دیشب کلی رعد و برق آمد و بارون آمد. من تا شش صبح نتونستم بخوابم. صبح ساعت نه و نیم بیدار شدم و دیدیم که برف آمده. منصور میگفت حالا هی بگید من غرب زده ام! ببین خدا چقدر اینا رو دوست داشته همین روز کریسمس براشون برف فرستاده! منم گفتم میدونید که به این میگن White Christmas و امریکایی ها خیلی دوست دارن که White کریسمس باشه.
بعد راه افتادیم دوباره بریم ببینیم خونه ها توی محله ها چطوری شدن. میخواستیم بریم چند تا جای دیدنی اما همه جا تعطیل بودند. توی راه باز آهنگ های کریسمس بود و منصور هم داشت از مزایایی امریکا سخنرانی میکرد. هوا بسیار بسیار سرد بود ولی برف خیلی قشنگی همه جا رو گرفته بود و همینطوری هم میامد.
توی ماشین یه کم به تیلور خانم هم فکر میکردم که white Christmas خیلی دوست داشت ولی خب فعلا باهاش قهرم چون دختر بدی شده. By the way...
عکس ها بوی غربت می دهند
خیلی با حالن که.