زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

روز دهم - صبحانه

امروز صبح توی دانشگاه صبحانه غلات میدادن که یه کم دانشجوها رو با غلات آشنا کنن. نمیدونن که ما توی ایران به گندم و جو و... غذاهای اصلیمون هست.  

 

 

   

غلاتشون انواع مختلف بود که میریختن توی شیر. یه نوعش رنگی بود. میخواستم چیزای جدید رو امتحان کنم اما بعد که فکر کردم که بذار همین گندم که میدونیم چیه رو بخورم. اینم خوشمزه بود. 

 

یه تی شرت مجانی هم با آرم دانشگاه گرفتم. یکی از بچه ها گفت که امسال مثل اینکه خیلی تی شرت دادین. اون خانمه هم گفت بله. امسال بیشتر از پارسال بوده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد