زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

بعد از اون هفته بد - صحبت با خانم نولا

این هفته تا روز چهارشنبه اون خانمه (نولا) نیامد. قرار بود که اول نامه رو بدم اون بخونه که یه دفعه چیزی توش نباشه که مشکل درست کنه. حالا هفته پیش بهم گفته بود که نمیام اما من توی حرف هاش نفهمیده بودم. تقریبا ظهر رفتم پیشش ببینم چی میگه. رفتم تازه آمده بود. خیلی خیلی آشفته بود و به نظرم خیلی ناراحت بود. بهم گفت برو نیم ساعت دیگه بیا. من تازه آمدم سر کار و هنوز نامه اتو نخوندم و سه ساعت دیگه هم باز باید برم بیمارستان. خیلی ناراحت شدم. گفتم حتما یه مشکلی براش پیش آمده.  

توی اون نیم ساعت یک برگه هم نتونستم صحیح کنم. همش داشتم فکر میکردم چرا اینقدر ناراحت بود. بعد رفتم دوباره. اما هنوز کار داشت. گفت بیرون بشین تا صدات کنم. یه یک ربعی هم بیرون نشستم. بعد صدام کرد. با ترس و لرز رفتم تو. گفتم نامه آخری ای که براتون فرستادم... گفت دیدم. قیافه اش خیلی خسته بود و مثل اینکه شب قبل هم کم خوابیده بود. یه کم هم به نظرم عصبانی و آشفته هم بود. بعد شروع کرد به خوندن نامه و یه جاهایشو از نظر انگلیسی بهتر کرد. دیگه من اونقدر زبانم خوب نبود که اونطوری جمله بندی کنم. جو خیلی سنگینی بود و من جرات نمیکردم یه کلمه حرف بزنم. بعد رسید اون قسمت که نوشته بودم هیچ ایمیلی از ایشون نگرفتم و حتی اون روز هم نرفته بودم به من ایمیل نزدن که بگن چرا نیامدی. بعد رسید به این جمله که نوشته بودم که اینکه از ایشون نامه ای هم نگرفتم حتی نگرانم هم نکرد چون همیشه ده روز فاصله میفتاد یه دفعه با صدای بلند زد زیر خنده. انگار که از اول جمله خنده اش گرفته باشه و همینطوری خودشو نگه داشته باشه که یه وقت حالا جلوی من که دانشجو هستم نخنده و دیگه نتونسته باشه خودشو کنترل کنه. با صدای بلند همینطوری میخندید و میگفت خیلی خنده داره. You are very funny! Oh my god, what a funny guy منم خنده ام گرفت. بعد گفت بذار حذفش کنیم. بعد یه فکری کرد گفت نه نمیخواد خب واقعیته دیگه! و باز خندید. دیگه تا آخر نامه رو که میخوند هر چند لحظه یکبار یاد اون جمله میفتاد و میخندید و منم خنده ام میگرفت.  

نوشته بودم که این اشتباه ممکنه توی هر ارتباط ایمیلی هم پیش بیاد که حذفش کرد. ازش پرسیدم که برای چی حذف کردید؟ من میخواستم بگم که این اتفاق خیلی رایجه و ممکنه هر جایی پیش بیاد. بعد گفت که میتونی ثابت کنی؟ گفتم نه. گفت پس باید حذف بشه! میخواستم بگم که چقدر اینا توی جملاتشون دقیق هستن. توی GRE خونده بودم که باید خیلی دقیق نوشت و برای هر چیزی دلیل آورد اما نمیدونستم که توی نامه هاشون هم اینا اینقدر دقیق عمل میکنن. 

خلاصه برام تصحیح کرد. بعد من ازش تشکر کردم و گفتم وقتی من آمدم به نظرم شما خیلی ناراحت بودید و ... گفت نه. امروز تولدمه برای چی ناراحت باشم. بعد اشاره کرد به سبدی که همکاراش براش هدیه آورده بودند. من گفتم آخه گفتید بیمارستان باید برم و... گفت آره به خاطر شوهرمه و... گفتم من نمیدونم ولی اگر هر مشکلی هم براتون پیش آمده امیدوارم همین هفته خبرهای خوشی بهتون برسه. اونم گفت ممنونم. یادت نره که از جمعه هم باید بیایی اینجا اون بقیه ساعات رو کار کنی. منم گفتم باشه. از دفترش که آمدم بیرون کلی برگه داشتم صحیح کنم. تا شب کلاس هامو رفتم و برگه ها رو صحیح کردم. و شب یه نگاهی دوباره به نامه کردم و برای رئیس دپارتمان فرستادم.

نظرات 2 + ارسال نظر
نوید سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ب.ظ

کجاش خنده دار بود؟

علی پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ

والا این خارجیه منظورشون از فانی مسخره هستش
نه اینکه بگه چقدر با نمکی :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد