زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

در سفارت امریکا - قبل از مصاحبه

به در سفارت امریکا که رسیدم, دیدم یه 30 نفری توی صف ایستادن. چون توی برگه من نوشته بود که از 15 دقیقه زودتر نیایید دم سفارت و منم مثل بچه های خوب به حرف اون برگه گوش کرده بودم, آمدم دیدم کلی ایرانی بی جنبه مدت هاست که توی صف ایستادن. بعد رفتم دم در از پلیس پرسیدم و گفت باید توی صف بایستی. گیج و ویج آدمای توی صف رو نگاه میکردم تا مگه یه نفر مثل خودم دانشجو پیدا کنم. اکثرا مشخص بود که ایرانی بودن اما نتونستم توشون کسی دانشجو پیدا کنم. داشتم صف رو نگاه میکردم که یه خانم خوش اخلاقی از سفارت آمد بیرون و یه تعدادی پاسپورت دستش بود و دونه دونه اسامی رو صدا کرد که برن داخل سفارت.

وقتی همه رو صدا کرد رفتم جلو و پرینت وقت سفارت رو بهش نشون دادم و پاسپورت هامو بهش دادم و بقیه کسانی که با من آمده بودن همه کار رو کردن. رفت داخل و یه ده دقیقه آمد و دونه دونه اسمها رو صدا کرد و توی صف ایستادیم که بریم داخل. میشه گفت که من نفر یکی مونده به آخر بودم.

توی اتاق اولی کیف و مدارک رو عین فرودگاه از روی غلطک رد کرد و به من گفت هدفن و فلش تو بده. منم کلی توی کیفم گشتم تا پیداشون کردم و بهش دادم. از در اتاق اول که رفتم بیرون همونجا یه نفری بود که فرم I-20 و پاسپورت و پرینت DS-160 و SEVIS رو از من گرفت. من

فرم I-20 رو امضا نکرده بودم که ازم خواست امضا کنم. یه چیزی هم به بغل دستی اش گفت که نمیدونم چی بود اما فکر کنم گفت چرا این ایرانی ها هیچ کدوم این فرم رو امضا نمیکنن و میان. بعد دیگه من رفتم داخل سالن انتظار. گوشه سالن چند تا دختر و پسر ایرانی ایستاده بودن. پشت باجه ها هم همینطور داشتن مصاحبه میکردن. تقریبا 6 تا باجه بود که فقط 2 تاش فعال بود. باجه 7 که کار انگشت نگاری رو میکرد و باجه 2 که مصاحبه میکرد. کسانی که آمده بودن اکثرا برای ویزای توریستی بودن و یکی دو نفری هم برای گرین کارت آمده بودن. چند دقیقه بعد نگهبان آمد به اون دختر و پسرهایی که ایستاده بودن گفت برید بشینید. تقریبا همه سالن پر نشسته بودن.

صندلی های اتاق انتظار پشت به باجه های مصاحبه بود. روی تلویزیون روبرو نحوه انگشت نگاری رو داشت نشون میداد. و یه نکاتی در مورد مصاحبه. مثل اینکه تا آفیسر درخواست نکرده هیچ مدرکی رو داخل نفرستید, یا اینکه شماره هایی که خونده میشه الزاما به ترتیب نیست پس حواستون باشه و اینکه شماره وقتتون رو به همیشه پیش خودتون نگه دارید و به آفسیر هم ندید. سمت راست سالن پست UPS بود که از اونایی که ویزاشون صادر میشد پول میگرفت تا بفرسته دم هتلشون. توی دلم دعا میکردم که خدا کنه که برای منم همین امروز بفرستن.

نیم ساعتی نگذشته بود که نوبت من شد برای انگشت نگاری. اول فکر کردم مصاحبه هست و همه مدارک رو با خودم بردم بعد گفت که دست چپت رو بذار و بعد دست راست. انگشت ها باید با هم پیوسته می بودن و بعد هم دو تا انگشت شصت رو با هم انگشت نگاری کرد.

من کنار سالن نشسته بودم سمت چپ. یه نگاهی کردم دیدم یه مجله هست در مورد کالیفرنیا و یکی هم در مورد آلاباما. هر دو تا رو یه ورقی زدم. تموم که شد جواب سئوالا رو توی ذهنم با خودم مرور میکردم. اگر پرسید کجاها اپلای کردی چی بگم, اگر گفت از کجا بدونم بر میگردی چی بگم و... سرم رو که بلند کردم نزدیک 2 ساعتی گذشته بود و تقریبا همه سالن خالی شده بود و فقط 10 نفر مونده بودن. رفتم کنار باجه 2 نشستم که نوبتم شد برم برای مصاحبه و یواشکی هم گوش میکردم که ببینم از چی ازشون میپرسه اما نفهمیدم. اون آخریها که 7 نفر مونده بودیم یه دفعه باجه 5 هم شروع کرد به مصاحبه گرفتن. یه کم استرس گرفته بودم که دیگه داره نوبتم میرسه. با خودم دقیقه ها رو  میشمردم که پیش خودم میگفتم لحظه ای که منتظرش بودم کمتر از چند دقیقه مونده.... من منتظر بودم که باجه 7 صدام کنه که یه دفعه دیدم شماره امو زده برای باجه 5.

نظرات 6 + ارسال نظر
مسعود چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ب.ظ

ایشاللاه که مصاحبت خوب بشه و مشکلی برات پیش نیاد.

شیدا چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام مهندس خاطرات قشنگتو مینویسی جواب ما رو هم بده دیگه
منتظرم قرار بود من اطلاعاتمو بدم شما منو راهنمایی کنید یادتون رفت

ببخشید وقت نشد, شب هم رفتم خونه اینترنت قطع بود.

مسعود چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ب.ظ

مهندس بقیه ی داستان رو بگو ...... امشب خوابم نمیبره ها!

باشه!

آرزو چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ب.ظ

سلام

میشه بپرسم فقط کیف مدارک همراهتون بود یا کیف دیگه ای هم داشتید؟ کلاً اصلاً میذارن کیف ببریم تو؟ چون یکی از دوستانم که پارسال رفته بود میگفت هیچ کیفی نمیذارن ببریم داخل، ولی ظاهراً امسال اجازه میدن کیف داشته باشیم!

سلام

من فقط یک کیف همراهم بود که توش مدارکم بود. کیفم هم برای لب تابم بود که همه چیزشو خالی کرده بودم و فقط مدارک توش بود. یه هدفن و فلش هم توش جا مونده بود که اونا رو درآورد و بهم شماره داد که برگشتنی پس بگیرم.

آرزو چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:46 ب.ظ

ممنون از جوابتون.

من همچنان دارم از راهنمایی ها و اطلاعات خوب وبلاگتون استفاده می کنم، به یکی از دوستانم هم پیشنهاد کردم اینجا رو بخونه. باز هم ممنون

خواهش میکنم.

سامان یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:15 ب.ظ

چه استعدادی در مورد خاطره نویسی دارید!!!واقعا جالب و بدردبخوره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد