امروز برای اولین بار بر خلاف میلم مقاله ای نوشتم که نتیجه اش خوب نبود. اصلا خودم هم روش درست کار نکرده بودم. دلم نمیخواست اصلا این مقاله رو بدم اما خب چاره ای نداشتم. یه ماه پیش نشستم یه چرت و پرتی نوشتم و دادم برای یه کنفرانسی گفتم که بعد توی این یه ماه میشینم روش کار میکنم تا نتیجه هاش رو درست کنم. اما خب اصلا وقت نشد. یعنی تافل داشتم و جی آر ای نمیشد کار دیگه ای کرد! خلاصه الان مقاله نهایی رو میخواستن. منم هر کاری که میتونستم کردم که نتایجش خوب بشه اما نشد! همینطوری دیگه نیم ساعت پیش آخرین مهلتش بود که فرستادم بره. اصلا دلم نمیخواست یه همچین مقاله ای داشته باشم. یعنی اینطوری. اما دیگه چاره ای نداشتم. وقت دفاع پایان نامه ام داره میرسه و من وقت نمیکنم که بخوام کار دیگه ای انجام بدم. باید توی این ماه (به قول خودم این 2 هفته اول آذر) کارهای پایان نامه ام رو جمع و جور کنم و تمومش کنم. آخه وقت دیگه ای نمونده و تا الان حتی یه نتیجه به درد بخور هم ندارم.
دلم میخواست زودتر تموم بشه از شرش راحت بشم.