از ترن هوایی که آمدیم نم نم بارون شروع شد. منم از خدا خواسته به جواد گفتم بارون داره میگیره بیا از توی این سالنه بریم که بارون نخوریم. توی سالن هم باز یه سری چیزای دیگه برای نمایش گذاشته بودند.
یه جایی بود صنایع دستی و چیزای مربوط به تگزاس قدیم رو گذاشته بودند. من خیلی دوست داشتم که ببینم. اما جواد میگفت اینا هم دیدن داره توی ایران خودمون هزار تا ازین بهتراشم هست.
یه قسمت هم نقاشی بود.
نمایشگاه رو گشتیم اما بارون خیلی شدید شده بود. این شد که یه نیم ساعتی همونجا نشستیم تا بالاخره بارون آرامتر شد و تونستیم بیاییم بیرون.
عاشق بارون و این نمایشگاهم.
جای من خالی