امروز باز توی کتابخونه کلاس گذاشته بودند. البته کلاس زیاد بود اما من دلم میخواست این کلاس گرامر رو برم ببینم چطوریه. رفتم هنوز کلاس جستجوی وب بود. اول فکر کردم که اشتباه آمدم بعدا فهمیدم که نه اولش جستجو درس میدادن و بعدش گرامر. باورم نمیشد از کوچکترین مباحث مربوط به سرچ شروع کرد به گفتن تا ترکیب های پیچیده تر. حتی در مورد انتخاب لغات هم توضیح میداد که چطوری چیو با هم انتخاب کنیم.
بعد هم کلاس گرامر یه سری نکات گرامری رو گفت که قبلا هم کمابیش شنیده بودم. منتهی خب آدم خودش میخواد بنویسه دیگه نمیشه که.
من دیگه فکر کنم این سری آخرین بار باشه که این کلاس های کتابخونه رو میرم. آخه سطحشون دیگه خیلی پایین هست برای من که دارم دکترا میخونم. برای بچه های لیسانس شاید خوب باشه. اما حسرت خوردم که ما توی ایران هیچوقت بهمون چیزای ساده ای مثل اینا رو یاد نمیدادن اما اینجا به دانشجو کوچکترین چیزایی هم که شاید فکر میکنی این دیگه گفتن داره رو یاد میدن. شاید به خاطر این باشه که اینطوری فکر میکنن که شاید یکی خودش یاد نگرفته باشه و یا نتونه.
چقدر دلم میخواست اونجا بودم
ای کاش این مطالبی که شما در موردش خلاصه توضیح میدین دانشگاه ضبط کنه و تو سایت بذاره. هر چند مطالب مشابه در اینترنت هست ولی اینی که شما اینجا تعریف میکنین آدم علاقه مند میشه که مشروحشو هم بشنوه. یه پیشنهاد بهشون بدین شاید فایل صوتی بذارن. یه سری مطالب open course جالب میشه.
برنامه های دانشگاه خیلی خیلی بیشتر از این چیزاست. من بعضی هاشو میرسم برم. فکر نکنم براشون ممکن باشه.
ما حتی بیوانفورماتیکو خودآموز یاد گرفتیم. و متاسفانه هنوز خیلی قسمت های بعضی اپلیکیشن ها رو بلد نیستیم. مثلا برنامه ای که کروموزوم های انسانی رو باهاش ردیف می کنیم برای حیوانات هم کاربرد داره اما تو مرکز ملی ژنتیک جنوب کشور هییییییییییییییچ کس جرئت تغییر برنامه از حالت دیفالتو نداره!