دو روز پیش به این فکر افتادم که یه انجمنی تاسیس بشه برای حمایت از حیوان نجیبی به اسم الاغ.
این حیوان بسیار دوست داشتنی به خاطر تواضع بیش از حدش در مقابل انسان موجودی نفهم و بیشعور لقب گرفته و به همین دلیل هر کسی را که از فهم و شعور بهره کمی برده است به وی تشبیه کنند. از آنجایی که این موجود توانایی ارتباط زبانی با انسان را ندارد, مدت مدیدی است که از دفاع در برابر حقوق خود محروم مانده است. اگرچه بنده معتقدم که حتی اگر روزی این حیوان زبان هم باز میکرد باز نجابتش مانع از اعتراضش میشد.
پ.ن.: در اعتراض به عده ای از انسان نماها که به این موجود پاک سرشت نسبت داده می شوند و هزار بار پست تر از وی هستند.
توجه: از آنجایی که بعضی از این به ظاهر انسان ها مهارت در بالا رفتن از دیوار بعضی جاها را نیز دارند امیدواریم که به حیوان نجیب دیگری به اسم میمون تشبیه نشوند.
like!!!
روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود
از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود
گفتم که جناب در چه حالی
فرمود که وضع باشد عالی
گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن
گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن
خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد
نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم
راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم
دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟
دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟
دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟
دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟
دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟
دیدی تو خری که در زمانه؟
خرهای دیگر پیش روانه
یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟
هرگز تو شنیده ای که یک خر؟
با زور و فریب گشته سرور
خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد
خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است
تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله
دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است
گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو
بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم
ای کاش که قانون خریت
جاری بشود به آدمیت
سروده فیروز بشیری
ممنونم. جالب بود.
احسنت از این نوشته. کاملا موافقم