این هفته از ترکیه وقت سفارت امریکا رو گرفتم. 28 مارچ ایمیل زده بودم و چند روز پیش جواب دادن که میتونی زنگ بزنی و وقت بگیری. مجبور شدم چندین بار زنگ بزنم که بالاخره بتونم وقتم رو بگیرم.
بار اول یک نفر با یه لهجه خیلی خراب برداشت. من به نظرم رسید که هندی باشه. اما انگلیسی حرف میزد. انگلیسی باهاش صحبت کردم و گفتم که برای F-1 میخوام وقت بگیرم. یه کم وقت تلف کرد و بعد گفت ببخشید سیستم قطع شده 3 دقیقه دیگه تماس بگیرید.
چند دقیقه بعد زنگ زدم. دوباره همون مراحل طی شد و انگاری باز همون قبلی برداشت. به من گفت turn off your phone speaker. منم گفتم خاموشه. بعد گفت I can't hear you. و قطع کرد!
چند دقیقه بعد دوباره زنگ زدم. بعد از همون مراحل دوباره. بعد گفت که صبر کن. این بار یه خانمی برداشت که داشت ترکی حرف میزد. من یه فکری کردم گفتم انگلیسی که بلدم اما ترکی رو دیگه هیچ کاری نمیتونم کنم. مثلا بگم بیر ایکی! چی بگم؟! توی این فکرا بودم که گفتم سلام! در کمال تعجب گفت سلام! و شروع کرد به فارسی حرف زدن. یه نفس راحتی کشیدم گفتم خب شد نمیخوام با اون هندیه انگلیسی حرف بزنم.
اولش پرسید که ایمیل زدی, گفتم بله. بعد ازم پرسید که اسمت چیه. ظاهرا رفت چک کرد که ایمیل زدم یا نه. بعد گفت خب شماره پاسپورت داری؟ گفتم بله. گفت شماره کارت اعتباری داری؟ گفتم بله. گفت صبر کن. یه چند ثانیه (30-40 ثانیه) پشت خط بودم که برگشت. اول شماره پاسپورتم رو پرسید. من گفتم: ..... یادداشت کرد. بعد گفت که مطمئنی اینه, چرا یه رقم کم داره؟ گفتم من پنجسال پیش گرفتم شاید جدیدا یه رقم زیاد شده. من نمیدونم. بعد دوباره از اول خوند و چک کرد منم چک کردم و دیدم همونه. بعد شماره کارت اعتباری رو گرفت, تاریخ انقضا و سه رقم پشت کارت. بعد گفت کارت به اسم کیه؟ از کدوم بانک صادر شده. کارت من مال پارسیان بود یادم نبود بانک خارجیش چیه. گفتم که بانک تاجیکستان, ترکمنستان یادم نیست مال بانک پارسیانه! گفت اوکی! نمیدونم بالاخره درست شد یا نه. اما بعد شماره پینم رو برام خوند. منم یادداشت کردم. بعد شماره موبایل ایرانم رو گرفت و آدرس ایمیلم رو گرفت.
بعد گفت برای 23 می, 29 می و 30 می میتونم بهت وقت بدم. منم گفتم که 29 می خوبه. گفت خب براتون ثبت کردم ساعت ... روز 29 می. یه ایمیل تا چند دقیقه دیگه براتون میاد, اگر تا عصر نیامد میتونید تماس بگیرید. منم که آنلاین بودم, دیدم ایمیلش رسید. گفتم تشکر ایمیلتون رو گرفتم. و خداحافظی کردیم.
تماس آخری دقیقا 10:51 ثانیه طول کشید. تماس های قبلی هم چندین بار زدم, هر کدوم 2-3 دقیقه طول کشیدن, یکی دو بار هم احساس کردم صدا خوب نیست که قطع کردم دوباره گرفتم و میدونید که اسکایپ یه کانکشن فی زیادی کم میکنه برای هر بار تماس. فکر کنم کلا 1$ تا1.5$ خرج شد.
امروز هم زنگ زدم برای خرید بلیت هواپیما. گفت ایران ایر 369 تومن و ترکیش ایر 422 هزار تومن. خدا به خیر کنه!
اطلاعات گرفتن وقت و... چون احتمالا مداوم به مرور زمان عوض میشن رو دیگه اینجا نمیذارم, فقط میتونید از سایت رسمی اطلاعات لازم رو بگیرید:
http://turkey.usembassy.gov/iranian_applicants.html
ترجیح میدم بمونم و همینجا ادامه کار و تحصیل بدم
تا اینکه بخوام
به خودم و خانواده اینقدررررررررررررررررررررررر فشار مالی بیارم
تا بتونم برم آمریکا تو یه دانشگاه رده پایین درس بخونم
و به فرض محال
پس از فارغ التحصیلی از اون دانشگاه
کاری با حقوق بخور نمیر پیدا کنم.
و به قول خیلی از اطرافیان که اونجا هستند لب به لب و با استرس زیاد زندگی کنم...
خداروشکر که هیچوقت مثل شما فکر نمیکنم...
از خوندن برنامه شما و برادرهاتون واقعا دچار اضطراب میشم
بمون و برای بورسیه استرالیا اقدام کن اگر رزومه کاری قوی یا تحقیقاتی قوی داری. از من به شما نصیحت...
موفق باشید.
سلام
آقا چرا زندگی رو اینقدر سخت میگیری که بخوای این همه استرس و اضطراب تحمل کنی؟؟؟ توی چهار تا جمله ده تا کلمه منفی از "فشار" و "پایین" و "محال" و "بخور و نمیر" و... پیدا میشه. چرا؟
به نظر من, اگر اینجا بمونم و کار کنم وضع همینیه که هست. بنده بر خلاف خیلی از همکلاسی هام که نهایت کاری که کردن ترم آخر رفتن دانشگاه آزاد درپیت آباد دو تا درس رو تدریس کردن, چندین ساله که دارم توی بازار کار ایران به طور حرفه ای کار میکنم و به جرات میگم که توی این مدت کمتر کسی رو دیدم که توانایی منو توی کار داشته باشه. نه اینکه تعریف از خود باشه, به لطف خدا تجربه ام و استعدادم از خیلی ها بیشتر بوده و تن به کار دادم.
پارسال موندم و نرفتم به این امید که امسال فاند بگیرم و البته تصمیم عاقلانه هم همین بود. حالا بعد از یکسال چی دارم؟ پنج شش هزار دلار پس انداز + هیچی. در بهترین حالت سال بعد میشه 10-12 هزار دلار + هیچی. ده سال دیگه هم اینجا بمونم همینه.
در مورد برادرم که الان ایتالیاست هم باید بگم که این نظر من بود که بره اونجا. اینجا که کار گیرش نمیامد. حتی دوستای خودشم با پارتی سر کار رفته بودن. میخواست اینجا درس بخونه باید یکسال پشت کنکور ارشد بخونه و بعد از یکسال آیا بتونه بره دانشگاه سراسری توی تهران یا نتونه. الان توی ایتالیا توی یه دانشگاهیه که از نظر رنک از همه دانشگاه های ایران هم بهتره و تازه برای دکترا شانس بیشتری خواهد داشت.
و به فرض قبول شدن, برای خرید مدرک کذایی باید به اندازه شهریه دانشگاه میلان میداد به اینا. خودتونم میدونید که برای ارشد توی ایران باید زیر 20 باشی که بتونی سراسری روزانه تهران قبول بشی و باید زیر نهایت 60-70 باشی که شبانه قبول بشی. مگه چند نفر زیر 20 میشن؟ بری سمت دانشگاه آزاد هم از نظر من اشتباهه, چون دیگه آینده ای برای ارشد دانشگاه آزاد متصور نیست. مگه اینکه بخواد بگه من فوق دارم! حداقل اونجا باشه, شانس بیشتری برای ادامه تحصیل داره.
اون یکی داداشم هم دو بار توی مسابقات ایران رتبه اول و دوم آورده. الان با تیمی کار میکنه که واقعا کارهاشون توی کشور نمونه است. واقعا اگر آینده ای اینجا میدید, چرا باید فکر رفتن میبود؟ سربازیش هم تابستون تموم میشه. چی داره؟ یه خونه که مستاجره و میگه کرایه ای که اینجا میدم رو یه چیزی میذارم روش ایتالیا میدم.
در مورد خودم هم, دانشگاه هایی که قبول شدم همچینم رده پایین نیستن که نتونم بعدش کار گیر بیارم و خیلی از ایرانی ها هستن که از این پایینتراش هم دارن درس میخونن و باز اونجا هستن امیدوارن. حقوق مینیمم ماهی 4000-5000 دلار هم همچین بخور و نمیر نیست! در هر صورت, من زندگی لب به لب رو توی امریکا به زندگی لب به پا توی ایران ترجیح میدم. ظاهرا اطرافیان شما مدت هاست که اینجا تشریف نیاوردن که معنای استرس رو درک کنن. وقتی شب میخوابی صبح سربازیت 8 ماه زیاد میشه, وقتی شب میخوابی صبح سرمایه ات نصف میشه. وقتی چند ماه حقوق نمیگیری و کرایه تاکسیتو هم نداری بدی, صبح یک ساعت و نیم زودتر بلند میشی که با اتوبوس بری کسی نفهمه که پول توی جیبت نیست, وقتی ...
تاریخ مصرف حرف های شما پارسال بود که گذشته. حین سخن تازه بگو....
در مورد فشار روی خانواده حق با شماست. اما واقعا چاره چیه؟ الان تقریبا چند ساله که هیچ پولی از خانواده ام نگرفتم. فوق لیسانسم هم روزانه خوندم که کسی شهریه امو نده و خودم همه خرج خودم رو چه برای اپلای, چه برای هر چیز دیگه ای دادم. الانم میتونم ترم 1م رو بدون نیاز به هیچ کمکی از خانواده ام خودم بدم و خدا رو چه دیدی شاید از ترم 2 فاند گرفتم و شایدم اصلا رفتم ویزامو h1b کردم. برای داداشام هم من دخالتی توی زندگی هیچ کدوم نمیکنم. هر کسی خودش بهتر میدونه و اگرم برم جایی فاند بگیرم تا جایی که بتونم کمکشون میکنم.
شما هم جای من بودید, شاید مثل من فکر میکردید! اما اگر منظورتون اینه که عافیت طلب هستید, تا 30 سال دیگه هم اینجا باشید وضع بهتر نمیشه که بدتر میشه. شاید یه روز به حرفای امروز من برسید. البته اگر شرایط زندگی اینجا رو داشته باشید که هیچوقت نمیرسید.
فرض که من موندم و برای بورسیه استرالیا اقدام کردم. شما تضمین میکنی که از استرالیا بورسیه بگیرم؟ همین امریکا و همین شرایط کسانی بودن که قسم میخوردن امکان نداره نتونم فاند بگیرم, استرالیا که جای خود دارد! شما تضمینی میدی که سال دیگه دلار 3000-4000 تومن نباشه, که اگر بورس نگرفتم و خواستم با هزینه خودم برم بتونم؟