زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

23 دسامبر - دو روز مانده به کریسمس

شب که نیما آمد گفت بریم بیرون بگردیم. از اینترنت یه mall پیدا کردیم و راه افتادیم. توی راه رفتیم محله ها که چراغونی خونه ها رو ببینیم. بعضی جاها رو خیلی خوب چراغونی کرده بودند. توی ماشین هم رادیو رو روشن کرده بود باز مثل GTA آهنگ میذاشت و امشب همه آهنگ ها مربوط به کریمس بودند و چندتاشونم که تیلور خانم خونده بود رو مثل Silent Night و White Christmas بلد بودم. 




بعد رسیدیم به اون فروشگاهه. اسمش Collin Greek بود. به نسبت هم بزرگ بود.





امشب خیلی شلوغ نبود. یه گشتی توی فروشگاه زدیم و شام رو همونجا خوردیم. منصور میگفت با تو جایی رفتن جیگر خونیه, همش میخوای غذایی حلال پیدا کنی و نمیشه. بیشتر غذاها هم که با گوشت درست میشن. فکر کردم دیدم پر بیراه نمیگه با اینحال دیگه من اینطوریم. فروشگاه ها هم اکثرا تزیین شده بودند و یه چیزی از کریمس توشون بود.



توی فروشگاه یه جایی دستگاه وزن مجانی گذاشتن. خودمونو هم وزن کردیم. توی پرینتش هم یه کارت تخفیف 10% برای محصولات یه شرکت لوازم ورزشی گذاشته بود. خیلی برام جالب بود که به همه چیز مارکتینگ فکر میکنن. حتی یه دستگاه وزن حرفه ای با اندازه گیری چربی گذاشته و باهاش تبلیغ کار خودشو میکنه. نه من و نه منصور وزنمون نسبت به ایران فرقی نکرده بود.




یه جاهایی که مردم نشسته بودند داشتن سفید کردن دندونا رو تست میکردن! 




بعد آمدیم بیرون رو رفتیم توی محله ها تا چراغونی ها رو ببینیم. بیشتر سمت پلینو بودیم.






بعد رفتیم سمت پرستون. خونه های پرستون واقعا فوق العاده بودند. رفتیم و رسیدیم نزدیک یک خونه ای که بغلش یه دریاچه درست کرده بودند. توی مجتمع هم اونجا یه جایی بود که رودخونه رد میشد و کلا فضا فوق العاده بود. نیما میگفت فکر نمیکنم هیچ جای امریکا به قشنگی اینجا باشه.







توی راه خونه از یه جاهایی رد شدیم که داشتم فکر میکردم خیلی شبیه تهران هستن. یه دفعه نیما گفت بچه ها اینجا به نظرتون شبیه تهران نیست! فهمیدم که اونا هم مثل من فکر میکنن. منطقه های نزدیک پرستون و ادیسون خیلی شبیه خیابون های تهران بودند. البته چون GPS باهام نبود متوجه نشدم که دقیقا کجا هستن اما جالب بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ق.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

توی اون عکسی که تولد مسیح است ، جالبه اونایی که احترام میذارن شبیه پادشاه های ایرانی درست کردند تقریبا مثل مجسمه های تخت جمشید... ریش های فرفری و تاج و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد