زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

سئوالاتی که آنکارا برام با ایمیل فرستاد

این 16 تا سئوال رو همون دختر خوشکله برام با ایمیل فرستاد که جواب بدم. سئوال 16 رو باید دانشگاه جواب بده. من اول فرستادم به اینترنشنال آفیس دانشگاه و اونا هم گفتن به ما ربطی نداره. بعد فرستادم برای دپارتمان و همین باعث شد 2-3 روزی تعویق بیفته توی کارم چون بعدشم خورد به شنبه و یکشنبه که هم آنکارا تعطیله و هم دانشگاه امریکام.


PLEASE PROVIDE THE FOLLOWING INFORMATION TO ALL QUESTIONS.  PLEASE WRITE EACH ANSWER BELOW THE PARTICULAR QUESTION. THANK YOU FOR YOUR COOPERATION IN ADVANCE.


1.    APPLICANT’S NAME

2.   PLEASE LIST ALL YOUR RECEIVED DEGREES:
•    TYPE OF DEGREE (B.SC, M.SC, ETC.)
•    DATES OF ATTENDENCE
•    NAME OF UNIVERSITY/UNIVERSITIES
•    CITY AND COUNTRY OF UNIVERSITY/UNIVERSITIES

3. APPLICANT’S PROJECT(S) WAS/WERE ABOUT:

4. APPLICANT WORKED UNDER THE FOLLOWING PROFESSOR(S):

5. APPLICANT PREVIOUSLY WORKED AS A (LIST ALL PRIOR JOBS):

6. APPLICANT PUBLISHED THE FOLLOWING ARTICLE(S):

7. APPLICANT COMPLETED HIS/HER MILITARY SERVICE:

8. APPLICANT WILL PURSUE A DEGREE IN (PLEASE LIST):
•    TYPE OF DEGREE (BSC, MSC, ETC.)
•    NAME OF UNIVERSITY
•    CITY AND STATE OF UNIVERSITY

9. APPLICANT’S POINT OF CONTACT AT THE U.S. UNIVERSITY (NAME/TEL./EMAIL):

10. APPLICANT’S FIELD OF INTEREST(S):

11. APPLICANT’S EXPENSES WILL BE PROVIDED BY:

12. APPLICANT’S U.S. PORTS OF ENTRY AND EXIT WILL BE:

13. ADDRESS IN U.S.  WHERE THE APPLICANT WILL RESIDE:

14. PLEASE LIST YOUR RESEARCH PLANS IN THE U.S., IF ANY, AND ALSO PLEASE INCLUDE A STATEMENT OF PURPOSE FOR YOUR TRAVEL TO THE U.S.
15. APPLICANT’S PLANS UPON COMPLETION OF PROJECT/RESEARCH/DEGREE ARE:


16. IF APPLICABLE, AND NOT ALREADY GIVEN TO THE EMBASSY DURING THE INTERVIEW, PLEASE PROVIDE A COPY OF YOUR LETTER FROM YOUR EMPLOYER/SCHOOL IN THE U.S. DESCRIBING:

A.    YOUR PROPOSED JOB RESPONSIBILITIES,
B.    HOW YOUR TECHNOLOGICAL EXPERTISE SATISFIES JOB/POSITION REQUIREMENTS,
C.    WHETHER EXPORT-CONTROLLED TECHNOLOGY AND/OR INFORMATION WILL BE SHARED WITH YOU.  THE SPONSOR SHOULD STATE EXPLICITLY WHETHER APPLICANT WILL HAVE ACCESS TO ANY SENSITIVE/CONTROLLED INFORMATION OR TECHNOLOGY DURING U.S. ASSIGNMENT AND WHETHER POSITION IS OPEN CONTRACTUALLY TO A NON-U.S. CITIZEN.


از اون بدتر اینکه ایمیل زدم به مسئولش میگه من پسرم داره فارغ التحصیل میشه کلی مهمون آمده خونه ام تا هفته دیگه هم نمیتونم برات آماده کنم. شانس ما که این همه سال پسرش فارغ التحصیل نشد, اد همین که ما به کلیرنس خوردیم و نامه لازممون شد زد و فارغ التحصیل شد.

حالا 2 هفته میگذره و کلیرنس من هم شروع نمیشه. 

-----------------------------

این سئوالات رو معمولا به بچه های رشته های فنی میدن که کلیرنس میخورن. اغلب هم من دیدم که به پسر ها میدن. بنابراین اگر کسی از این سئوالا نگرفته مسئله خاصی پیش نیامده.

مخارج سفر ترکیه

خب گفتم یه لیستی از مخارج سفرم رو هم بنویسم که کسانی که بعدا میخوان برن بدونن چه خبر بوده.


1- بلیت هواپیما                          369 هزار تومن

2- عوارض خروج از کشور               55 هزار تومن
3- هتل                                      82 لیر (دو شب, ارزونترین هتل توی ulus)
4- کرایه از فرودگاه تا کیزلای           5.25 لیر
5- شیرینی کنجد سوخته ای         1 لیر
6- نوشابه و کباب ترکی گوشت      8.25 + 2 لیر
7- دوغ و کباب ترکی مرغ               3 لیر
8- نون باگت تخم مرغی                1 لیر
9- توت فرنگی + زرد آلو                 2 لیر
10- سینما                                 15 لیر
11- غذای ترکی ودوغ                    6 لیر
12- بستنی                                1 لیر
13- آبمیوه                                  2.3 لیر
14- بیسکویت 3 تا                       1.5 لیر
15- کرایه تا فرودگاه انکارا               5.25 لیر
16- کفش                                   15 لیر
17- شیرینی برای خانواده              5 لیر
18- کرایه از فرودگاه تا میدان آزادی   3 هزار تومن



جمعا 150 لیر + 427 هزار تومن = (با لیر آزاد 1000 تومن = 577 هزار تومن)


تقریبا 600 هزار تومن خرج این سفرم شد. فکر نکنم بشه از این کمتر خرج کرد. برای کسانی که میرن بستگی به خرج کردن خودشون هم داره. من تازه خیلی اقتصادی خرج کردم اینقدر شد. اگر شب آخرم هتل گرفته بودم احتمالا 70-80 لیر هم به هزینه هتل و تاکسی فرودگاه اضافه میشد.

نظرات و دانسته های من در مورد آنکارا

  • به نظرم آنکارا خیلی خیلی اروپایی تر از استامبول بود. مردم بسیار با فرهنگ تری داشت. شهر بسیار بسیار شهر تمیز و خوبی بود و برای اونایی که فوق لیسانس بخونن هم به نظرم دانشگاه هاش میتونه انتخاب خوبی باشه.
  • رانندگی بسیار از تهران قانونمندتر هست اما هنوزم آدمای بیشعوری پیدا میشن که بد رانندگی میکنن و اگر کسی کار اشتباهی کنه همه براش بوق میزنن. 
  • خیابون آتاتورک یه خیابون خوبی برای راه رفتن هست و چون توش پر مغازه است آدم اصلا حوصله اش سر نمیره.
  • کوچه های پشتی خیابون آتاتورک پر از غذافروشی ها و فروشگاه های با قیمت مناسب تر از قیمت خیابان اصلی هست.
  • یه چیز لذت بخش در مورد آنکارا اینه که هر جای شهر که باشید صدای اذان رو بالاخره از یه گلدسته مسجدی میشه شنید.
  • از اون بهتر که 5 بار در روز اذان میگن و نه 3 بار.
  • توی مساجدش هم همه جا جایی برای شستن پا هست و اگر بعد از وضو پاهاتونو نمیشورید یه بار امتحان کنید ببینید چقدر لذت بخشه.
  • منطقه ulus با وجود اینکه خیلی جالب نبود اما اجناس با قیمت ارزونتر پیدا میشد. من هتل هم اونجا گرفتم که تقریبا نصف کیزلای درآمد.
  • لوازم الکترونیک حدود 10-20% گرونتر از ایران بود.
  • پوشاک ترکیه در جاهای مناسب قیمت مناسبی هم داشت. البته من چند سال پیش ازشون پیراهن گرفتم و همه یکبار مصرف بودن و در واقع سرم کلاه گذاشتن و برای همین ترسیدم که چیزی امسال بگیرم. یه جاهایی هست به اسم outlet که چون پوشاک غیر اون فصل رو میدن خیلی ارزون میشه پوشاک تهیه کرد.
  • آنکارامال خیلی گرون بود.
  • سفارت امریکا در آنکارا احتمالا یکی از بهترین سفارت ها برای دانشجوهاست و من تعجب میکنم که چرا این همه مردم خودشون رو به زحمت میندازن که برن یه کشوری به جز ترکیه.
  • غذاهای گوشتی ترکیه تا جایی که من پرسیدم همه حلال هستن چون خود مردم اغلب مسلمان هستن.
  • حجاب به دو صورت وجود داره یا کاملا پوشیده و یا بدون حجاب. من کسی که روسری نصفه پوشیده باشه ندیدم.
  • اونایی که حجاب کاملا پوشیده دارن شاید کمتر از 10% باشن.
  • بدن اغلب دخترها هم کاملا پوشیده هست و کم پیدا میشه که کسانی دامن کوتاه پوشیده باشن که پاهاشون معلوم باشه
  • رفتار مردم در کل دوستانه است اما اکثریتشون آدرس بلد نیستن بدن. بهتره آدرس رو از قبل با گوگل مپ پیدا کنید.
  • غذاهای ترکیه خوشمزه و مطابق ذائقه ما هست.
  • اکثر مغازه دار ها انگلیسی بلد نیستن, برای همین خوبه آدم اعداد و چند تا کلمات مهم رو قبل از آمدنش به ترکی یاد بگیره. من خیلی از چیزا رو چون قیمت روشون نبود اصلا نرفتم که بخرم.
  • یه جاهایی وجود داره به اسم Dovis که همون صرافی هستن. من پول از ایران لیر گرفتم و آمدم اما میتونید ارز مسافرتی تون رو توی Dovis ها با قیمت خوب تبدیل کنید. این روزا هم که دلار توی ترکیه گرونتر شده به نفع شماست.
  • Dovis های فرودگاه 4% کارمزد بر میدارن و بنابراین بهتره که چند لیری تا رسیدن تا شهر آزاد تهیه کنید و بعد که آمدید داخل شهر پولتون رو تبدیل کنید.
  • اغلب جاهای ترکیه پوسته ای اروپایی و تفکری ایرانی داره. یعنی میبینید قشنگه اما وقتی خرید میکنید تازه میفهمید که چطوری سرتون کلاه گذاشتن! نصف توت فرنگی هایی که به من داد زیرش خراب بود و یه دونه زیادی رسیده و نرسیده هم توی زردآلوها برام گذاشت.
  • شهر آنکارا خیلی سرزنده هست و مردم تا ساعت 11 شب هم که من بیرون رفتم بیرون بودن و زندگی میکردن. اتوبوس ها هم معمولا تا 12 هستن که خودش جالب توجهه.
  • منطقه کیزلای خیلی باکلاس و سرزنده بود و احتمالا برای کسی که بخواد بیشتر بهش خوش بگذره بهتره که اونجا هتل بگیره. شنیدم اونجاها سینما هم داره


Welcome to Iran!

نزدیکای ساعت 5 بود که راه افتادم برم برای گیت خروجی. حدود 40-50 نفری هم با من بودند که ظاهرا همه مسافرای یه هواپیما بودیم. تا روی برد اعلام کرد که پرواز ایران ایر برن فلان گیت, یه دفعه دیدم همه دارن میدون. خنده دار بود چون فقط ما 40-50 نفر اونجا بودیم و تازه چند دقیقه زودتر و دیرتر چه فرقی میکرد. رسیدم به صف چند نفر جلوی من زودتر از من رسیده بودند. یه خانم و یه دختر و یه آقایی هم 4-5 تا چمدون سنگین داشتن, توی دو تا صف ایستاده بودن و وقتی نوبت یکیشون شد همشون آمدن جلوی من به این اسم که ما با هم هستیم! عجب که شعورشون با هم به اندازه یه نفر هم نبود. به خودم گفتم Welcome to Iran! خلاصه بعد از این همه دویدن و چند دقیقه معطلی, مونده بودن که کجا باید برن و به یه سمتی راه افتادن و مامور اونجا بهشون گفت که درب ورود از اون طرفه.



از در که وارد شدم و باز وسایل ها رو خالی کردیم و پاسپورت ها رو چک کردن, توی سالن نشستم. با خودم گفتم کاشکی قبل از آمدنم یه iPad خریده بودم. هم میتونستم توی فرودگاه ازش استفاده کنم و هم این همه بار سنگین با خودم نکشیده بودم و هم نقشه ها رو میتونستم توش ذخیره کنم و حداقل 2 تا جای دیدنی آنکارا رو برم بگردم. این تنها چیزی بود که فکر میکنم توی این سفر اشتباه کردم.

این دفعه بغل دستی هم نداشتم و بغل پنجره بودم. داشتم فکر میکردم که چقدر خوبه آدم بغل پنجره باشه که میتونه مناظر رو ببینه که پشت سریم گفت آقا میشه پنجره رو ببندید اینجا نور افتاده! پنجره رو کشیدم پایین و تا آخر سفر خوابیدم.



من نفر آخر از هواپیما پیاده شدم. توی راه که میامدم ماشینی که آمده بود دنبال خلبان, ظاهرا دید من چقدر خسته ام منو هم سوار کرد. همینطوری که توی ماشین توی فرودگاه میرفتیم یه دختری همراه باباش گفت بابا اون آقاهه رو سوار ماشینشون کردم و منم فقط دستمو گرفتم جلوی صورتم و کلی خجالت کشیدم. آخرش پیاده شدم و رفتم سمت اتوبوس های آزادی.

رسیدم به اتوبوس هایی که میرفتن سمت آزادی. تا رسیدم راننده راه افتاد اما ظاهرا مسافرا خیلی وقت بود که منتظر بودن. هوای اتوبوس افتضاح بود. با سر و صدای مسافرا, راننده راه افتاد اما چند دقیقه بعد در کمال تعجب برگشت به فرودگاه. ظاهرا زنگ زده بودن که چند نفری اسباب اثاثیه دارن و ... خلاصه یه دعوای درست و حسابی ای توی اتوبوس شد, یکی میگفت پیاده شید, یکی فحش میداد و یکی داد میزد.



اینجا بود که یه دفعه احساس شادی زیادی کردم که خدا رو شکر دارم از این مملکت میرم. راننده همه اون چند نفر رو سوار کرد و چندین بسته خیلی بزرگ وسایلشون رو وسط راهروی اتوبوس جا داد. یکیشون میگفت من برای 80 هزار تومن روسری ازم 400 هزار تومن گمرکی گرفتن و خیلی ناراحت بود. یه خانمی هم همینطوری ناسزا میگفت... نزدیک مترو خط 1 که شدیم راننده یادش رفت بایسته و خلاصه سه چهار نفر همینطور ناسزا میگفتن که آقا کار و زندگی داشتیم چرا یادت رفته, یادت نرفته بود اینا رو ورداری سوار کنی, ما رو یادت رفته و ... یه خانمی هم گریه اش گرفت و با جیغ و داد پیاده شد که نگه دار میخوام خودم با یه اتوبوس دیگه برم. تا میدون آزادی هم چند تا مسافر هی میگفتن حالا آزادی یادت نره بایستی, برای چی اونو یادت رفت و چندین بار هم راننده عصبانی شد و سر ملت داد کشید که حالا شده چکار کنم. توی دلم گفتم این دفعه دیگه واقعا Welcome to Iran!

شب قبل از پرواز به سمت خانه

از در آنکارا مال آمدم بیرون و همون ایستگاه ایستادم تا اتوبوس 442 بیاد. ساعت تقریبا 9 بود و اتوبوس معمولا تا ساعت 10 و نیم میامد. من گفتم زودتر برم فرودگاه اما با اتوبوس برم بهتره دیگه نگران نیستم. یه یک ساعتی توی اتوبوس بودم.



شب فهمیدم که اتوبوس نزدیک ulus هم ایستگاه داشته و روز اول اشتباه کردم کیزلای پیاده شدم. ساعت نزدیک ده و ربع بود که رسیدم فرودگاه. در International Departure رو هم پیدا کردم و از اونجا داخل شدم. راننده جلوی در یه چیزی گفته بود اما من چون ترکی بلد نبودم نفهمیده بودم و جایی که پیاده شدم یه چند قدمی باید برمیگشتم تا به اون در برسم.



تنها مسافری که توی فرودگاه بود من بودم. وسایلم رو از روی غلطک رد کردم و وارد محوطه شدم. بعد از دستشویی رفتن, در نمازخانه مستقر شدم. نماز مغرب و نماز عشا رو خوندم و یه کم قرآن خوندم و همونجا دراز کشیدم و یه مدتی هم خواب بودم. تا صبح شاید یکی دو ساعت بیشتر نخوابیدم و بقیه شب توفیقی بود که یه کم نماز و قرآن بخونم. جالب بود که برای نماز صبح همه نگهبان ها تک تک آمدند و نمازشونو خوندن و با خودم فکر کردم چه خوبه که نگهبانهای اینجا همه آدمای معتقد به خدا هستند. یه چیز جالب دیگه هم این بود که همه میرفتن جلو میایستادن نماز میخوندن که یکی از جلوشون رد نشه. من که عقب ایستاده بودم دیدم که طرف آمد از پشت سر من رد شد و نه از جلوی من.