امروز صبح رفتم پیش سارینا تا برام کارت اعتباری رو باز کنه. دقیقا دو ساعت طول کشید تا بالاخره شد. چون من تازه سوشیال گرفته بودم و شش ماه هم نبود که توی امریکا بودم گرفتن کارت اعتباری یه مراحل دیگه ای داشت که سارینا هم بلد نبود. برای همین باز کلی طول کشید تا یه کارشناسی آمد و اونم یه جاهایی رو دست کاری کرد. چند بار هم سیستم سارینا گیر کرد که ریستش کرد و درست شد. میگفت که دیروز هم سیستمش خیلی مشکل داشته.
بعد ازش پرسیدم که تعطیلات این هفته رو چکار کرده و اونم گفت که با شوهرم رفته دریا. یه دریایی نزدیک هوستون که با ماشین خودمون رفتیم. ازش پرسیدم خودت رانندگی کردی؟ گفت نیم ساعتشو من رانندگی کردم اما جاده که ترسناک شد دیگه بقیه اشو شوهرم رانندگی کرد. میدونی که کامیون که رد میشد من میترسیدم! گفت که خیلی بهش خوش گذشته. یه کم در مورد هوای دالاس با هم حرف زدیم که این روزا گرم شده و من بدون ماشین خیلی سختمه و درخت خیلی اینجاها نیست. میگفت آره بدون ماشین که میایی بیرون قدم بزنی میمیری من خودم میدونم. من دیگه باید میرفتم دانشگاه چون عصر هم کلاس داشتم. دیگه ازش خداحافظی کردم.
میشه این جمله رو معنی کنی؟
اونم گفت که با شوهرم رفته دریا
کم کم گرامر فارسی رو داری فراموش می کنی!
نه آقا. وقتی شب ساعت 11 و نیم خسته از دانشگاه میام دیگه مغزم درست کار نمیکنه که بخوام همه چیز رو هم درست تایپ کنم. اشتباه تایپی بوده.
بدون چیز خاصی:
و اونم گفت که با شوهرم رفته دریا
با شوهرم رفتم دریا
با شوهرش رفته دریا
یه بار ما یه چیزی رو اشتباه تایپ کردیما یعنی اینقدر دقیق میخونید؟؟؟
دمت گرم که با وجود کارای زیاد هنوزم پست می گذاری!
ممنون. امشب فکر نکنم دیگه بتونم بذارم. باید تمرینامو آپلود کنم و دیگه دیروقت هست.