اصلا این امریکایی ها از بچگی زدن مغز ما رو خراب کردن. من بچه که بودم عشقم این کارتون های والت دیزنی بود. شاید شما یادتون نباشه اما اون موقع ها برنامه های کودکان تلویزیون اکثرا به درد نمیخوردن. نصف بیشترشون که عروسکی بودن و من اصلا از این عروسکی ها خوشم نمیامد. کارتون های نقاشی شده اما خوب بودن و دوست داشتم.
با این حال اون موقع ها یه کارتون هایی مثل کارتون های والت دیزنی که اصلا امکان نداشت از تلویزیون پخش بشه. این بود که اون موقع ها به نظرم این کارتون ها یه جورایی کمیاب بودن و طبق قانون هر چی که کمیاب باشه مهم میشه این کارتون ها هم شاید یه تاثیر بیشتری روی بچه ها میذاشتن.
من خودم سعی میکنم که دیگه فیلم و کارتون رو به زبان فارسی نگاه نکنم اما اون شب یه شبکه ای کارتون سیندرلا رو گذاشته بود و منو برد توی بچگی هام. اون روزا ما یه دستگاه ویدئو داشتیم که بابام خریده بود برای اینکه برای ما کارتون بذاره. اولین کارتونی هم توی اون دستگاه دیدیم همین سیندرلا بود. بعد تازه فهمیدم که این ذهن من بیچاره از کجا خراب شده و تاثیر این کارتونا امروز داره خودشو نشون میده. مثلا من UCF اپلای کردم که اصلا محل قصر سیندرلاست. کسی چه میدونه شاید چند ماه دیگه بدون فاند برم قصر سیندرلا!
از اون مهمتر, شباهت تیلور با سیندرلا که ظاهرا خود خارجی ها هم متوجه این شباهت شده باشن که این عکس رو درست کردن!
15 آپریل یه تاریخ مهم توی پذیرش امریکا محسوب میشه. تاریخی هست که دانشجوهایی که پذیرش با فاند گرفتن باید تصمیم بگیرن که بالاخره کدوم دانشگاه میخوان برن. در چنین تاریخی سرنوشت کسانی که هنوز فاند نگرفتن و یا در لیست انتظار هستن رقم میخورد. از چنین هفته ای به بعد منتظران حضرتش از این انتظار در می آیند و یا اینوری میشن و یا اونوری.
احتمال خیلی کمی وجود داره که از دانشگاه های مونده پذیرش بگیرند و شاید با امدادهای غیبی فاند هم بگیرن و به احتمال زیاد هم که ریجکت میشن.
شرایط من در حال حاضر اینطوریه:
شرایط پیچیده ای هست. یه وقت میگم اینایی که پذیرش ندادن شاید یه دفعه پذیرش بدن. یه وقت میگم اینایی که بدون فاند دادن شاید یه دفعه فاند بدن (چون دو تاشون گفتن هنوز در مورد فاند تصمیم نگرفتیم) یه وقت میگم بذارم برم اروپا که شهریه اش خیلی کمه. یه وقت میگم همین دانشگاه امریکا رو که پذیرش دارم و میتونم از پس خرج ترم 1 بر بیام رو برم. یه وقت هم میگم اصلا بدون فاند برم چکار کنم؟ خلاصه همینطوری بین زمین و آسمونم که چی بشه و چیکار کنم.
خودم فکر میکنم که یکی از همینایی که توی امریکا بدون فاند پذیرش دارم رو برم و احتمال زیاد از ترم دوم ازشون پذیرش بگیرم. اما نمیدونم برگشتنم چطوری بشه. کل پس اندازمو هم که باید بدم بره. یه چیزی هم بذارم روش. تازه میشه ترم 1. عوض کردن ویزا برای کار هم که مساوی از دست دادن 15 میلیون وثیقه است که توی این بی پولی واقعا سخته.
امروز و دیروز یه طوفانی در قوانین سربازی به وجود آمد و سربازی برای کسانی که جدید میخوان برن تغییر کرد. سربازی برای امریه ای ها شد 24 ماه و برای کسانی که جاهای نظامی هستن شد 21 ماه و ...
همچنین تمام کسر خدمت های مربوط به جبهه و جانبازی والدین حذف شد. برای اونایی هم که مدرک لیسانس و بالاتر داشتن بازم حذف شد. یعنی من به جای 16 ماه الان باید 24 ماه برم سربازی. چون 18 ماه بود و 2 ماه هم به خاطر فوق لیسانس کم میشد ولی الان دیگه هیچی کم نمیشه.
خوشبختانه قوانین مربوط به کسانی هست که امسال اعزام میشن و ربطی به اونایی که الان سرباز هستن نداره, وگرنه الان داداشم دق میکرد.
حالا کم کم متوجه میشید که من چقدر من به ذات این نظام پی بردم که میگم نظام کثیفه. شب میخوابیم و صبح بلند میشیم و یه قانون جدید تصویب شده. و البته اول امسال هم به عنوان عیدی یک شک بزرگی به کسانی که قرار بود معافیت کفالت روی سن پدرشون بگیرن دادن که سن پدر رو از 59 سال به 65 سال تغییر دادن و اونم تازه پدری که از کار افتاده باشه! و یه عده ای که قرار بود اول امسال معاف بشن کلا برنامه زندگیشون به هم ریخت.
یادمه چند وقت پیش یکی از دوستام میگفت بیا همین اردیبهشت که اعزامت خورده برو سربازی, بعد برای سال بعد اقدام کن و تا سربازیت تموم بشه اونور پذیرش از یه دانشگاه خیلی تاپ میگیری و میتونی بری, دیگه وثیقه هم نمیخوای بذاری. حالا خودشم میفهمه که من یه چیزی میدونم که میگم اینجا دیگه جای موندن کسی که میتونه بره نیست.
بیا شانس ما رو ببین شانس سرباز امریکایی هم ببین:
چند روز پیش دانشجوی یکی از استادا توی یکی از دانشگاه هایی که پذیرش گرفته بودم, بهم ایمیل زد و گفت ما رزومه شما رو بررسی کردیم و فکر میکنیم که به درد گروه تحقیقاتی ما میخورید. اما اول یه مصاحبه داشته باشیم. من یه نگاهی کردم و دیدم کارهای این استاده تقریبا اصلا به من نمیخوره. کلا همون قسمت هایی که من ضعیف بودم جزو کارهای اصلی این استاده بود مثل آمار و احتمالات.
بعد با اسکایپ یه مصاحبه کردیم که تقریبا نیم ساعت طول کشید و خلاصه از درس های دانشگاه و تجربیات کاری ام پرسید. اما توی همه سئوالاش من گیر کردم. از آمار و احتمال پرسید که ما اصلا فارسی خونده بودیم و نمیفهمیدم مفاهیمی که میگه چیه و تازه اگرم میفهمیدم فکر نکنم بلد بودم. یکی از درسامو هم که 19.5 شده بودم براش جالب بود, گفت کدوم کتاب رو خوندید و من گفتم کتاب A گفتم. گفت اووو. بعد دو تا سئوال پرسید من اصلا بلد نبودم. خلاصه ضایع شدیم. توی ذهنم بود که اینا مباحث اون کتابه بودن اما یادم نمیامد چی بودن. خلاصه از مقاله هام پرسید و شباهت اسمی یکی از مطالبی که نوشته بودم با یه زمینه آماری باعث شده بود فکر کنه که این یه کار آماری خفنه! بعدش براش توضیح دادم که اینطوری نبوده.
خلاصه هر چی پرسید من بلد نبودم, دیگه آخرا خودم خجالت کشیدم. با خودم گفتم که خب بابا این چه وضعیه. یه نگاهی کردم دیدم ای دل غافل این درس هایی که این میپرسه من 5-6 سال پیش پاس کردم و معلومه که یادم نیست چی بودن. آمار و احتمال هم که من همیشه توش خنگ بودم. اصلا نمیفهمم که چی میشه مخصوصا مهندسی هاش که خیلی هم سخت هستن. خلاصه آخرشم گفت خیلی خوشبخت شدیم و منم گفتم به همچنین!
نزدیک بود که یه استادی هم بیاد به ما فاند بده و آخرشم نشد که بشه. مقاله هاشو چندتاشو دیدم, اصلا در مغز من نمیگنجید و خلاصه کارهایی که میخواست برای من قابل درک نبودن. آخه من چکار کنم که تجربیات کار بیرون با تحصیلات دانشگاه این همه فرق میکنه و برای گذران زندگی مجبور بودم که هم بیرون کار کنم و هم معدلمو بالای 17 نگه دارم؟
بعد از بالا رفتن عده ای (...) از دیوار سفارت انگلیس, برگزاری آیلتس هایی که زیر نظر مرکز لندن بود خیلی به مشکل خورده و ظاهرا از بعد از مارچ هم دیگه هیچ آزمون آیلتسی زیر نظر لندن برگزار نشه. این مدت هم ما همش نگران بودیم که این امتحان فرمالیته برگزار شده باشه که بچه ها رو سرکیسه کنن. بماند که اونایی که مارچ تاریخ امتحانشون بود رو مجبور کردن 150 هزار تومن اضافه تر پول بدن (علاوه بر 300 هزار تومنی که قبلا برای ثبت نام داده بودن) و اونایی که کنسل کردن هم هنوزم پولشونو پس ندادن. البته هنوز کارنامه کاغذی اش نیامده که بتونیم بفرستیم برای جایی اما خوشبختانه نمره اشو میدونه. چون از 3000 نفر فقط 800 نفر رو اعلام کردن و بقیه رو گفتن تا سه شنبه اعلام میکنیم. چند تا نادون یه سنگی رو میندازن توی چاه ...
پیشنهاد میدم که یه سری سفارت مصنوعی ساخته بشه که یه سری دیوار داشته باشه که این افراد بتونن به کار دیوار نوردیشون بدون مزاحمت برای بقیه ادامه بدن. برای لذت بیشتر این گروه هم پیشنهاد میکنم که به جای یه پرچم پرچم همه دنیا رو نصب کنن (پرچم انگلیس و امریکا به تعداد کافی) که اینا هم بالاخره ارضا بشن.
لازم به یادآوریه که عواقب تمام مشکلاتی که کارهای اینها برای دیگران به وجود آورده حق الناس حساب میشه و باید یه روزی پاسخگو باشن.