چه لحظه غم انگیزی هست وقتی که میبینید که ۱۵۰ صفحه پایان نامه تایپ کرده اید اما فاصله صفحه ها و پاراگراف ها را از اول تنظیم نکرده بودید. این دانشگاه نادون ما این همه سال فارغ التحصیل داشته هیچ کسی نیومده یه تمپلیتی بذاره که از این اشتباه ها نشه.
امروز فهمیدم که بعد از تایپ ۱۵۰ صفحه فرمت صفحه هام درست نبوده و وقتی بعد از چندین ساعت وقت اضافی نشستم فاصله صفحه ها رو درست کردم دیدم که بالای ۱۶۴ صفحه شد. اگر فاصله بین خطها رو هم درست کنم مطمئنم که راحت بالای ۲۰۰ صفحه میشه (اگر به 230 اینا نرسه). واقعا نمیتونم چیزی حذف کنم برای تک تک صفحه هاش زحمت کشیدم و اصلا چشم ندارم ببینم که حتی یک پاراگرافش رو پاک کنم چه برسه به اینکه بخوام ۵۰ صفحه حذف کنم. اصلا غیرممکنه. حالا سر دفاع بهم گیر ندن خوبه. جدا ناراحت کننده هست.
بدترین حس اینه که ببینی برای یه کاری بیشتر از چیزی که زمان لازم داشته زمان گذاشتی و انجام دادی. ای دریغ که چه شب ها نخوابیدم و چه روزها وقتم تلف شد تا اینها رو بنویسم و از اون بدتر اینکه این ور سال چقدر فرصت های خوب عبادت رو از دست دادم.
از اول پایان نامه امو فرمت نکردم کلی ضرر کردم, شما مواظب باشید این ضرر رو نکنید!
عید همگی مبارک
یه چیزی که این مدت خیلی ناراحتم کرده این پایان نامه ام بوده. آخه چرا یه موضوع سخت برداشتم. کاشکی یه چیز راحت بود تمومش کرده بودم رفته بود. وقتی فکرش رو میکنم که چقدر روش کار کردم دچار عذاب وجدان میشم. اگر اون همه وقتی رو که براش گذاشته بودم کار کرده بودم الان حداقل 10 میلیون داشتم. از اینا بدتر اینکه چون موضوعم خیلی سخت بود نشد که نتایج خیلی خوبی ازش در بیارم و حالا برای پذیرش هم گیر دارم که چطوری بگم بابا من میخوام اصلا روی یه چیز دیگه کار کنم.
پایان نامه ارشد 2 هدف دارد:
1- اینکه بگید تحقیق کردن رو بلد هستید. (research)
2- اینکه بگید بلدید نتایج تحقیقتون رو منتشر کنید (publication)
نحوه انتخاب موضوع
یه موضوعی انتخاب کنید که فقط همین 2 تا رو پوشش بده نه اینکه یه چیزی باشه که دنیا رو به شگفتی بخواد بندازه و آخرش هم درست از پسش برنیایید. مقاله هم اگر میخواهید نگران نباشید چون تحقیق در عمق هست هر موضوعی که باشه میتونید بیشتر بشکافید و جلو برید و وارد عمق بشید و هر چی بیشتر به عمق نزدیک میشید خب راحتتر مقاله هم در میاد و این کمتر بستگی به موضوع داره.
برای انتخاب موضوع هم موارد دیگری رو در نظر بگیرید:
1- راحتترین چیز ممکن رو انتخاب کنید.
2- موضوعی رو انتخاب کنید که علاقه داشته باشید یه عالمه روش وقت بذارید.
3- موضوعی رو انتخاب کنید که حتی الامکان افرادی از دانشگاه خودتون روش کار کرده باشن.
4- موضوعی رو انتخاب کنید که نه خیلی جدید باشه و نه خیلی قدیمی. موضوعات خیلی جدید مشکلات بسیار زیادی دارند و بیشترش اینه که سنگ های راه پیدا نشده اند و هی ممکنه یه جایی رو بشکافید و به سنگ برسید. موضوعات خیلی قدیمی هم همه جاش رو شکافتن و برای رسیدن به یه جایی که بتونید بیشتر بشکافید یا باید کلی مطالعه کنید تا برسید به ته چاهی که دیگران کنده اند و از اونجا چند قدم بکنید (اگر طرف به سنگ نخورده باشه). یا اینکه یه جای جدیدی رو برای کندن پیدا کنید که اونوقت همه میگن ما چاه 100 متری داریم این 1 متری به چه دردی میخوره, حالا بخوای ثابت کنی که بابا این چاهی که من میکنم بهتره هیچ کسی قبول نمیکنه!
5- موضوعی رو انتخاب کنید که همه منابعش به راحتی در دسترس باشه. اگر قرار حتی منبعی (یا تجهیزاتی) بخواهید که در دسترس نیست یا به سختی به دست میاد ولش کنید.
6- موضوعی رو انتخاب کنید که از اول تا آخرش رو میبینید. یعنی میدونید که آخرش چی میخواهید تحویل بدید. نه اینکه حالا بریم جلو ببینیم چی میشه.
7- روی کمک دیگران هم اصلا حساب نکنید. کار اشتباهی که من کردم همین بود, گفتن بله فلانی هست و فلانی هست.
8- اگر پردازشی میخواهید انجام بدید یه جوری باشه که داده هاش در دسترس باشند و خودتون نخواهید جمع کنید. توی بعضی رشته ها که اصلا نمیشه اما توی بعضی ها میشه. موضوعی که داده داشته باشه راحت میشه ازش مقاله هم در آورد.
9- از کنفرانس ها میتونید بفهمید که چه موضوعاتی مورد توجه هستند ولی از اون بهتر کتابخونه دانشگاه و موضوعات بچه هایی هست که تازه فارغ التحصیل شده اند.
همینا دیگه. فقط راحتترین موضوع و گلابی ترین روش رسیدن به نتایج رو انتخاب کنید.
به نظر من تحقیق شبیه شکافتن زمین می مونه و هدف اینه که اطلاعات دقیقی از زمینی که زیر پاتون هست بدست بیارید. جالبه که delve انگلیسی هم معنی بیل زدن میده و هم تحقیق کردن! حالا یه جاهایی سنگه, یعنی هر چی تحقیق کنید هیچی پیدا نمیکنید, یه جاهایی هم گنجه (که معمولا شانسیه) و ممکنه یک دفعه از تحقیقی که میکنید نتایجی بدست بیارید که همه رو به شگفتی وادار کنه. ممکنه توی تحقیق به یه چاه نفت برسید و بعدا بتونید روش پالایشگاه بزنید (مثل موتور جستجوی Google) و ممکن هم هست به آب برسید و به زندگی میلیون ها نفر کمک کنید. اما معمولا اینه که شما قسمتی از خاک رو میکنید و فقط میفهمید که این خاک توش چی بوده! حالا یکی یه استادی داره که بهش میگه اینجا رو بکن! یکی هیچ استادی نداره خودش هر جایی رو که ببینه میکنه و ...
خودتون هم یه کم فکر کنید به نتایج جالبی میرسید.
هفته پیش پنجشنبه و جمعه به یک موضوع بسیار عجیب پی بردم و اون اینکه قیمت خونه در امریکا بسیار کمتر از چیزی بود که فکر میکردم. مثلا من انتظار داشتم که توی لس آنجلس قیمت حداقل 2 برابر تهران باشه و توی دالاس هم حدودای تهران باشه اما خب خیلی با چیزی که فکر میکردم فرق میکرد. این پست در واقع چندین پست هست که یکجا میذارم که هر کسی میخواد نگاه کنه راحت باشه. شاید هم آخرین پست در این زمینه باشه چون من که پول ندارم بخرم و تجربه ای هم ندارم. چیزهایی هم که مینویسم اطلاعاتی هست که این مدت کسب کردم و کسی که میخواد بخره حتما باید اطلاعات بیشتری داشته باشه.
وضع خونه در امریکا
امریکا الان در رکود اقتصادی به سر میبره و قیمت خونه بسیار بسیار کاهش پیدا کرده در حالی که قیمت اجاره تغییر چندانی نداشته. برای همین اگر کسی بتونه این سالها خونه بخره تا 5-10 هم بتونه نگه داره احتمال اینکه سود کنه خیلی زیاده.خب قیمت ها خیلی متفاوت هست برای این انواع اما خوبیش به اینه که هر کسی بخواد بتونه خونه بگیره.
