امروز حامد آمد توی دفترم و حرف در مورد دوست امریکایی شد. در مورد آمیندا بهش گفتم. عکسش هم روی کامپیوترم بود بهش نشون دادم.
گفت خب این که خیلی خوشکله خوبه دیگه از این بهتر میخوای.
گفتم خوبه برای اینکه دوستم باشه و نه اینکه من باهاش زندگی کنم. استایل من برای ازدواج نیست.
گفت یعنی چی نیست. به نظر من که خیلی خوبه. بعد گفت که چند روز پیش با یه دختر چینی خیلی خوشکل آشنا شده که اتفاقا همسایه اشون بوده. بعد فیس بوکشو آورد.
گفتم این که معمولیه. گفت نه خوبه.
گفتم به نظر من که معمولیه اگرچه نسبت به بقیه چینی ها خب خیلی بهتره.
یه دفعه حامد گفت این که خیلی خوبه مثلا از 100 به این چند میدی؟
توی دلم خنده ام گرفته بود چون خودم همیشه از صد حساب میکردم! گفتم 30.
گفت 30؟ نه بابا این خیلی بیشتر از ایناست.
گفت خب یه دختری بیار که بهتر از این باشه.
منم عکس یکی دیگه رو آوردم.
یه نگاهی کرد و گفت خب اینم خوشکله. تو به این چند میدی؟
گفتم این 40.
گفت این 40؟؟؟
گفتم آره دیگه.
گفت خب آمیندا چند؟
گفتم اونم 40!!!
گفت آنجلینا جولی مثلا چند؟ اون که دیگه همه چیش خوبه.
گفتم اونم به نظر من در همین حدود 40-45 هست.
دیگه حامد قاطی کرده بود. گفت آنجلینا جولی یعنی به 50 هم نمیرسه!
گفتم نه.
گفت خب بریم اتاق من من توی ایران یه دختره رو میشناختم که دانشگاه با هم میرفتیم. اون به نظر من از همه خوشکلتره.
رفتیم اتاق حامد. اونم گفت عکس دختره رو آورد. گفت خب این چند؟
گفتم ناراحت نشیا این دیگه به زور به 25 میرسه, مثل اینکه کلا تو توی رنج 25-30 کار میکنیا! هر چی گفت گفتم من دیگه 30 به این بیشتر نمیدم.
گفت خب پس کی صد میشه؟
گفتم چند سال پیش اونی که بهت نشون دادم برام 100 بود اما از وقتی که یکی دیگه رو دیدم اون دیگه در نهایت 30-40 میگیره!
اولش نمیخواستم چیزی در مورد تیلور خانم بهش بگم اما بعدش بهش گفتم. اولشم بهش گفتم که برای من خوشکلیش مهم نیست من هزار تا چیز رو در مورد این دختره دوست دارم. ولی بعدش تصمیم گرفتم که عکسشو هم بهش نشون بدم. یه عکس تیلور خانم رو نشونش دادم که خیلی واضح نباشه کی هست که اگر میشناسه چیزی نگم.
گفت: اوه. خب اینم خیلی خوشکله ولی عکس اش از کناره و کوچیکه.
فهمیدم که نمیشناسدش. گفتم باشه یه عکس دیگه اشو میذارم. بعد یه عکس دیگه اشو گذاشتم که خودم خیلی دوست داشتم.
حامد که دید دهنش باز موند. گفت بگو باربی دیگه. این دیگه خیلی خوشکله.
گفتم از صد من به این 100 میدم, نه 120 میدم. اصلا خیلی فراتر از استانداردهای من بود!
بعد یه کم در موردش پرسید و من بهش گفتم که آره چند سال پیش معروف نبود و الان خیلی معروف شده و دیگه ما رو تحویل نمیگیره.
بعد حامد زد زیر خنده. اینقدر که دیگه نمیتونست حرف بزنه. منم هی میگفتم خب به چی میخندی. اونم فقط میگفت آی دلم آی دلم. وسط خنده ها گفت که اون لحظه ای رو تجسم کردم که داری بهش پیشنهاد میدی.
از حرف حامد خنده ام گرفت و بعد اون گفت خودت داری به چی میخندی؟ گفتم چیزی رو که تو تجسم کردی رو تجسم کردم!
و کلی خندیدیم.
She can't see the way your eyes
اون نمیتونه ببینه شیوه ای که چشمات
Light up when you smile
برق میزنه وقتی لبخند میزنی
She'll never notice how you stop and stare
اون هیچ وقت نمیفهمه چطور میایستی و خیره میشی
Whenever she walks by
هر وقت اون راه میره
And you can't see me wantin' you the way you want her
و تو نمیتونی ببینی که من میخوامت اونطوری که تو اونو میخوای
But you are everything to me
ولی تو همه چیز منی
[Chorus]
And I just wanna show you
و من فقط میخوام نشونت بدم که
She don't even know you
اون حتی تو رو نمیشناسه
She's never gonna love you like I want to
اون هیچ وقت نمیخواد عاشقت باشه اونطوری که من میخوام
And you just see right through me but if you only knew me
و تو فقط حقیقت رو از طریق من میبینی ولی فقط اگر بخوای منو بشناسی
We could be a beautiful, miracle, unbelievable
ما میتونیم یه معجزه زیبا, باورنکردنی باشیم
Instead of just invisible
به جای اینکه من فقط نامرئی باشم
There's a fire inside of you
یه آتشی کنار تو هست
That can't help but shine through
که کمکی نمی کنه اما میدرخشه
She's never gonna see the light
اون هیچ وقت نمیخواد که نورش رو ببینه
No matter what you do
فرقی هم نمیکنه که هر کاری کنی
And all I think about is how to make you think of me
و همه چیزی که من بهش فکر میکنم اینه که چکار کنم به من فکر کنی
And everything that we could be
و هر چیزی که ما میتونیم باشیم
[Chorus]
Like shadows in a faded light
مثل سایه هایی در یک نور محو شده
Oh we're invisible
آه, ما نامرئی هستیم
I just wanna open your eyes
من فقط میخوام که چشماتو باز کنی
And make you realize
و متوجه ات کنم
[Chorus]
I just want to show you, she don't even know you,
من فقط میخوام نشونت بدم که اون حتی تو رو نمیشناسه
Baby let me love you, let me want you".
عزیزم بذار عاشقت باشم, بذار بخوامت
She can't see the way your eyes
اون نمیتونه ببینه شیوه ای که چشمات
Light up when you smile
برق میزنه وقتی لبخند میزنی
Taylor
اگر یادتون باشه قبلا اظهار نگرانی کرده بودم که نکنه دستپختش بد باشه و در آینده به مشکل بخوریم. امروز بعد از مدت ها یه سری به صفحه تیلور زدم و دیدم چند تا غذا درست کرده و عکسشو برام گذاشته و دیگه خیالم کاملا راحت شد که استعدادش توی آشپزی هم خوبه و نیازی نیست دیگه هر شب پیتزا سفارش بدیم. بعضی شبا میتونیم ماهی دستپخت خانم رو هم بخوریم.
امروز بعد از مدت ها یه سری به صفحه تیلور زدم. دیدم یه پیام برای یه پسری به اسم Kevin گذاشته
Kevin, I'm so sorry but I won't be able to make it to your prom. But I was wondering, the ACM Awards are coming up.. Would you be my date?
Love, Taylor
نمیدونم برای date رو فارسی چی میشه ترجمه کرد. شاید نامزدی نزدیکترین باشه.
Kevin یه پسر 18 ساله است که چند وقت پیش اینو از تیلور خواسته بود و یه عده ای هم حمایت کرده بودن. چون Kevin سرطان داره شاید کسی ندونه چقدر زنده میمونه.
همیشه فکر میکردم که اگر یه روزی بشنوم که تیلور نامزد کرده خیلی ناراحت بشم اما امروز واقعا خوشحال شدم. خوشحالم از اینکه هنوز توی دنیا کسانی هستن که معنای عشق رو میفهمن و به دیگران هم نشون میدن.
خیلی خوشحال شدم پرنسس من. به امید خدا چند ماه دیگه میایم امریکا.