زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

آشنایی با یه پسر هندیه

همینطوری که توی دانشکده امون نشسته بودم یه پسر هندیه آمد کنارم و شروع کرد به صحبت کردن. قیافه اش شبیه یکی از دوستایی بود که توی ایران داشتم و برای همین بدم نیامد که باهاش یه صحبتی کنم. جیراج تازه حدودا بیست و یکی دو ساله است و تازه لیسانس اش تموم شده بود و برای فوق لیسانس اپلای کرده بود امریکا. 


جیراج شروع کرد به صحبت کردن در مورد خودش و خانواده اش و اینکه مشکل مالی داره و الان شهریه اشو نداده و آمده وقت گرفته تا آخر ترم شهریه اشو بده. میگفت مامانش پیر هست و باید زود برگرده هند. میگفت بیشتر کسانی که هندی هستند و میان امریکا برمیگردن چون بعدش کار خوب پیدا میکنند. مشکلش این بود که هیچی پول نداشته و همینطوری بلند شده آمده اینجا. بعد میگفت دپارتمان گفته اگر میخوای از ما فاند بگیری باید برای دکترا اپلای کنی چون ما نمیتونیم به فوق لیسانس ها فاند بدیم. ولی من میخوام که فوق لیسانسم رو بگیرم و زود برم سر کار تا بتونم پول جمع کنم و مامانم رو ببر دور دنیا بگردونم. اگر بخوام اینجا دکترا بخونم چند سالی طول میکشه. خلاصه شکایت داشت که چرا به من فاند نمیدند در حالی که من امروز برای دکترا اپلای کنم همین آدم هستم که. 


منم براش توضیح دادم که وقتی برای دکترا اپلای میکنی یعنی اینکه چند سال زندگیتو پیش فروش کردی به اینا. برای همینم بهت پول میدن. اون پولی هم که میدن زیاد نیست. در واقع داری برای ریسرچ میکنی و اگر میخواستن یه نفر استخدام کنند که این کارو کنه اونوقت باید کلی بهش پول میدادند. برای همینم بهت فاند نمیدن.


بعد از داستان خودش با استادا تعریف کرد که فلانی فاند داره اما نمیخواد بده. میگه برو دکترا قبول شدی بیا. یا اون یکی چند وقت پیش گفته این مقاله ها رو بخون و بیا حالا که خوندم زده زیرش. دپارتمان هم فاند داره اما نمیخواد به من بده. از اون ور هم 12 واحد برداشتم که خیلی سخته و باید درس ها رو هم درست بخونم تا بتونم 



منم داستان خودمو براش تعریف کردم که منم اگر پول داشتم خب از فوق لیسانس میامدم اینجا و این همه هم دردسر نمیکشیدم تا بخوام دکترا بخونم. یک سال و نیمه هم درسم رو تموم میکردم و با حداقل سالی 70-80 هزار دلار کارمو شروع میکردم. اما الان باید چهار پنج سال با یه حقوق خیلی کم و مینیممی درس بخونم و آخرشم معلوم نیست که کارم چطوری بشه. خب شرایط زندگی هر کسی فرق میکنه. منم برام 14 هزار دلار شهریه دادن غیرقابل تصور بود. برای همین هم برای دکترا اپلای کردم و الان فاند گرفتم. هر چی من میگفتم که خب برای دکترا اپلای کنی فوقش اینه که دو سه سالی بیشتر اینجایی, میگفت که آره مامانم پیره و تنهاست باید زود برگردم. از اونور هم انتظار داشت که دانشگاه فاندشو بده اون تا فوق لیسانسشو بگیره و زودتر بره سر کار.


امروز که داشتم این متن رو مینوشتم فکر کردم که جیراج حتی زندگی اش هم شبیه فیلم هندیه! اول اینکه ما به اون سن بودیم کجا جرات میکردیم همچین کاری کنیم. بعد هم آمده اینجا یه ذره هم پول نداره, دنبال فاند میگرده که فوق لیسانس اش رو هم با فاند تموم کنه. بعد هم 12 واحد ثبت نام کرده و درس های سخت سخت هم برداشته و به من میگه تو چرا درسای آسون آسون بر میداری اینطوری چیزی یاد نمیگیری!!! بعد انتظار داره دیگران کمکش کنن که پروژه هاش و گزارش هاشو درست کنه و تحویل بده.


