بعد از اینکه چند شب خواب نمره تافلم رو میدیدم, بالاخره نمره تافلم آمد. شدم 88. خوب نسبتا بد نیست. اما خوب هم نیست. اکثر دانشگاه های امریکا نمره 80 میخوان ولی همه دانشگاه های استرالیا و نیوزلند نمره بالای 90 میخوان. اگر دو نمره بیشتر شده بودم میتونستم همه دانشگاه های استرالیا رو هم اقدام کنم. البته اگر استاد پیدا کنم هم شاید بتونم باهاش صحبت کنم که نمره 88 رو هم قبول کنن. اما خب دردسرهای خودش رو داره. دیشب داشتم به خودم میگفتم که خدا یه کاری میکنه که آدم اون چیزی رو که اون میخواد انتخاب کنه. الان فقط امریکا و اروپا رو میتونم انتخاب کنم. این بد نیست اما جالبه که خدا یه کاری کرده که اصلا نتونم به استرالیا دیگه فکر کنم.
کارهایی که خیلی به افزایش نمره تافل کمک میکنه.
1- دیدن فیلم های مستند با زیرنویس. بسیاری از عنوان های تافل از زمین شناسی و زیست شناسی هستن که این فیلم های مستند خیلی خیلی کمک میکنن که با موضوعاتش آشنا بشید. خوب من خیلی به این چیزا علاقه داشتم و چند مورد دیده بودم اما هیچ وقت جدی کار نکرده بودم. یه متن ما راجع به همزیستی مورچه ها و کرم ها بود که من یه فیلم مستند کامل در مورد اون دیده بودم که فکر میکنم خیلی خیلی کمکم کرد.
2- خواندن کتاب های لغت 504 و 450. من خودم هر دوی این کتاب ها رو خوندم. باید بگم که بسیار بسیار کمک میکنه. چون که لغت های بسیاری ازشون میاد که هم به لیسن شما کمک میکنه و هم به ریدینگ. یه وقتی یه لغتی میاد که اگر معنی اش رو ندونید ممکنه که یکی دو تا تست رو از دست بدید.
3- خواندن کتاب اصلی ETS (official guid) این کتاب بی نهایت مهمه. حتما حتما بخونید. لغت های ریدینگ ها و لیسن هاشو هم در بیارید و حفظ کنید. کلا سعی کنید وقتتون رو با کتاب های دیگه تلف نکنید. تافل رو از روی این کتاب یاد بگیرید. یعنی کلیت تافل رو از روی این کتاب یاد بگیرید و بعد فقط تمرین های بقیه کتاب ها رو حل کنید.
4- تمرین های کتاب دلتا. یکی از کتاب های خوب که تمرین های زیادی داره همین کتاب دلتا هست. برای ریدینگ ها لغت ها رو در بیارید تا دامنه لغاتتون بالا بره. لیسن های این کتاب بسیار بسیار مهم هستن. بعد از انجام همه لیسن ها میفهمید که چقدر مهارتتون افزایش یافته.
5- حل مدل تست های بارونز. به نظر من نزدیک ترین تست های اصلی تست های آفیشیال بود. دو هفته آخر خوبه که فقط اینا رو کار کنید. مخصوصا تا قبل از امتحان به شدت مهم هستن. واقعا برای امتحان اصلی آماده میکنن. بارونز سی دی داره و نیازی نیست که کتابشو بخرید. از روی سی دی و کامپیوتر کار کنید تا هم به استایل تافل آشنا بشید و هم مثل امتحان اصلی تمرین کرده باشید. فقط اسپیکینگ هاش به نظرم اصلا مثل امتحان اصلی نبود. امتحان اصلی موضوعاش راحتتر بودن. حالا نمیدونم امتحان ما اینطوری بود یا کلا اینطوریه.
6- تمرین تمرین تمرین. غیر از اینکه زبانتون خوب باشه نیاز هست که به اندازه کافی تمرین داشته باشید. این خیلی مهمه که بتونید با شکل امتحان تطبیق پیدا کنید. من فقط به خاطر این اسپیکینگ رو 22 گرفتم که یک هفته تمرین کرده بودم. برای خودم موضوعات رو میذاشتم و سعی میکردم حرف بزنم. یه موضوع رو 10 بار تمرین میکردم تا اونجا که چیزی که میگفتم راضی کننده بود برام. هرچند که توی امتحان اصلی خیلی خیلی توی اسپیکینگ وقت کم آوردم اما در کل روان حرف میزدم. خب صحبت کردنم به خوبی 22 نیست اما همون تمرین هایی که خودم میکردم کلی کمک کرد. مطمئن باشید که مهارت در امتحان دادن تافل 10 نمره هست.
6- آسوده امتحان بدید. بدون هیچ ترس و استرس. این آخری دیگه خیلی خیلی مهمه. ببینید امکان نداره با یه هفته وقت بیشتر نمره اتون 10 تا فرق کنه. پس بهتره همون چیزی رو که هستید باور کنید و امتحانتون رو بدید. بسیار بسیار مهمه که ریلکس باشید تا بتونید از همه ظرفیتتون استفاده کنید.
خب این ها کارهایی بودن که من خودم کردم. اما دیگران راه های دیگه ای هم داشته اند. با این کارها میتونید نمره اتون رو بالا ببرید.
تقویت هر مهارت به طور جداگانه:
1- ریدینگ. ریدینگ فقط با خوندن زیاد و با حفظ کردن لغت های بیشتر افزایش پیدا میکنه. متن های کتاب های تمرین دلتا و آفیشیال و ... رو با درآوردن لغت هاش بخونید. اگر وقت دارید میتونید کتاب های Pbt رو بخونید. به شخصه دیدم که موضوعات pbt توی ibt هم آمده. کتاب لغت های 504 و 450 هم کاملا ضروری هستن. من یه برنامه به اسم jMemorize دانلود کردم و با اون تمرین میکردم. این برنامه بسیار کمک میکنه تا لغت ها رو درست حفظ کنید. در واقع همه جعبه لایتنر هست اما خب مدیریتش خوبه.
3- لیسنینگ: تمرین و گوش دادن مهمترین کار هست. فیلم های انگلیسی با زیرنویس ببینید. کانال های ماهواره ای MBC رو اگر دارید میتونید از فیلم های خوبش استفاده کنید. یه چیزی که خیلی خیلی بهم کمک کرد گوش دادن به شعرهای انگلیسی هست. من آهنگ های تیلور رو دانلود کردم و اونا رو هر روز گوش میدادم. هرچند که اکثر آهنگ های تیلور آسون هستند اما خیلی خیلی کمک میکنه. شاید بتونید یه خواننده بهتر هم پیدا کنید. سلیقه ای هست دیگه ولی خوب یه جوری باشه که حداقل گوش میدید بفهمید. با جستجوی lyric هر شعر میتونید متنش رو هم بگیرید تا چیزی مبهم توی شعرش براتون نمونه. خوبی شعرها اینه که وقتی هم دارید کار میکنید میتونید لیسن رو تقویت کنید! یه کار دیگه ای هم که کردم تمرین های کتاب دلتا بود. من همه لیسن هاشو حل کردم. اینطوری که گوش میدادم. بعد تست هاشو میزدم و بعد بار دوم که گوش میدادم سعی میکردم بنویسمش. بعد بار سوم میرفتم و متن لیسن رو با نوشته خودم چک میکردم. این کار خیلی زمان بر هست اما باید بگم واقعا جواب میده. تا وقتی که ننویسید لیسن تون تقویت نمیشه.
3- اسپیکینگ: تمرین گفتگو روی متن های اصلی. تست های 1 و 2 رو تقریبا میتونید از قبل آماده کنید. موضوعاتش توی اینترنت گیر میاد و میتونید روی اونا تمرین کنید. من 3-4 روز کامل از صبح تا شب هی موضوع رو میذاشتم و زمان میگرفتم. سعی میکردم موضوع رو توی همون زمان انجام بدم. تمرین تنها راه کار تقویت این قمسته. دوستان کلاس های free discussion رو هم رفتن میگفتن خوبه. اما من وقت کلاس نداشتم. اگر بتونید کسی رو هم پیدا کنید که اشکالاتون رو بگیره نور علی نوره. اگر نه باید ضبط کنید و سعی کنید خودتون اشکالات خودتون رو پیدا کنید.
4- رایتینگ: این دیگه خیلی سخته. راهش فقط اینه که بنویسید و بدید یکی دیگه تصحیح کنه. من مقاله هایی که می نوشتم و استادم برام تصحیح میکرد خیلی بهم کمک کرد. البته اون ترمی هم که رفتم سر کلاس کمک خوبی بود. چون معلممون هر جلسه 3 تا رایتینگ در مورد تافل بهمون میداد و برای هفته بعد تصحیح میکرد. اگر رایتینگ کم بنویسید نمره اتون هم کم میشه. مثل من وقت ندارید سعی کنید مقاله بنویسید. این کمک خوبی میکنه. من فکر میکردم رایتینگ حداقل 25 بشم. چون خیلی خوب نوشته بودم اما خب مثل اینکه نتونسته بودم اونطوری که باید خوب گرامرها رو رعایت کنم. اگر گرامر بخونید و نمونه رایتینگ های کتاب نمونه رایتینگ رو بخونید کمک میکنه.
خب اینم تجربه من از تافل. مطمئنم که اگر رعایت کنید نمره خوبی می گیرید. من شاید دوباره چند ماه دیگه امتحان بدم. بستگی داره که این چند تا دانشگاهی که اپلای میکنم قبول بشم یا نه.
اینقدر درگیر کارهای درس هام شدم که عید و غیر عید اصلا ندارم. با این حال عید همگی مبارک.
رحمت خدا بر ابراهیم و اسماعیل و همه بندگان مخلص اش.
امروز بالاخره از دست تافل راحت شدم. از فردا هم باید برم سر کار و هم روی پایان نامه ام کار کنم. دو تا مقاله هنوز باید بنویسم. هم اینکه روزمه ام بهتر بشه و هم اینکه نمره پایان نامه ام بهتر بشه. امیدوارم که بتونم انجام بدم. اما تجربه من از تافل:
دیشب خیر سرم ساعت 10 و نیم رفتم بخوابم. خیلی خسته بود. ساعت 11 و ده دقیقه که شد
موبایلم زنگ خورد. خدا بگم چی بشه این دوستم قرار بود شب زنگ بزنه دیگه
فکر نمیکردم یه دفعه ساعت 11 زنگ بزنه. سریع قطعش کردم. همینطور خمیازه
میکشیدم و داشتم میخوابیدم که یه دفعه اس ام اس اش آمد. باورتون نمیشه اما
نیم متر پریدم هوا! هیچی خواب از کله ام پرید. تا دوازده و نیم هی قلت
میزدم و خوابم نمی برد. دیگه بلند شدم نماز شبم رو خوندم و یه مقداری دعا
کردم. ساعت رو نگاه کردم دیدم یک و نیم هست. جایم رو عوض کردم و همینطوری
که ذکر لاحول و لا قوه الا بالله میگفتم خوابم برد.
صبح ساعت 5 و ده دقیقه نمازم رو خوندم و دوباره خوابیدم. میخواستم تا 7
بخوابم بعد راه بیفتم. نشد. ساعت 6 مامانم صبح فرنی درست کردنش گرفته بود و
هی این ملاقه رو میزد کف قابلمه. هیچی دیگه بد خواب هم شدم. رفتم توی اتاق
اونوری و گرفتم خوابم. یه ربع به 7 مامانم بیدارم کرد! خلاصه صبحانه فرنی
رو خوردم و راه افتادم. فقط قبل از رفتنم چون مامان برگه ثبت نام رو خیس
کرده بود باید دوباره پرینت میگرفتم. به بهونه پرینت دو تا آهنگ تیلور رو
هم گذاشتم و به خودم گفتم مگه نمیخوای بری امریکا پیش تیلور؟ پس بهتره که
برای تافل سعی ات رو بکنی.
توی راه یه مقدار اندکی قرآن خوندم. بماند که راننده تاکسی هم کلی
علافمون کرد توی ترافیک. رسیدم اونجا و تا مراحل رو طی کردیم شد ساعت 9 و
ربع. دو تا از دوستام هم همونجا تافل داشتن اما توی یه سالن دیگه ای بودند.
رفتیم توی سالن که متاسفانه خیلی گرم بود. به گرما خیلی خیلی حساسم.
نگهبانه دم در هم نمیذاشت بریم بیرون. یه دوباری سعی کردم برم بیرون اما
خلاصه نذاشت. عکسی که میبینید شبیه سالنی هست که توش بودم تقریبا از زاویه دید خودم هم هست. (البته ما B بودیم اما اینجا هم C هست که شبیه هستن)
ساعت 10 امتحان شروع شد. شانس ما تست بزرگه خورد به ما. یعنی عوض 3 تا ریدینگ من 5 تا ریدینگ داشتم.
خلاصه بگم. دو تای اولی در مورد زمین شناسی بود. دو تای دومی هم در مورد
زیست شناسی (مورچه و ...) بود. یکی هم در مورد هنر بود. خلاصه با بدبختی ای
اینا رو زدم. هر ریدینگ 20 دقیقه بود. اول یه 20 دقیقه دادن. بعد دو تا 40
دقیقه. البته چون اولش ETS ازمون امضا گرفته که سئوالات رو افشا نکنیم
نمیتونم چیزی در مورد سئوالا بنویسم.
بعد رسیدم به لیسن راستش رو بخواهید همه موضوعش رو و خیلی از جزئیاتش رو
میفهمیدم اما سئوال هاش خیلی خیلی پرت بودن. فقط 3 تا سئوال رو بود که
اصلا نشنیده بودم اما تعداد کمی سئوال رو هم مطمئن زدم. گزینه هاش واقعا یه
جوری بودن. با وجود اینکه جواب رو میدونستی اما توی گزینه ها نبود. باید
یکی نزدیکش رو انتخاب میکردی. تازه بعضی گزینه ها هم کامل غلط بود اما
نزدیک به جواب بود. دو تا لیسن آخری با یه پدیده عجیب مواجه شدم. داشتم گوش
میدادم دیدم اونطرفی ام داره حرف میزنه. بعد صدای یکی هم از پشت سرم
میآمد. خلاصه از هزار طرف صدای ویز ویز دیگران میآمد. یکی دوبار گفتم
برگردم بهشون یه چیزی بگم. اما همینطوری که توی این فکر ها بودم یه دفعه
فهمیدم که اینا دارن اسپیکینگ رو میگن. فقط تعجبم از این بود که چطوری به
این زودی رسیدن به اون بخش. وقتی که صدا پخش میشد زیاد بد نبود اما وقتی که
باید به سئوالا جواب میدادی صدای دیگران واقعا اذیت میکرد. لیسن ها هم در مورد اتفاقات توی دانشگاه و ستاره شناسی و بزینس بود.
لیسن ها که تموم شد 10 دقیقه استراحت بود. آمدم پایین تازه فهمیدم که چه خبره. چند نفری هم با من آمدند پایین و داشتن شکایت میکردن که بهشون لانگ تست خورده (یعنی مثل من 2 تا ریدینگ بیشتر داشتن) تازه فهمیدم چرا وقتی من بدبخت داشتم لیسن حل میکردم اونا صحبت میکردن. آمدم نمازم رو بخونم اما فکر کردم شاید فرصت نشه. برای همین سریع برگشتم بالا. وقتی برگشتم فقط یک دقیقه از اون 10 دقیقه مونده بود.
اسپیکینگ رو شروع کردم. من که شروع کردم صدای تق تق کیبورد کل سالن رو گرفته بود. اما از اونجایی که خدا بخواد تونستم تمرکز کنم. تست اول و دوم رو بد نگفتم. دوتاش در مورد موضوعات دانشگاهی بود. اما سومی رو وقت کم آوردم. در مورد یه چیزی توی دانشگاه بود. چهارمی رو خوب گفتم. در مورد یه موضوع علمی بود. پنجمی کاملا نصفه موند. یعنی مطلب رو یه جورایی گفتم اما داشتم قسمت دوم رو توضیح میدادم که وقت تموم شد. از اون بدتر اینکه اصلا یادم رفت نظر خودم رو بگم. ششمی هم راجع به ماهی ها بود که اصلا یادم رفت اسم اون ماهی ها رو بیارم! بعد از اینکه تموم شد تازه فهمیدم!
به رایتینگ که رسیدم دیگه سالن خالی شده بود. به غیر از چند نفری بودیم که به نظر میرسید ما همه لانگ فرمت داشتیم! سکوت و آرامش خوبی بود. اولین رایتینگ در مورد یه جونوری بود که توی امریکا زندگی میکرد. خیلی خیلی آسون بود به نظرم. متنم که تموم شد و ریوایز کردم دیدم 270 کلمه نوشتم. البته باید 225 تا می نوشتیم. تازه conclusion هم ننوشته بود. دیگه وقت هم نبود کمش کنم. دیگه همونطوری رفت سئوال بعد. آخرین رایتینگ هم در مورد یه چیزی در مورد بچه ها بود. موضوعش به نظر خیلی سخت آمد آخه من چی میدونم بچه مشکلش چیه. حتی میخواستم بگم نیازمندی بچه ها نمیدونستم چه عبارتی استفاده کنم. با بدبختی 3 تا دلیل جور کردم و نوشتم. فقط اگر راستش رو بخواهید با وجود اینکه خیلی هم هر دلیل رو توضیح دادم اما آخرش موضوع گنگ گنگ میموند. اما دیگه وقت نبود بخوام چیز دیگه ای بنویسم. توی ریوایز پاراگراف سومم بودم که وقتش تموم شد. دیگه حتی نرسیدم ببینم کم نوشتم یا زیاد! اما خب نوشتم. اگر به محتوا زیاد گیر ندن بد ننوشتم. هم مثال زیاد زدم و هم in addition و furthermore و از این چیزا زیاد توش گذاشتم. خلاصه همه چیزش خوب بود بجز محتوا و احتمالا چند تا کلمه و گرامر اشتباه.
نمره ام هم یه چیزی بین 70 تا 90 میشه احتمالا. ببخشید نمیشه اصلا درست بگی. ریدینگ که 2 تا ریدینگ اضافه حل کردم. شاید بین 18 تا 25. لیسن هم که خیلی تست هاش فضایی بود. اونم 16 تا 22 . اسپیکینگ هم که چند تاش نصفه و نیمه موند. تازه توش گیر هم کردم و حتی یه چیزایی رو خودم فهمیدم که اشتباه کردم. آمدم درست کنم باز گیر هم کردم و ولش کردم. اونم بین 12 تا 18. رایتینگ هم دومی رو چرت و پرت زیاد نوشتم ولی اولی خوب بود. بین 18 تا 26.
حالا جمع نزنید بگید که اینا که کمتر از 70 میشه یا بیشتر از 90 نمیدونم. حدودی گفتم دیگه.
در کل خیلی خیلی از امتحان دادن خودم راضی بودم. اصلا فکر نمیکردم توی اسپیکینگ بتونم درست حرف بزنم. راستش رو بخواهید توی فارسی هم گیر میکنم اما خب امروز واقعا تونستم صحبت کنم. هر چند که شاید اشکال زیاد داشت اما حرف زدم. حتی توی تمرین هایی که توی خونه هم میکردم هیچ کدوم رو نتونسته بودم به خوبی امروز بگم! برای همین خودم رو یه پیتزا مهمون کردم. اولش میخواستم ساندویچ بگیرم اما تصمیم گرفتم که به خودم جایزه بدم و برم پیتزا بخورم. پیتزاش بد نبود اما خوب هم نبود. شاید مثل امتحانم بود!
بعدش رفتم سر کار که یه جلسه ای بود. باورم نمیشد که سر جلسه هم بتونم
اونطور مثل بلبل حرف بزنم. هنوزم باورم نمیشه. آخه من خیلی اجتماعی نیستم
برای همین هم حرف زدن برام خیلی سخته اما امروز social بودم! خودم رو میدیدم که نمره خوبی از تافل گرفتم و دارم اپلای میکنم در حالی که مطمئن هستم پذیرش بهم میدن!
توی راه برگشتن به خونه برای خودم شعر خوندم و آمدم. بعد از مدت ها احساس بسیار بسیار خوبی داشتم. حس میکردم یه بار بزرگی از روی دوشم برداشته شده باشه.
شب اما باز دلم گرفت. قرار بود که امشب جواب یکی از کنفرانس هام بیاد که
به شدت نگران بودم که ایمیلم رو باز کنم و باز ببینم قبول نشده. بنابراین
اصلا سر کامپیوترم هم نرفتم تا شاید روز خوبم خراب نشه. اما خوشحالی ها که رفت
مجبور شدم برای اینکه خودم رو از نگرانی در بیارم برم نگاه کنم. خدا رو
شکر جواب دادن مقاله ها به تاخیر افتاده بود. این شد که دیگه با خیال راحت
نشستم قهوه تلخم رو نگاه کردم.
دیشب تا 5 نتونستم بخوابم. درس که نخوندم یه کم قرآن خوندم و یه مقداری هم روی وب سایتم کار کردم. اگر خدا بخواد دو سه روز دیگه دامینشو ثبت میکنم و آپلود میکنم. بعدش نمازم رو خوندم و خوابیدم. خیلی خیلی بدم میاد ازین وضعیت. اما چاره ای هم ندارم. صبح ساعت 12 بیدار شدم. نماز رو خوندم و یه کم درس خونم. امروز تا آخر تست 5 تافل بارونز اسپیکینگ ها رو کار کردم. بعدش هم نشستم دو تا فیلم نگاه کردم. یکیش کارتون دن کیشوت بود که به نظرم بد نبود. یه وقتایی فکر میکنم شدم شبیه این دن کیشوت. برای خودم یه سری آرزوها درست کردم که فقط توی ذهن خودمه. اما وقتی میرم دنبالشون نیست میشن. هرچند که عاقبت کارهام هم شده مثل دون کیشوت! بعدش هم نشستم فیلم Kindergarten cop را که نگاه کردم. خیلی بچه ها رو دوست دارم. امروز از صبح که بیدار شدم خوابم میومد اما نخوابیدم که شب بتونم راحت بخوابم. خوشبختاته الان ساعت 10 هست یه مقدار احساس خواب میکنم.
اون چیزی که امروز بهش رسیدم اینه که این اسپیکینگ اصلا با 3 روز و 4 روز بهتر نمیشه. اونم برای منی که اصلا نه کلاس رفتم (به جز یه ترم) و نه خودم خیلی تمرین کردم. یه سئوالایی رو خوب جواب میدم و بعضی وقتها هم همش گیر میکنم. اینقدر گیر میکنم که زمانش تموم میشه. ببینیم خدا چی میخواد. اصلا یادم رفت حتی یه رایتینگ دیگه تمرین کنم. آخه عصر حوصله نداشتم. حتی دیگه نخواستم بقیه تافل رو بخونم. بعد از امتحان هم باید برم سر کار.
ساعت 2 نصف شبه و من بیدار بیدارم. حتی خمیازه هم نمیکشم. امروز فقط 3 ساعت اسپیکینگ تمرین کردم. صبح تا ساعت 12 خواب بودم. بعدش لغت تمرین کردم. بعدش ناهار خوردم. یه دو ساعتی اینترنت گردی کردم چون حوصله درس نداشتم. دانشگاه های تافلم رو مشخص کردم. بعد از ساعت 4 نشستم ادامه تافل بارونز رو کار کردم. بعد نماز مغرب و نماز عشا ام رو خوندم و یه یک ساعتی هم قرآن خوندم. تا ساعت 9 و نیم هم بقیه اسپیکینگ های تافل رو کار کردم. یه چهل و پنج دقیقه دیگه هم لغت تمرین کردم.
نمیدونم چرا شبها خوابم نمی بره. اگر اینطوری پیش بره مطمئن فردا شب هم نمیتونم درست بخوابم. همش دارم به پایان نامه ام فکر میکنم. فکر میکنم که کار زیادی انجام نداده ام. همش فکر میکنم اگر اینو پرسیدن چی بگم یا اینکه چه کارهای بیشتری میتونم تا بهتر تمومش کنم چی بهش اضافه کنم یا نکنم. این خیلی بده. دیگه واقعا حوصله این فکر ها رو هم ندارم. دلم میخواد زودتر دفاع کنم تمومش کنم.
یه وقت هایی فکر میکنم بخوام دکترا اینطوری بخونم که سال آخر دیوواانه شده ام.
الان یه خبر جالب خوندم. آلبوم جدید تیلور توی هفته گذشته بیشتر از یک میلیون نسخه فروش داشته. کارش خیلی درسته. حتما باید آلبوم رو بگیرم ببینم چطوریه. امیدوارم به قشنگی قبلیش یا حتی بهتر باشه. با این اوصاف شاید دیگه زن من نشه! شاید بهتر باشه برم برای خودم یکی دیگه پیدا کنم!ای بابا از زن هم شانس نیوردیم! خدا هم یه کارهایی میکنه. یه دفعه به یه نفر همه چیز رو میده. از یکی همه چیز رو میگیره. عجیب نیست؟
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی را قرص نان آغشته در خون
یه وقت هایی یادم میره چی از زندگی میخوام. (از دو طرف میتونید بخونید.) واقعا وقتی هم فکر میکنم میبینم همه چیز رو با هم میخوام. با وجود اینکه توقع زیادی هم ندارم (جون خودم!) اما بازم بدست آوردن همینا هم سخته.
کاشکی زودتر این پایان نامه لعنتی تموم شه برم به زندگی ام برسم.