امروز اولین روز بود که توی اتاقم بودم. چون هفته دیگه سه شنبه امتحان داشتم نشستم و امتحانم رو خوندم. هر وقتی یه صدای پایی می آمد همینطوری دلشوره داشتم که وای الان یکی از دانشجوها میاد و سئوال داره. همینطوری اون دو ساعت ساعت کاری ام رو دلشوره داشتم تا اینکه بالاخره تموم شد و هیچ کسی نیامد. با خودم فکر کردم که چه خوب میشد اگر هیچوقت هیچکسی نمیامد منم راحت درسم رو میخوندم.
حال واحوالتون در اون دو ساعت کاملا قابل درک javascript:void(0);
از همدردیتون تشکر میکنم.
به نظرم اگر بچه ها بیان راه تعامل بهتر باز میشه و کم کم دستتون میاد سرکلاسا ممکنه چی بپرسن