تازه رفتارش هم اصلا حرفه ای نبوده. میتونسته یه ایمیل follow-up بفرسته و بگه ایمیل منو گرفتی یا نه. یا اصلا من که دوشنبه نرفتم همون روز ایمیل بزنه بگه چرا نیامدی. شاید من مثلا تصادف کرده بودم یا هر اتفاق دیگه ای. چرا باید بذاره یه هفته دیگه هم بگذره و بعد بدون اینکه به من بگه یه راست بره دپارتمان شکایت کنه که نمیخوام این TA من باشه؟ اصلا برای چی اسم دانشجوی دکتراشو توی این ایمیل آورده بود؟؟؟ 

من تصمیم گرفتم که ایمیلشو جواب ندم چونکه دیگه همچین چیزی جواب نداره. یه کسی میاد از شما عذرخواهی میکنه, بعد شما به جای اینکه عذرخواهیشو قبول کنی چهار تا دروغ هم میذاری روش و فروارد میکنی برای رئیس دپارتمان که یه طوری وانمود کنی که حالا یه مدرک هم پیدا کردی که فلانی بی مسئولیته و یه جوری حقیقت رو جلوه بدی که مثلا کلی کار دادی به این آدم و باهاش قرار هم گذاشتی و نه تنها نیامده که کارا رو هم روی زمین گذاشته. آخه دیگه همچین چیزی جواب دادن داره؟ مثلا بهش بگم که اشتباه میکنی؟ خب من چهار بار توی ایمیل قبلی نوشتم که هر اشتباهی هم بوده عمدی نبوده, یعنی ندیده یا نفهمیده؟ از کجا معلوم که دوباره هم بنویسم نفهمه؟؟؟ 

شب تا ساعت 3 نصف شب داشتم به این چیزا فکر میکردم و خوابم نمیبرد. این همه راه آمدم یه کشور غریب و توی یه دانشگاهی. حالا یکی از استادای شاخ اینجا با من در افتاده و داره پشت سر من صفحه میذاره که من آدم بی مسئولیتی هستم. فردا رئیس دپارتمان پیش خودش چه فکری میکنه؟ فردا اگر بلند شه بره پیش استادایی که رفیقش هستن غیبت کنه و بگه فلانی همچین کاری رو کرده استادا از کجا باید بفهمن که این راست نمیگه؟ از کجا معلوم که استادی رو که من میخوام باهاش کار کنم دوست این نباشه؟ تازه من موضوع تزم دقیقا زمینه کاری همین استاده بوده و اصلا به همین خاطر بهم کمک استادی اینو دادن, یعنی کلا دیگه باید این زمینه رو و بقیه زمینه هایی که این با استادای دیگه کار میکنه رو بذارم کنار. شایدم دیده موضوع تز فوق لیسانسم زمینه اینه گفته این اول و آخر مجبوره بیاد با من کار کنه پس بذار یه کاری کنم که به التماس بیفته. من که عقلم به جایی قد نمیداد.

یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت دوم

از اتاقش که آمدم بیرون دیدم که کلاسم دیر شده. سریع رفتم سر کلاس تمام ساعتی رو که کلاس بودم داشتم به این موضوع فکر میکردم که آخه چرا این همچین کاری کرده؟ انگار که استاده داشت فرانسوی حرف میزد. هیچی نمیفهمیدم که چی میگه. خلاصه کل درس امروز رو نفهمیدم که چی گفت. 

کلاسم که تموم شد آمدم توی دفترم و شروع کردم به نوشتن نامه عذرخواهی. چهار ساعت تموم نتونستم حتی 3 تا خط بنویسم. آخه چی میگفتم مثلا؟ مثلا به دروغ میگفتم از کاری که نکردم پشیمونم؟ یا چی؟ کلا حرفم رو عوض کردم و نوشتم که همیشه آرزوی من بوده که با یه استاد دانشمندی مثل شما کار کنم. با این امید که خودمو گول بزنم که این میتونه هر استادی باشه و این جمله هم به تنهایی درسته و دروغ نیست. خلاصه با این مقدمه بالاخره یه سه چهار تا جمله نوشتم. بعد چون شماره درسش یادم رفته بود یه سرچ کردم توی نامه های قبلی که درش بیارم. همینطوری که داشتم میگشتم دیدم که اون روز بعد از اینکه بهش گفتم ساعت 2 نمیتونم بیام یه ایمیل دیگه زده که پس روز دوشنبه ساعت 3 بیا. 

این ایمیل رو من اصلا ندیده بودم و خیلی هم برام عجیب بود که ندیده بودم چونکه اون روز تا عصر هر چند دقیقه یکبار ایمیلم رو رفرش میکردم که ببینم. از اون عجیبتر اینکه توی لیستم هم درشت نبود و جزو خونده شده ها بود. هر چی فکر کردم اصلا یادم نیامد که اینو خونده باشم. آخه من چند هفته بود که منتظر همچین چیزی بودم چطور ممکنه که خونده باشم و نفهمیده باشم. بعد فکر کردم شاید مثلا با آیپدم باز کردم و دستم رفته روش و خونده شده شده ولی ندیدمش. در هر صورت من اینو ندیده بودم.  

یه کم برام منطقی شد که چرا اون رفته به دپارتمان شکایت کرده. اما خب من ایمیلشو ندیده بودم. بعد یه دفعه دستم راه افتاد که بنویسم و یه نامه عذرخواهی بلند بالا نوشتم و توش 3 بار جاهای مختلف ازش عذرخواهی کردم و 4 بار هم  تاکید کردم که اون ایمیل رو ندیدم و با خودم گفتم خب خوب شد بالاخره درست شد. چون دیگه میفهمه که حالا اشتباهه و پیش میاد. یه ایمیل هم زدم به اون خانمی که امروز پیشش بودم و ازش تشکر کردم و گفتم که من مشکل رو پیدا کردم و نامه عذرخواهی دیگه زدم و فکر کنم دیگه درست بشه. شب دیگه ساعت 11 بود که برگشتم خونه.

یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت اول

این هفته یک هفته خیلی خیلی بد بود. اول ماجرای این هفته رو بگم بعدش اگر فرصت شد بقیه نمایشگاه تگزاس رو بگم که چه خبر بود. 

این هفته سه شنبه از دفتر دپارتمان بهم زنگ زدن که بیا کارت داریم. اولش من خیلی تعجب کردم که چه کار فوری ای هست که تماس گرفتن و ایمیل نزدن. بعد سریع جمع کردم و رفتم توی اونجا. 

مسئول اونجا یه خانمی بود که قبلا کلید و کتاب دفترم رو هم بهم داده بود. من که رسیدم گفت در رو ببند. منم بستم. بعد توی مدارک شروع کرد به گشتن, بعد برگه قراردادمو از لابه لای برگه ها پیدا کرد و گفت اینو بخون. برگه رو که پیدا کرد حس کردم انگار این صحنه رو توی خواب دیدم. حس کردم که انگار این اتفاق باید حتما میفتاده و انگاری یکی در گوشم گفت نگران نشو خدا هواتو داره. اولش خیلی تعجب کردم. آخه من قبلا خونده بودم. فکر کردم شاید گم کردن میخوان که دوباره امضا کنم. زدم برگه بعدی دیدم نه همونی هست که امضا کردم. گفت نه همون صفحه اول رو بخون. یه نگاهی کردم ببینم چیزی اضافه شده یا نه ظاهرا همونه. گفتم اینو من قبلا خوندم چیزی تغییر کرده؟ گفت ما به شما یه وظیفه ای رو محول کردیم که شما انجام ندادید. اینو که گفت انگاری آب یخ ریخته باشن روم. یه فکری کردم که نکنه یه کاری رو درست انجام ندادم یا چیز خاصی باشه. 

چیزی پیدا نکردم اما حدس زدم که دیگه ماجرا باید مربوط به اون یکی استاده باشه. روزی که به من کلید دفتر رو دادن در واقع من کمک استاد دو نفر شدم. یکی این استادی که این مدت براش کار میکردم و یکی یه استاد دیگه که چند بار ازش خواسته بودم که همدیگر رو ببینم و اونم یا جواب نداده بود و یا یه چیزی پرسیده بود و باز جواب نداده بود.  

ادامه داد که امروز استاد فلانی که شما TA اش هستی آمده دپارتمان از شما شکایت کرده که وظایفتون رو انجام ندادید و گفته که دیگه نمیخواد با شما کار کنه. اینو که گفت من یکباره خیلی ناراحت شدم. و شروع کردم براش توضیح دادن. گفتم از روزی که به من گفتید من سریع بهشون ایمیل زدم. بعد از من پرسیده که آیا من این درس رو گذروندم. منم جواب دادم و اون ده روز طول کشیده و جوابمو نداده. باز من ایمیل زدم بهش که یادآورش کنم اما اون بازم جواب نداده. ده روز بعد باز جواب داده که ساعت 2 بیا. من ایمیلشو ساعت 1 دیدم و دیگه نمیتونستم 2 ببینیمش. ببینید من یه آدم حرفه ای بودم چندین سال حرفه ای توی صنعت کار میکردم و اگر غیر از این بود نمیتونستم یک روز هم اونجا دوام بیارم... 

بعد اون گفت خب خب من متوجه شدم. حالا چرا شلوغش میکنی. ببین شما یه عباراتی استفاده کردی که اون خوشش نیامده. میدونی که بالاخره بعضی ها دیگه پروفسور میشن میگن چرا یکی باید با ما اینطوری صحبت کنه. مثلا نوشتی که توی هفته اینقدر ساعت باید براش وقت بذاری. مثلا من برم به رئیسم بگم که ببین من فقط 20 ساعت باید برات کار کنما... متوجه میشی فرقش چیه؟ گفتم معلومه که متوجه میشم ولی من اینطوری ننوشتم که. من اینو نوشتم که یعنی نباید همه وقتم رو برای اون یکی استاده بذارم اینقدر وقتم هم باید برای ایشون باشه. گفتم من متوجه میشم اما یه وقتایی ما یه چیزایی میگیم و شنونده یه چیز دیگه برداشت میکنه. گفتم آخه چطور آدم میتونه در مورد کسی که هیچوقت ندیده بخواد اینطوری قضاوت کنه. همه اونایی که منو میشناسن میدونن که اگر من منظورم یه چیزی باشه خیلی رک میگم اصلا هم قصد نداشتم که بخوام بی احترامی ای چیزی به کسی کنم. اونم کسی که استاد اینجاست و من باید براش کار کنم. 

بعد گفت خب ببین اینجا مثلا گفتی که ساعت 3 و نیم میخوای بری برای جلسه دکتراها. اون جلسه که واجب نبوده, کار شما واجب تر از اون جلسه بوده. من براش توضیح دادم که من اصلا منظورم این نبوده که میخوام برم اون جلسه و نمیخوام بیام پیش اون. من فقط میخواستم بگم که از اون ساعت آزاد هستم و اگر اون میاد جلسه دکتراها میتونیم اونجا همدیگر رو ببینیم. بعدش چرا شما فقط این قسمت رو میگی و مانیتورش رو کج کردم و دیدم که ایمیل های منو کاملا برای اونا فروارد کرده. گفتم اینجا بعدشم نوشتم که من برنامه بعد از ظهرم هم کاملا آزاده. گفت من حرفتو متوجه میشم اما اون یه برداشت دیگه ای کرده. 

گفتم آخه من چکار باید میکردم. من سعی کردم که ازش بخواهیم که همدیگر رو ببینیم و صحبت کنیم اما اون جواب منو نمیداده. من براش یادآوری فرستادم آمده اینطوری به شما گفته. گفت من کاملا متوجه میشم. به نظر من هم تو سهم خودت رو انجام دادی. منتهی توی ارتباطات میشه Nice تر بود. من نمیگم چیزی که نوشتی اشتباه هست و یا اینکه کار اشتباهی کردی. من فقط میگم میشه این کار رو بهتر هم انجام داد. از اولش هم میخواستم همینو بگم اما خب شلوغش کردی و نمیخواستی حرف منو بشنوی. الان هم دارم همینو میگم. 

منم گفتم قبول دارم که میشه بهتر هم انجام داد. اما به نظر من این کار خیلی غیرحرفه ای بوده که بدون اینکه چیزی به من بگه آمده ایمیل های منو برای شما فروارد کرده و شکا... که حرف منو قطع کرده و گفت این موضوع مهم نیست. در هر صورت من اینجا هستم که به شما کمک کنم.

من یه گزارش آماده میکنم و به مسئول دپارتمان میدم که شما سهم خودتو انجام دادی و منظور بدی هم از حرفات نداشتی. من میخوام انتخاب رو بذارم با خودت که با این استاد کار کنی یا نه. حالا شما چکار میخوای کنی؟ میخوای با این استاد کار کنی یا نه؟ گفتم ببینید من از برخورد ایشون اصلا خوشم نیامد چون به نظرم خیلی غیرحرفه ای بوده, اگر به خودم باشه شاید ترجیح بدم که دیگه با این استاد کار نکنم اما چون دپارتمان این کار رو به من داده, من وظیفه خودم میدونم که کارم رو درست انجام بدم و در اون صورت هر مشکلی هم باشه درستش میکنم. بعد زد زیرخنده گفت هر مشکلی... خودت گفتیا... گفتم بله. من آدمی نیستم که بخوام راجع به کسی که هیچوقت ندیدم قضاوت کنم و بر طبق قضاوتم که شاید درست هم نباشه رفتار کنم. گفت خب. به نظر من بهتره کلا گذشته رو بریزیم دور. شما یه ایمیل جدید آماده کن و از ایشون عذرخواهی کن و باز درخواست کن که همدیگرو ببینید. منم گفتم باشه و خداحافظی کردیم. 

البته خیلی حرف های دیگه هم زده شد که حوصله ندارم که بنویسم. مثلا در مورد دخترهاش صحبت کرد که مثلا منم مثل بچه خودش هستم و حرف هایی که به من میزنه به اونا هم میزنه و ... یا اینکه ببینید دپارتمان آخر و امر حرف ایشون رو قبول میکنن چونکه ایشون N سال هست که اینجا استاد هستن و شما تازه ترم 1 هست آمدید و ... یه چیزایی رو هم گفت من نمیگم اما خودت باید از لابه لای کلمات من بخونی که منظورم چی هست. توی حرف هاش حس کردم سیاست کثیفی که میگن حتی توی امریکاش هم هست.

گول شرکت های ثبت ایده اختراع موفت رو توی ایران نخورید

پارسال یه مقداری من در مورد ثبت اختراع نوشتم بعضی دوستان مراجعه کردن و در مورد نحوه ثبت اختراع پرسیدن. اما به نظرم دیگه تعدادشون داره زیاد میشه که یه مشکلی دارن و اونم نحوه ثبت اختراع توی امریکا هست. 

 

فکر کنم که قبلا هم گفته بودم که ثبت اختراع موقت برای امریکا فقط یکساله هست و هیچ مسئولیتی رو هم متوجه شرکت ثبت کننده نمیکنه و فقط از مخترع حمایت میکنه که توی این یکسال یک اسپانسر مالی پیدا کنه که ایده رو انجام بده. هزینه این ثبت اختراع هم برای شرکت های بزرگ 250 دلار و برای سازمان های کوچیک و افراد فقط 125 دلاره. شرکت های ایرانی به اسم ثبت اختراع و کمک برای ثبت اختراع درخواست مبالغ نجومی 1 میلیون و 2 میلیون میکنن که به نظر من اصلا انصاف نیست. بدیهیه که شما اگر تا قبل از یکسال هم نرید برای ثبت اصلی (که حداقل 5000 دلار آب میخوره و شرکت ها هم زیر 15 میلیون ازتون دستمزد نمیگیرن) اون پولی که برای ثبت اختراع دادید هم به باد میره. من قبلا اینجا نوشتم که چطوریه میشه اختراع رو خودتون ثبت موقت کنید با کمترین هزینه (اونم به شرطی که بازم سر سال نشده ثبت دائمشو انجام بدید وگرنه اون پول هم دود شده رفته). اینم بگم که ثبت موقت تا تبدیل به دائم نشده هیییییییییچ ارزش قانونی نداره.

 

دوست عزیزی که اختراع داری و میخوای توی امریکا ثبت کنی اینو بدون که اینجا هر کسی نمیره اختراعشو ثبت کنه. چون هزینه اش خیلی زیاده. اختراعی هم که ثبت شد برای قوانین اینجا خوبه و توی ایران هیچ کاربردی نداره. ثبت اختراع توی ایرانی خیلی ارزونتره و اختراعی که اونجا ثبت بشه باز امکان داره که توی امریکا هم معتبر باشه. اما عموما کسی اینجا اختراع ثبت میکنه که بخواد همینجا بزینس راه بندازه و ترس اینو داشته باشه که یکی از ایده اش سو استفاده کنه. برای همینه که بیشترین ثبت اختراع مربوط به شرکتهای بزرگ امریکایی هست که ترس کپی برداری رقباشونو دارن.  

 

من اینجا با یکی از بچه هایی که شرکت خودشو روی ایده خودش زده بود صحبت میکردم که آیا ایده اشو ثبت کرده یا نه. میگفت من از 3 تا ایده یکیشو فقط ثبت کردم. اون دو تای دیگه به نظرم کار هر کسی نبود که بخواد تقلیدش کنه. آخه ایده وقتی که داده میشه برای اینکه تبدیل به یه اختراع قابل استفاده بشه هزار تا پروسه روش انجام میشه و یکی بخواد از اول همه رو تقلید کنه خیلی طول میکشه که برسه به کسی که از اول داشته روی این موضوع کار میکرده. برای همین کمتر ترس کپی برداری از بعضی ایده ها وجود داره و ارزش ثبت اختراع براش وجود نداره. اما وقتی شما میایی 500 میلیون دلار سرمایه میخوای بذاری که شرکت راه بندازی و ایده اتو تبدیل به یه اختراع کنی اون وقت احمقانه میشه که نیایی 5000 دلار بدی و ایده اتو در مقابل کپی برداری که احتمالا باعث ورشکستگی شرکتت میشه کنی.

  

به نظر من تا زمانی که شما شانسی برای ورود به بازار بزینس امریکا ندارید ثبت اختراع توی امریکا یه کار عبث هست. اما اگر قراره در آینده نزدیک یا دور وارد این کار بشید اون وقت باید بهش فکر کنید. اگر زبان هم بلد نیستید که خودتون برای خودتون یه اختراع رو ثبت موقت کنید شاید اصلا نباید به فکر ثبت اختراعش توی امریکا باشید. آخه مثلا ثبت کردید و شش سال بعد یه کسی هم آمد کپی برداری کرد اینجا بعد شما چطوری دستتون بهش میرسه و تازه برسه با کدوم پول میخواهید وکیل بگیرید که حالا آیا بتونه ثابت کنه اون طرحی که اون طرف انجام داده کپی طرح شما بوده یا نبوده.  

 

در واقع همه چیز برعکسه و اینه که همه چیز اینطوریه که شما یه بزینس راه میندازید روی ایده ای که ثبت کردید و اگر مثلا 10 سال دیگه یه بزینس دیگه آمد دقیقا همون ایده شما رو برداشت و باعث شد شرکت شما ضرر کنه بتونید از خودتون دفاع کنید.

 

متاسفم که توی این شرایط و اوضاع کشور ما یه عده ای هم از آب گل آلود در حال ماهیگیری هستن از قشری که یه ذهن خلاق دارن که خدایی نکرده همه سرمایه نداشته اشونم ازشون بگیرن و چنین استعدادی رو همینجا خفه اش کنن.

28 سپتامبر - در راه نمایشگاه تگزاس Texas Fair قسمت دوم

کل مدتی که با توی ترن بودیم هندی ها داشتن با هم بازی میکردن. بازی های مختلفی هم کردن. یکیشون مثلا پانتومیم بازی میکرد باید بقیه حدس میزدن چه لغتی توی ذهنشه. یه گروه تقریبا شش نفری که هر چند لحظه ای یکبار صدای خنده اشون کل ترن رو پر میکرد.

از ترن که پیاده شدیم برای اولین بار توی مرکز شهر دالاس بودم. ساختمان های بلند قد. برای اولین بار حس کردم که آمدم امریکا. البته دالاس مرکز شهرش خیلی بزرگ نیست و محدود به همین چند تا ساختمان هست. این قسمت شهر خیلی شبیه نیویورک و کلا ذهنیتی که من از امریکا داشتم بود.

   

اینجا که پیاده شدیم کلی جمعیت آمده بود. البته خب اینجا مسیر دو تا از خط های اصلی بود و انتظار هم میرفت که شلوغ باشه. 

  

  

اینجاهای شهر یه کم هم شبیه اروپا شده بود!  

 

  

حتی این قسمت های مرکزی هم باز اونطوری ترافیک نبود و شلوغ نشده بود.

  

یه کم از مرکز شهر که باز دور شدیم دوباره همه ساختمون ها به نظر درب و داغون میامدن. 

  

توی یکی از ایستگاه ها هم یه نفر با ویلچرش سوار شد. البته ویلچرهای اینجا مثل سفینه هستن. همه جای ترن ها و اتوبوس ها یه جایی در نظر گرفتن برای معلولین. اینجا توی دانشگاه ما بیشترین قومیتی که میبینم ازدواج کردن و دو نفری با هم دیگه میگردن چینی ها هستن. نمیدونم واقعا همینطوره یا نه. بعضی چینی ها هم خوشکلن اما خیلی کم هستن.

بالاخره رسیدیم به محل نمایشگاه