نظرات 7 + ارسال نظر
test شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ب.ظ

نمیدونم کارشون درسته یا نه ولی فکر کنم همین رفتاراشون باعث شده به جایی برسن که بعضی ها میگن : هند ، کشور گاری و فناوری
اینا هم سخت کوشن ، مثل چینی ها و ژاپنی ها

سح یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:03 ق.ظ

سلام
آقا در مورد رشته بیو انفورماتیک و وضعیت ادمیشن اون اطلاعاتی دارین؟

ممنون

سلام
یه کم میدونم که رشته خوبیه و اینجا هم کاربرد داره. ادمیشنش هم فکر نمیکنم با بقیه تفاوت چندانی داشته باشه.

hamid reza dashti یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:50 ق.ظ

خاک تو سر ایرانی ها...
امروز که سر کلاس نشسته بودیم ی جو سنگینی همراه با بغض کلاس رو گرفته بود همه ناراحت بودند
هیچکس امید به کار نداره
با اینکه مدرک لیسانس رو چند ساله گرفتیم و کارت پایان خدمت داریم باز هم امیدی به استخدام شدن حتی در شرکت خصوصی هم نداریم
مشکل اقتصادی هم از یک طرف
یکی از دوستام میگفت سه روزه پول کم اورده داره نون خشک میخوره
همین دانشجو در یک شرکت دولتی ایران قرارداد چند میلیاردی برای کارش بستند اما هیچ پولی از دولت بهش نمیرسه و معدل 18.5 داره
من جو سنگین کلاس رو که دیدم همه در برک , بغض کرده بودند و نشسته بودند نا امید نا امید
وضع ایران این چند روز خیلی بدتر شده
تویه مترو یه داروفروش بهم میگفت فلان دارو تا دیروز 14000 تومان میخریدند امروز شده 50 هزار تومان
دیروز یکی از دوستام میگفت یه کتاب خریده با قیمت یک میلیون تومان!
واقعا ایران به کجا میرود؟
ودی جون اگه میشه این رو در وبلاگت بنویسش

US dream یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:54 ب.ظ

جناب وودی سلام،

آقا این visual visa card که بعضی از شرکت های داخل ایران می فروشند چطوریه؟ آیا میشه application fee رو به صورت تلفنی با اون ها پرداخت کرد.

ممنون

سلام
من نمیدونم چطوریه. یه مدت صرافی بانک کشاورزی میداد و یه مدت هم بانک پارسیان من از اونا گرفته بودم. الان نمیدونم که کجاها چطوری میدن اما اگر ویزا کارت باشه باید بتونید آنلاین باهاش پرداخت نکنید (نه تلفنی)
موفق باشید

نوید یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:34 ب.ظ

فکر کنم در یکی از نوشته هاتون نوشته بودین که دانشجوهای لیسانس فنی اونجا هم کلی چینی هندی پاکستانی هستن. درسته؟
عجیبه!

در واقع فوق لیسانس بودند اونا. لیسانس ها رو نمیدونم.

هانیه سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ق.ظ http://roozi.blogsky.com/

امیدوارم آخرش هم مثل فیلم هندیا یک فرشته نجاتی بیاد و دوف دوف همه رو بزنه و بزور براش فاند بگیره . بعدم جیراج که عاشق یه دختر بلوند شده با هم برن هند و مادر پیرش رو بغل کنه و خاک کف پاشو بزنه به فرق سرش


حالا همینجا باشید بعدا مینویسم برای ترم 1 چکار کرده.

نرگس سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ http://kho0namo0n.blogfa.com

فکر می کنم اونا جرئتشون از ما خیلی بیشتره. یه سری از دوستام با اطلاعات خیلی زیاد جرئت نمی کنن اسم امریکا رو هم بیارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد