زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

آرم دانشگاه تهران

داشتم آماده میشدم بخوابم که یه ایمیل برام آمد در مورد آرم دانشگاه تهران. خیلی جالب بود. حیفم آمد اینجا نذارم. گفتم این بنویسم بعد بخوابم.

این مطلب از اینجا آمده

http://kianoush.blogs.com/persian/2004/01/__4.html

البته خودم هم مجبور شدم یه مقدار عکس رو تغییر بدم تا آرم دانشگاه قشنگ تر بشه!


همیشه طرز نوشتن «ن» در آرم دانشگاه تهران برایم سؤال انگیز بود تا اینکه در یک روز آفتابی تابستان 2003 به یکی از هیجان انگیزترین کشف هایم دست یافتم: پیدا کردن آرم دانشگاه تهران در موزه متروپالتن نیویورک* ـ

که آن را در بخش ساسانیان قرار داده بودند. آرم یکی از دانشگاههای باستانی ایران است تنها نکته این بود که متأسفانه هیچ توضیحی درباره این لوگو داده نشده بود. 


یکی از دوستان هم زیرش کامنت گذاشته:

این نشان طراحى استاد مرتضى ممیز استاد فقید و بنیان‌گذار رشته گرافیک در دانشکده‌ى هنرهاى زیباى دانشگاه تهران است. این را مى‌توانید هم در کتاب‌هاى ایشان و هم در سایت‌هاى اینترنتى گرافیک ایران جستجو کنید. البته خود استاد همیشه مى‌گفت این آرم را بازسازی کرده نه طراحى و منشا آن یک نقش‌ برجسته‌ى ساسانى است. و ما دانشجویان هم غفلت کردیم که بپرسیم آیا مستقیماٌ طرح ساسانی را به یک نشان امروزی تبدیل کرده و آن را باز سازى می نامد یا این انتخاب قبل از او صورت پذیرفته و ایشان فقط نشان قدیمى را دو باره به روز کرده است. به هر حال فراموش نکنید در یک دوره از تاریخ فرهنگ طراحى گرافیک و سایر امور هنرى‌-‌فرهنگى( حدود 30 تا 40 سال پیش نه هفتاد سال که مقارن با افتتاح دانشگاه تهران و دکتر خسابى است ) رجوع به هنر ساسانى و هخامنشى رویکردی فراگیر بود. بیاد بیاورید نشان رادیو تلوزیون ملی ایران ، هواپیمایى ملى ایران هما و بسیارى نمونه‌هاى دیگر همین روش بلا فاصله پس از انقلاب در رویکرد به سمبل‌هاى اسلامى چون نقوش اسلیمى و هندسى متداول در دوران اسلامى به نحو دیگرى تکرار شد.

فردا GRE دارم

امتحان GREخب بالاخره روز موعود برای GRE رسید. فردا باید برم امتحان GRE بدم. دیروز و امروز کلی خوندم. متاسفانه خیلی خیلی بی دقت تر از اونی هستم که فکر میکردم. توی هر مجموعه 30 تایی ریاضی اش دارم 7-8 تا غلط می زنم. خدا کنه سر جلسه دیگه اینطوری نشه. باور کردنی نیست. اینقدر چیزهای تابلویی رو غلط میزنم که خودم خنده ام میگیره. مثلا یه چیزی رو درست حساب میکنم موقع زدن گزینه اشتباه علامت میزنم. یا اینکه سئوال رو درست نمیخونم یا درست نمیبینم بعد جواب رو کاملا بر عکس در میارم. مثل اینکه نامساوی رو مساوی دیدم و جواب رو دقیق برعکس دادم! خدا رو شکر تا حالا مطلب خاصی نبوده که بلد نباشم. هر چی گیر داشتم فقط بی دقتی بوده.

