دانشگاه یه سفر گذاشته بود برای گرفتن Social Security Number. اینجا هر کسی که شغل داشته باشه میتونه این شماره رو داشته باشه و این شماره کمک میکنه تا آدم بتونه بعضی کارها رو راحتتر انجام بده. مثلا همین خرید موبایل و یا ...
وقتی میخواستم فرم ها رو بگیرم با دو تا پسر چینی هم آشنا شدم. اسم یکیشون جکی هست و اون یکی هم دوست جکی. آخه قیافه اش عینهو جکی جان بود! بعد از گرفتن فرم ها و تحویل به دفتر دانشگاه یه جلسه ای بود که باید فرمهای قرارداد کار رو امضا میکردیم. یک ساعتی طول کشید تا صف بستیم و فرم گرفتیم و امضا کردیم. بدینسان قرارداد کارمون هم رسمی شد.
بعد از اون کلاس داشتم. اولین کلاس رو هم امروز رفتم. کلاس ها خیلی خیلی شلوغ میشن و بچه ها همه ردیف های اول رو گرفته بودند. درس امروزم با استادی بود که احتمالا بعدا استاد پایان نامه ام بشه. توی سایت عکسش خیلی خیلی جوون و ریش نداشت بود اما سرکلاس ریش گذاشته بود. کلا چند وقتی که اینجا بودم کسانی که توی سایت عکسشونو دیده بودم دارم از نزدیک میبینم میفهمم که چقدر خودشون و عکسشون با هم فرق میکنه. بچه ها سر کلاس خیلی آروم بودند و همه گوش میدادند. فقط اولش کسی جلوی پای استاد نمیاسته!
من نفهمیدم برا اینکه تی ای بشیی باید میرفتی فرم قرار داد کار رسمی ببندی یا همین طوری برا اینده اینکارو کردی که شاید بعدن ممکنه یه کاری گیر بیاری وسط درس خوندنت؟
برای تی ای شدن هست چون شما استخدام دانشگاه میشی و میشی کارمند دانشگاه
جزء همون مواردیه که توی اون جلسه ta ها بود و بعدا باید بنویسم
چرا گاهی عکسات دیده نمیشه؟ فقط متنه . بعد من شانسی دنبال یه سوال میگرم میبینم که ای بابا اون پست کلی عکسم داشته که الان برام باز شده؟ مثلا این پستت اصلا عکس نداره یا من نمیبینمش؟
جدی؟ نمیدونستم
سرعت اینترنتتون کمه یا این سرور بلاگ اسکای یه مشکلی داره
این پست عکس نداره