1- محدود بودن ما از نظر دامنه تحقیق, شرایط, زمان, مکان
انجام پژوهش هایی که در همه زمانها و مکانها و شرایط نتایج معتبری داشته باشند به جز در رشته هایی مانند ریاضیات, تقریبا ناممکن است. بنابراین هر تحقیق یک دامنه مشخصی را انتخاب میکند و سعی میکند به پرسش در آن دامنه جواب بدهد. به عنوان مثال نقش کودکان در زندگی والدین در ایران در سال 1390 که محدوده جغرافیایی ایران را و محدوده زمانی سال 1390 را انتخاب کرده است. مشخصا هر چه دامنه تحقیق گسترده تر باشد, نیاز به زمان بیشتر و بررسی های بیشتری برای دستیابی به نتایجی است که در کل دامنه معتبر باشد.
2- قابلیت اعتبار سنجی
نتایج تحقیق معمولا باید کمی (قابل اندازه گیری) باشد تا کیفی. حتی جایی که کیفیت مد نظر است باید بتوان توسط فاکتورهایی کیفیت را کمی کرد و این مورد در بسیاری از رشته ها رایج هست. در اینجا علومی مانند ریاضیات (مانند جایی که اثبات ریاضی امکان پذیر است) و آمار و احتمالات اهمیت بسیار زیادی پیدا میکنند و کمتر میتوان تحقیقی را پیدا کرد که به این علوم وابسته نباشند. نتایج تحقیق باید قابلیت اعتبار سنجی داشته باشند و معتبر باشند تا قابل استناد باشند.
3- تحقیق فقط نظریه پردازی نیست
اگر شما ایده جالبی داشته باشید کمتر به درد تحقیق می خورد! اگرچه ایده های خلاقانه کمک میکنند تا جوابی برای پرسشی پیدا شود اما اکثر تحقیقاتی که انجام میشوند کمتر از یک ایده خلاقانه شروع شده اند. اکثر تحقیقات از ادامه کار تحقیقات گذشته و یا بهبود کارهای قبلی با روش های دیگر هستند. بنابراین اگر انسان بسیار خلاقی هستید (مثل من!) با این جنبه از تحقیق مشکل پیدا خواهید کرد. فقط نکته بسیار مهم در تحقیق این است که خلاقیت ها نحوه حل مسائل به کار گرفته شود و نه در ایجاد چیزی جدید! در واقع اگر شما یک کار جدیدی انجام بدید که هیچ کسی قبلا هیچ جوری انجام نداده یا نشنیده باشد یا خیلی نابغه هستید و شما رو درک نمیکنن و بنابراین ممکن است کارهای شما تا سالها برای دیگران نامفهوم باشد تا یک روزی بفمند که مثلا 40 سال پیش شما چی میگفتید (مثل داستان منطق فازی!) و یا اینکه کار شما به درد تحقیق نمیخورده است.
4- حرف جدید: یک تحقیق باید حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد.
اینکه همان مطالبی را که قبلا میدانسته ایم بیاییم و دوباره بگوییم و یا چیزی که دانستن آن به دردمان نمیخورده را بیان کنیم بی معنا است. مثلا کسی بیاید تحقیق کند که چرخ دایره ای بهتر است یا چرخ مربعی و آخر هم نتیجه بگیرد که چرخ دایره بهتر است. به فرض که قبلا هیچ کسی چنین تحقیقی را نکرده باشد, این تحقیق یک جواب بدیهی را که همه میدانستیم (ولو اینکه هیچ کس چنین مقاله ای نداده باشد) بیان میکند که ارزشی ندارد. به قول خارجی ها تحقیق باید State of art را تکان دهد نه اینکه چرخ را از اول اختراع کردن هنر است.
5- کار فقط نباید جدید باشد بلکه باید به درد بخورد.
اگر حتی تحقیق درست باشد اما جواب پرسش جالب نباشد یا جوابی بهتر از جواب پیدا شده وجود داشته باشد, تحقیق از بیخ و بن بیهوده بوده است. میگویند فاضلی گفت بنده پشه کشی را اختراع کرده ام که از هر پشه کش دیگری بهتر است. بعد که از وی پرسیدند که چگونه کار میکند گفت: "بعد از اینکه پشه را گرفتید 2 قطره از این را یکی در چشم راستش و دیگری را در چشم چپش می ریزید و سپس پشه اینقدر گریه میکند تا بمیرد!" جواب شنید که مرد حسابی اگر ما میتونستیم پشه رو بگیریم که همونجا میکشتیمش چه نیازی به این بود! بعضی تحقیق ها رو نگاه میکنید میبینید که همینطور هستند و محقق گرامی روشی را پیشنهاد کرده که قبلا بهتر از آن وجود داشته است. امروز چرخ اختراع شده است. حال فرض کنیم که کسی بیاید تحقیق کند که چرخ بیضی بگذاریم بهتر است یا چرخ مربعی! بعد با اثبات فیزیک با کلی اعداد و ارقام نتیجه بگیرد که چرخ بیضی بهتر از مربعی کار میکند! مشخص است که امروز ما چرخ دایره ای داریم که مطمئنا بهتر از چرخ بیضی کار میکند, این تحقیق کار بیهوده ای بوده. مگر اینکه شخص بگوید در شرایط مثلا کره مریخ چرخ بیضی بهتر از چرخ دایره ای کار میکند که در آن صورت کار ارزشمند است. در واقع فرق محقق خوب و بد از همینجا مشخص میشود وگرنه لوازم و اسباب تحقیق برای همه یکسان است.
6- پایه های علمی درست
هیچ کسی نمیتواند تحقیقی را انجام دهد که هیچ ارتباطی با هیچ یافته دیگر انسان نباشد (اگر بشه من نمیدونم). بنابراین شما همواره تحقیقاتتان بر مبنای یافته های دیگران است که به آن ارجاع میگویند. بنابراین ارجاعات باید خود درست و معتبر باشند که کار شما زیر سئوال نباشد. مثلا فرض کنید که در قرون وسطی زندگی میکنید و مبنای تحقیق شما این است که مساحت زمین را حساب کنید. اگر فکر میکنید که زمین مربعی است از روی خورشید طول و عرض دنیا را حساب میکند و بعد مساحت را از طول ضربدر عرض بدست می آورید و یک مقاله ای مینویسید پر آب و تاب که مساحت زمین اینقدر کیلومتر مربع شد. در حالیکه تحقیق شما بر اساس این یافته اشتباه بوده که زمین مستطیل است! خب روزی که همگان متوجه شوند زمین کروی بوده نه مستطیلی کار شما به طور کل غلط از آب در میاید. بنابراین در انتخاب اینکه چه چیزهایی پایه های تحقیق هستند باید دقت زیاد داشت. جالب است بدانید که کلا مرسوم است که بعضا نظریه ای مطرح میشود و چون چیز دیگری در دسترس نیست صدها تحقیق بر اساس آن انجام میشود و سالها بعد شواهدی پیدا میشود که نظریه را باطل میکند و کل مطالب آن تحقیق ها هم به سیاه چاله جهل بشری می رود.
7- دانش کافی لازم است.
اگر شما هیچ چیزی در مورد پوشش سطح کره مریخ نمیدانیم, تحقیق کردن بر روی جنس سنگ های یافته شده در آن بی معنا است. بنابراین قبل از انجام تحقیق باید دانش کافی در آن زمینه کسب کرد تا بتوان تحقیق کرد. خب ممکن است بپرسید که چطور میتوان در زمینه ای که انسان کم میداند دانش کافی کسب کند که جواب آن مطالعه مطالعه مطالعه است. در ترفندهایی برای تسریع مطالعه را میگویم.
8- آشنایی با روش های تحقیق
نیازی نیست که برای خودتان روش تحقیق کردن اختراع کنید. این کار قبلا انجام شده است و کتاب های زیادی هم در زمینه روش تحقیق کردن منتشر شده است. برای هر زمینه تحقیقاتی هم بعضی روش ها کاربرد دارند و بعضی نه. حتما لازم است که در زمینه تحقیقاتی مورد نظرتان روش های مقبول برای یافتن پرسش ها را مطالعه کنید و از طریق همین روش ها برای تحقیق کردن اقدام کنید. روش های شناخته شده اعتبار سنجی شده اند و تحقیقی که به درستی از آنها استفاده کند نیز معتبر خواهد بود.
9- علاقه به زمینه تحقیقاتی
زمینه های بسیاری وجود دارند که میتوان بر روی آنها تحقیق کرد. در واقع وقتی که از سطح کارشناسی بالاتر می آیید, دانش ها به هم نزدیک می شوند و مشاهده میکنید که یک کارشناس نرم افزار میتواند یک تحقیق بر روی پروتئین ها انجام دهد و یا یک زیست شناس میتواند مسائل کامپیوتری را از طریق مشاهدات زیستی حل کند. نکته مهم این است که از آنجایی که تحقیق یک فرآیند طولانی مدت است (از چندین ماه تا چندین سال و سالها) شخص می بایست به آن تحقیق علاقه مند باشد. اگر مثلا شما به ریاضی علاقه نداشته باشید و بخواهید اثبات ریاضی رفتار تعاملی مورچه ها را انجام دهید, ولو اینکه به مورچه هم خیلی علاقه مند باشید (مثل من!) از عهده این تحقیق بر نخواهید آمد.
10- گروه ها تحقیقاتی و مهارت های اجتماعی
از آنجایی که پرسش های ما معمولا بسیار بزرگ هستند به تنهایی نمیتوانیم برای بسیاری از آنها جوابی پیدا کنیم. بنابراین نیاز است که گروه هایی تشکیل شوند که در تعامل تنگاتنگ با یکدیگر به پرسش های بزرگتر جواب بدهند. بنابراین داشتن مهارت های اجتماعی برای یک محقق حیاتی است. این مهارت ها میتواند مهارت هایی مانند ارسال ایمیل به اساتید جهت مشورت با آنها و یا صحبت کردن با همگروهی ها و یا نحوه تبادل نظرات و بحث و هماهنگی با دیگر اعضای گروه باشد. این مهارت اگر این مهارت ها را ندارید نگران نباشید. بدست آوردن مهارت های اجتماعی از طریق کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده اند و تمرین به حد نیاز دستیافتنی است.
مثال چرخ مربعی و چرخ بیضی شکل، قشنگ بود:)