رایتینگ هم یکی issue و یک argument چند روز پیش نوشتم. اگر موضوعش خفن بیاد گیر میکنم. خدا کنه issue از روی تکنولوژی و کامپیوتر و آیتی یا یه چیزی مربوط بهشون بیاد که بتونم چهار تا لغط بنویسم. وگرنه اگر راجع به جامعه و مدیریت و اینا بیاد بدبخت میشم!

argument ش هم که خیلی آسونه. نشستم یه سری جمله مفید در آوردم که فردا سر جلسه بنویسم. فقط خدا کنه نمره ام خوب بشه. فردا که از امتحان برگشتم تجربه ام رو منتقل میکنم.

خوابی که دیشب دیدم

دیشب تا صبح داشتم خواب امتحان رو میدیم. خواب دیدم صبح با بابام راه افتادم برم برای امتحان. وسط راه یادم افتاد که کارت ورود به جلسه رو جا گذاشتم. نزدیک میدون ونک بودیم و بابام کار داشت. من همون جا پیاده شدم که برگردم خونه کارتم رو بردارم. بعد یه فکری کردم که زنگ بزنم خونه مامانم برام بیاره که دیر نرسم به امتحان. زنگ زدم خونه به مامانم گفتم نزدیک میدون ونک هستم و میخوام برم برای امتحان. همین که آمدم بگم کارتم رو جا گذاشتم برام بیاره موبایلم قطع شد. هر کاری کردم بگیره نشد. خلاصه فحش زمین و زمان رو به مخابرات دادم. همینطوری که داشتم دنبال باجه تلفن میگشتم یه بارگی مامان آمد جلوم. گفت آمدم ببینم چکار داری. حالا چطوری یه ربعه رسیده بود من نمیدونم. دیگه مونده بودم. مامانم هم خونه نبود که کارتم رو بیاره. گفتم زنگ بزنم داداشم بیاره. هر چی زنگ خونه رو میزدم نمیگرفت. خلاصه از امتحان جا موندم و رفتم دانشگاه. اونجا استادمون رو دیدم و دیگه یادم نیست چه اتفاقاتی افتاد...

عجبا که آدم خودش نمیدونه ولی ذهنش همینطوری درگیر امتحان میشه. دلم میخواد زودتر این امتحان رو بدم تموم شه. اما دلم نمیخواد بد بدم. اگر فردا بر سر جلسه از هر 30 تا ریاضی 7-8 تا غلط بزنم که خیلی نمره ام کم میشه. خداکنه فردا حواسم سر جاش باشه. این چند روز سرما هم خورده ام. خدا کنه تا فردا حالم هم بهتر باشه.

یه کم دیگه تمرین کنم بعد برم زودتر بخوابم ببینم فردا چی میشه.

ثبت اختراع در امریکا

این روزها یه چند مدتی دنبال ثبت اختراع میگشتم. سر همون فکرهای عجیب و غریب. گفتم شاید بشه یه قسمتی از چیزهایی که به ذهنم رسید رو اختراع کنم. اتفاقا یه جایی هم توی ایران پیدا کردم که توی امریکا اختراع ثبت کنه. اما به نظرم خیلی گرون بود. کلا دو نوع ثبت اختراع داریم: Provisional و non-provisional
 Provisional که در واقع ثبت موقت هست و یکسال اعتبار داره تا شما بتونید ایده تون رو پخته تر کنید یا اسپانسر مالی پیدا کنید و بازاریابی کنید. بعد از یکسال هم یا ثبت نهایی انجام میدید و یا اینکه از بین میره. مشاوره بهم گفت که حدود 2 میلیون هزینه اش میشه. اما خودم که توی سایت نگاه کردم دیدم میشه با 110 دلار آنلاین ثبت کرد. حالا اگر تصمیم گرفتم که ثبت کنم حتما مراحلش رو براتون می نویسم.
نوع دوم non-provisional هست. این نوع که اصلی هست چیزی نزدیک به 2 تا 3 سال طول میکشه. (البته اختراع هایی رو هم دیدم که زیر یکسال انجام شدن. بستگی به موردش داره). اینطوری میشه اختراع رو تا 20 سال برای خودتون داشته باشید. در این صورت انحصار کارش با خودتونه. این نوع خیلی سخته و هزینه بره و چون یه سند حقوقی محسوب میشه نوشتنش هم به این سادگی ها نیست. به هر حال من اینقدر پررو هستم که اگر تصمیم بگیرم این کار رو انجام بدم اونوقت حتما انجام میدم. مشاوره ای که ایران پیدا کردم میگفت بین 12 تا 15 میلیون هزینه میبره. اما فکر کنم اگر خودم اقدام کنم زیر 3 میلیون خرجش بشه.
برای ثبت اختراع توی امریکا باید از طریق سایت uspto.gov اقدام کرد. خوشبختانه یک قسمت جدید به سایت اضافه شده که میشه فرم های ثبت اختراع رو دانلود کرد و پر کرد و توی همون سایت آپلود کرد. همین که اینو فهمیدم کلی خوشحال شدم آخه همش فکر میکردم که چطوری می تونم یه همچین کار سختی رو انجام بدم. 

لینک های مفید

علی الحساب یکی دو تا لینک معرفی میکنم که به درد بخور هستن. حالا اگر خودم هم ثبت کردم فارسی راهنمایی میذارم.
سایت www.google.com/patents برای پیدا کردن اختراع های مشابه خوبه. البته اگر توی گوگل بزنید patent search سایت های خوبتری هم پیدا میکنید. حتما قبل از ثبت کارهای مشابه رو هم بینید که پولتون به هدر نره. میتونید نمونه اختراعات ثبت شده رو هم ببینید. حتما ببینید. چون به خودتون امیدوار میشید وقتی ببینید چه چیزهایی ثبت شده است!
Patent Pending in 24 Hours (یه کتاب ساده هست که نشون میده چطوری میتونید یه درخواست provisional برای اختراعتون آماده کنید.) کتاب توی این مایه زیاده. توی همین لینک گوگلی که دادم کتاب های مشابه رو هم یه نگاهی بندازید. کتاب هایی برای ثبت non-provisional هم هست. من خودم همین کار رو میکنم. یعنی با وجود اینکه مشاوره ها خیلی امکانات خوبی مخصوصا برای تازه کارها ممکنه بدن اما ترجیح میدم خودم هم شانسم رو امتحان کنم!
Filling a provisional patent application online
یه مقاله هست که خیلی ساده راهنمایی میکنه که چطوری میشه یه درخواست provisional برای اختراع توی سایتی که گفتم ثبت کنید.

شغل اختراع فروش (innoseller)

امروز به یه چیز جالب داشتم فکر میکردم. یه شغل که مناسب خودم باشه. داشتم فکر میکردم اگر قرار باشه با تیلور ازدواج کنم یه پول زیادی لازم دارم تا برم اونجا و بعد بتونم براش هدیه بگیرم و ... تازه وقتی هم ازدواج کنیم اون میخواد مدام بره این کشور و اون کشور. من که نمیتونم بیکار باشم! بعد فکر کردم چطوری میتونم این همه پول رو تهیه کنم. یه چیز جالب به ذهنم رسید. این که یه شغل جدید اختراع کنم به اسم اختراع فروش (یا innoseller). اینطوری که یه چیزی اختراع کنم. بعد بگردم دنبال مشتریش و بفروشمش. مثلا الان یه طرحی دارم که به درد گوگل میخوره یا میکروسافت. میتونم بهشون پیشنهاد بدم ازم بخرن. به گوگل بگم میکروسافت اینقدر میخره به میکروسافت بگم گوگل اینقدر میخره و خلاصه به بالاترین قیمت ممکن بفروشم. بعد سالی یکی دو تا از این طرح ها درست کنم پولی رو که برای زندگی لازم دارم در میاد! اینم یه شغل خوبه. خدا رو چه دیدید شاید یکی از همین اختراع ها هم گرفت شدیم مثل زاک (به وجود آورنده فیس بوک) و تا آخر عمرمون از همون یه اختراع سود کردیم!
ای بابا امتحان GRE هم بهم فشار آورده, فکرهای فضایی ام زیاد شدن! شایدم مال دیروزه که سر درد شدید داشتم!

ازدواج معادله غیرقابل حل

امروز داشتم به زندگی ام فکر میکردم. اینکه تا حالا چکار کردم و یا اینکه میخوام چکار کنم. عصر رفتم یه کلاس قرآنی در مورد چگونه خوندن قرآن بود. حالا اگر خوب بود تجربیاتم رو در این زمینه هم می نویسم. تا حالاش که به دردی نمیخورد! ازدواج یکی از کارهایی هست که خیلی ها انجام میدن. امروز داشتم فکر میکردم چرا باید ازدواج کنم. من که دیگه از اون سن بحرانی عبور کردم و حالا شخصیت ثابت تر و بهتری دارم. چرا باید زندگی ام رو با یکی دیگه تقسیم کنم. بعد این عکس تیلور رو که یکی دو روز پیش دیده بودم آوردم توی ذهنم.

نمیدونم. اما به نظرم خیلی خوشکله. موی صاف اینجوری بهش نمیاد. از اون جور مدل موهاش بیشتر خوشم میاد تا اینطوری. اونطوری هم صافه هم موج داره! به هر حال این عکسش خیلی هم بد نشده. حل مسئله ازدواج یه معادله هزاران مجهولیه که هیچ کسی از عهده اش بر نمیاد. همه میگن خودش باید پیش بیاد. منم تا حدی قبول دارم. اما خب جوونه دیگه بعضی وقتا به این چیزا هم فکر میکنه. داشتم فکر میکردم که حالا اگر تیلور قبول کنه با من ازدواج کنه چی میشه. اصلا من میتونم با یه همچین شخصی زندگی کنم؟ اون برای خودش میخواد معروف بشه. بره روی صحنه خودش رو نشوون بده. من که اصلا نمیتونم با یه همچین چیزی کنار بیام. حالا چند میلیون هم طرفدار داره. تازه تیم محافظ هم داره! فکرش هم برام سخته. اما خب به نظر تجربه جالبیه. بعد فکر میکردم از یه طرف میرم کلاس قرآن از یه طرف فکر میکنم که زندگی با یه نفر مثل تیلور چطوریه. به نظرتون طبیعیه؟ به نظرم نیست. اما خب چیز دیگه ای نمیتونم بگم.
وقتی فکر میکنم میبینم نمیتونم با کسی که دوستش ندارم ازدواج کنم. کسی هم که بتونم دوستش داشته باشم باید توقع منو برآورده کنه. چند سال پیش به یه دختر که حتی 2 سال هم از خودم بزرگتر بود و اصلا خوشکل هم نبود با داشتن یه سری مینیمم ها راضی بودم. اما خودم هم که بزرگ شدم توقعم هم رفت بالا. حالا با خودم میگم فرض که بخوام ازدواج کنم. چطوری میتونم یکی رو پیدا کنم که از نظر ظاهری بپسندم. حالا بعد از اینکه ظاهرش درست شد مگه همه چیز ظاهره. اخلاقش چطوری, خانواده اش چطوری و هزار تا چیز دیگه. بعد فکر میکنم که یک در میلیون هم پیدا نمیشه! ترجیح میدم به تیلور فکر کنم تا اینکه بخوام یه دختر خیالی که پیدا نمیشه برای خودم بسازم.
دو ماه دیگه تولد تیلور هست و نمیدونم اصلا براش کادو بگیرم یا نه. آخه کادوهام بین کادوهاش گم میشن. طرفداراش کلی کادو بهش میدن. بعد اصلا مال منو هم نمیبینه. رفتن یه گشتی توی اینترنت زدم. اینو پیدا کردم.

از اینجا پیدا کردم.

 آخه من دانشجوی بیچاره از کجا پول بیارم. اینطوری نمیشه باید یه فکری کنم. اینو پیدا کردم. خیلی خوشکله. باید ببینم میتونم اینقدر پول براش بذارم یا نه. آخه 70 هزار تومنی برام آب میخوره. یه بار با خودم میگه حالا تولدش سالی یه باره. یه بارم میگم شاید همینو هم نبینه. یعنی دستش نرسه! میدونم دوستش داره اما نمیدونم میتونم براش بخرم یا نه.
سه چهار روز دیگه GRE دارم ببینید دارم به چی فکر میکنم.