زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

27 اکتبر - یه خانواده قشنگ توی تارگت

امشب که رفته بودم تارگت از پشت قفسه ها شنیدم که صدای شیطونی چند تا بچه میاد. دختره میگفت Mama Mama Come Here! See the Cameras... رفتم ببینم چه خبره دیدم یه خانواده خیلی خیلی خوب اونجان. یه پدر و مادر بودن با 5 تا بچه. بچه ها سه تا دختر بودند و 2 تا پسر و هر کدومشون یه جوری بودند. یه پسره و دختره سیاه بودند. یکیشون بور بود و یکیشون مو خرمایی. چند دقیقه ای که اونجا بودند کل فروشگاه رو به هم ریختن! حیف که زشت بود بخوام وایسم ازشون عکس بگیرم. همیشه دلم میخواست بچه هام رنگای مختلف باشن!


نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

خوب اول باید بری مامانای رنگیشون رو جور کنی

مامانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد