امشب قرار بود که رقص تاریک باشه. رفتم توی حیاط که ببینم چطوری هست. منم روزه بودم و قرار بود که غذا هم بدن. آمدم توی حیاط دیدم که یه عده ایستادن و دارن صورتشونو نقاشی میکنن.
اونورتر هم یه جایی بود بازم داشتن همون بازی توپ رو بزنی یه نفر بیفته توی آب رو انجام میدادن.