قبلا اینطوری نبودم. یعنی اینقدر حساسیت به یه چیزی نشون نمیدادم. نمیدونم الان چرا اینطوری شدم. خیلی حساس شدم. این ترم هم واقعا بهم فشار آمد. هنوزم پایان نامه ام تموم نشده. احتمالا بخوام یه مقاله ژورنال هم از روش بنویسم. از خدا چه پنهون از شما هم چه پنهون دیشب خواب تافل رو دیدم. خواب دیدم امتحان رو دادم و حالا آمدم بیرون و خوشحال بودم که خیلی خوب دادم. بعد همینطوری که داشتم فکر میکردم نمره ام چند میشه یه دفعه یادم آمد که رایتینگ رو ننوشتم. در واقع اسپیکینگ رو که داده بود دیگه اینقدر خوشحال بودم که تونسته بودم صحبت کنم که از امتحان آمده بودم بیرون. بعد خیلی خیلی ناراحت شدم. گفتم این همه زحمت کشیدم حالا به زور نمره ام برسه به 60. بعد داشتم فکر میکردم برم آیلتس بدم. نمیدونم کسی بهم میگفت یا اینکه خودم داشتم فکر میکردم ولی این توی ذهنم بود که تو که میخوای بری استرالیا اصلا برای چی داری تافل شرکت میکنی از اولم باید میرفتی آیلتس می دادی. چند وقتی پلک راستم هم تیک میزنه. نمیدونم عصبی یا یه بلایی سر چشمم آمده. پناه بر خدا. یه وقتهایی کم میشه یا وقت هایی زیاد. این مدت خیلی هم به چشمم فشار آمده که همش پای کامپیوتر بودم و داشتم توی مانیتور نگاه میکردم. ای بابا آخه اینم شد زندگی.
واقعا خسته ام. میخوام این چند روز آخر فقط اسپیکینگ تمرین کنم تا حداقل نمره اش رو برسونم به 20. اگر اینو 20 بشم مطمئنا نمره ام بالای 80 میشه. خدا کنه که موفق بشم. چشمم هم خوب بشه سر امتحان حواسم پرت نشه!
دیگه برم پای درسم.