آشی که برای پذیرش دکترا ایران پختن

تصور کنید توی داستان سیندرلا قرار بشه به جای وزیر نامادری سیندرلا جشنی رو ترتیب بده که دخترا بیان پسر حاکم رو ببینن. بعد نامادریه با خودش فکر میکنه اینطوری که این همه دختر بیان یه دفعه دیدی پسر حاکم از یکیشون خوشش آمد دیگه به دخترای من نرسید. میاد میگه جناب حاکم چون تعداد دخترای شهر زیادن بیاییم یه امتحانی بذاریم که فقط بهترین ها رو بیاریم توی سالن! حاکم هم قبول میکنه (احتمالا عاشق نامادریه شده! بماند.) بعد نامادریه میاد یه امتحانی میذاره که توش فقط کریسیدا و آناستازیا قبول میشن و قرار میشه هر دوتاشون با هم با پسر حاکم ازدواج کنن. لازم به گفتن نیست که اصلا سیندرلا توی این امتحان شرکت هم نمیکنه.


این داستان, داستان امتحان پذیرش دکترای امسال بوده. یه چند تا درس عمومی مثل ریاضی و ... رو امتحان گرفتن با این توجیه که یک سوم نمره اصلی باشه و سه برابر ظرفیت دانشجوها رو به دانشگاه ها معرفی کنن. بعد آمدن تقریبا به اندازه ظرفیت کل بر اساس اولویت انتخاب دانشجو به دانشگاه ها معرفی کردن. در واقع اکثر اونایی که معرفی شدن دیگه قبول شدن فقط مونده ببینن که کدوم دانشگاه قراره برن. بعد میبینی ظرفیت رشته 30 نفر بوده نفر 36م حتی به دانشگاه معرفی هم نشده. به وزیر علوم میگن چرا همچین کاری کردید میگه ما برای کارشناسی ارشدم داریم همین کار رو میکنیم!!! واقعا ارزش داره آدم توی همچین مملکتی دکترا بخونه؟