حالا از اینا کم که نیست
واقعا 20 هزار دلار برای یه خونه اینطوری اونم وسط شهر دالاس یه کم رویایی به نظر میرسه. من حاضر بودم نصف این خونه رو توی شیراز داشتم و شغل مناسبی هم اینجا داشتم و اصلا خارج نمیرفتم.
چند تا سایت خوب
اینم چند تا سایت خوب برای پیدا کردن خونه برای خریدhttp://www.foreclosure.com/ (لیست خوبی برای حراجی رهن بانک دارد)
البته لیست های این سایت ها رو نگاه میکنید مراقب باشید چون ممکن یه خونه ای آپارتمان باشه زده باشه Single Family و یا زده باشه 1000 دلار اما قیمتش 1 میلیون دلار باشه که ماهی 1000 دلار باید پرداخت بشه! و حتی شاید زمین (Land/Lot) باشه و اشتباهی به اسم خونه زده باشن اما خب این اشتباهات خیلی هم زیاد نیست و اگر دیدید یه موردی دیگه خیلی اکازیونو شک کنید که شاید اشتباه باشه.
حساب سرانگشتی خرید خونه برای یک دانشجو
حالا فرض کنید که شما میخواهید 5 سال دکترا توی دالاس بخونید. طی این 5 سال باید ماهی 400$ اجاره خونه بدید. این اجاره برای 1 سال میشه 4800$ و برای 5 سال = 24000$ میشه. حالا اگر شما از اول پول داشتید و یه خونه 24000 دلاری توی دالاس می خریدید حتی اگر همه اشو هم ضرر میکردید باز چیزی رو از دست نداده بودید! چه برسه به اینکه شاید طی این 5 سال گرونتر بشه و یا اینکه شما این خونه رو به همون قیمت 5 سال پیش بفروشید. پس خرید خونه برای جاهایی که ممکن هست و برای کسی که پولش رو داره شاید به صرفه باشه. خب خونه 24000 دلاری توی دالاس تقریبا مینیمم هست اما ما هم دانشجو هستیم قرار نیست که از اولش بریم قصر بخریم! حالا این برای دالاس بود, شهرهایی مثل لس آنجلس خب خیلی گرونتر از این حرفاست و اونجا با زحمت میشه خونه های 50 هزار دلاری هم پیدا کرد و برای یه خونه شاید مینیمم 70 هزار دلار لازم باشه. البته اگر کسی یه کم قانع باشه و بتونه بره توی کانتی ها زندگی کنه شاید بد نباشه.البته این برای کسانی هست که پول دارن از اول خونه بخرن, اگر مثل من باشن که هیچی همون اجاره رو بدن و وقتشون رو برای این چیزا هدر ندن.
در رهن بانک (Forclosure): به نظرم خونه های اینطوری عین تخم مرغ شانسی هست. چون بانک اجازه نمیده که شما از خونه بازدید کنید و معمولا زیر قیمت بازار میشه این خونه ها رو خرید. خریدنشون هم به صورت حراجی هست که شرکت توی این حراجی ها معمولا مجانی نیست. حراجی های آنلاین هم گیر میاد اما ظاهرا هنوز مدل های سنتی طرفدار بیشتری دارند. یه سایت باحال هم به اسم Forclosure.com هست که این خونه ها رو لیست میکنه. ممکنه یه خونه ای رو از این حراجی ها با قیمت مثلا 50 دلار خرید که ارزشش بیشتر از 100 هزار دلار باشه, ممکنه هم همون خونه 50 هزار دلاری اینقدر داغون باشه که 40 هزارتا هم نیرزه. به هر حال بستگی به حراج داره و کسانی که توش شرکت میکنن. بعضی از اینا رو پیش حراج میذارن تا یه قیمتی دستشون بیاد و بعد از روی اون قیمت مینیمم میذارن برای خریدارها.
آماده فروش و خالی: یعنی میخوان بفروشن و از روزی که میخرید میتونید وارد اون بشید.
آماده فروش و دارای مستاجر: یعنی اینکه صاحب خونه میخواد بفروشه اما مستاجر هم توی اون داره زندگی میکنه. حالا شما میتونید اجاره خونه هم از اون مستاجر بگیرید ولی نمیتونید وقتی خریدید وارد اون خونه بشید. متاسفانه خیلی از خونه هایی که برای فروش من پیدا کردم اینطوری بودن و کمتر میشد خونه خالی پیدا کرد.
خرید قسطی: امریکا برای کسانی که اونجا زندگی میکنن که خیلی خوبه. کسانی که اولین بار میخوان صاحب خونه بشن (First-Buyer) ها میتونن وام های بسیار بلند مدت با نرخ بهره ثابت بگیرن مثلا 30 ساله یا 15 ساله و ماهی 100 دلار تا 300-400 دلار بستگی به پول اولیه ای که برای وام میذارن (down payment) و قیمت خونه ای که میخوان بذارن بدن. البته گرفتن وام و نوع اون خیلی بستگی به اعتبار (credit) افراد داره و متاسفانه دانشجوهایی که از دانشگاه فاند نمیگیرن چون استخدامی حساب نمیشن و سوشال سکیوریتی نامبر (SSN) ندارن, اصلا نمیتونن وام بگیرن. تازه چون چندسالی بیشتر نیستن شاید بانک ها اعتماد نکنن و اصلا وام ندن اما اگر یه آشنایی کسی اونجا باشه شاید بشه از طریق اونا وام گرفت و خونه خرید! برای ما که کسی رو نداریم از این خبرا نیست!
------------------------------
این مدت توی این فکر بودم که چرا من اینقدر فکرم کوتاه بود که فکر میکردم باید یه خونه توی لس آنجلس اجاره کنم, اگر عقلم رو به کار انداخته بودم شاید درست برنامه ریزی میکردم که یه خونه اونجا بخرم. میدونم که از نظر شما غیرممکنه اما به نظرم آدم تا چیزی رو نخواد به دست نمیاره. الانم دارم فکر میکنم که کاشکی به جای اینکه برم لس آنجلس میرفتم دالاس. شاید بتونم تا سال دیگه (که 12 ماه مونده) 20 میلیون جمع کنم. البته باید این کارم رو ول کنم و برم دنبال کار آزاد چون با این حقوق که نمیتونم.
یه موضوع مهمی که چند وقت پیش بهش فکر میکردم این بود که روحیه کمال گرای ما همواره دنبال انسان کامل میگرده و به محض اینکه در کسی لکه ای پیدا میکنیم دیگه تمایلی به اون شخص نداریم که درست نیست. البته مشخص هست که این روحیه برای توقف نکردن انسان در دنیای ماده و حرکت به سمت خدا هست اما استفاده نا به جا از اون باعث رنجش و عقب مانگی خواهد شد.
از نظر من هیچ کدام از ماها "انسان کامل" نیستیم و اگر بخواهیم دیگران را با دید انسان کاملی مان ببینیم هرگز نمیتوانیم کسی را دوست داشته باشیم و از بسیاری موهبت ها هم بی بهره خواهیم بود. چیزی که مهم است این است که انسان در جهت "کامل شدن" حرکت کند. مهم اینه انسان فهم و شعورش رو زیاد کنه تا بفهمه چه چیزی درست و چه چیزی غلط است و به همان عمل کند. نه این درسته که اگر یه کسی یه کار نادرستی کرد دیگه همه کارهاش نادرسته و نه برعکسش.
حالا اگر یه وقتی یه چیزی در وبلاگ من میخونید و فکر میکنید که نادرسته و چطور میشه یه نفر "شب وصل" و "دل مجنون" شجریان رو گوش میده و بعدش "Untouchable" و "Mine" هم گوش میده بذارید پای اینکه من انسان کامل نیستم! من (و امیدوارم شما هم) به اقتضای سنم و فهم و شعورم یه کارهایی رو انجام میدم و یه کارهایی رو انجام نمیدم. حالا ممکنه فهم شما بیشتر باشه فکر کنید یه کارهایی درسته و فهم من به اونجاها نرسه دیگه کاریش نمیشه کرد.
از نظر من همه انسانها با هم یک هویت کامل خواهند شد که آن هویت همان خلیفه الله یا انسان کامل خواهد بود. حالا ما اگر بخواهیم کامل هم شویم غیرممکن هست. چون کامل فقط خداست و ناچارا هر انسانی فقط در جزیی که خدا فرمان میدهد. در واقع "انسان کامل" یک متناقض نما (Paradox) است. چون انسان خود از نسیان و نقص هست پس اگر کامل شود دیگر انسان نخواهد بود!