در مورد آمیندا
با آمیندا که خیلی خوب پیش نرفت. روز اولی من تیپ اسپورت زده بودم و رفتم دانشگاه. اما سر کلاس اولی یه پسر هندی-امریکایی کنار دست آمیندا نشسته بود و باهاش حرف میزد. با خودم گفتم یه کم سرد باهاش برخورد کنم. اما کلاس که تموم شد من داشتم با بچه های تیممون حرف میزدم که آمیندا قبل از اینکه از کلاس بره بیرون یه نگاهی به من انداخت و یه نیمخندی به علامت سلام و خداحافظی زد و رفت. توی نگاهش خیلی چیزا گفت. منم نتونستم باهاش سرد برخورد کنم و یه لبخندی زدم و سرمو تکون دادم ولی اون زود رفت. همینطوری سر کلاس دومی هم آمیندا کنار دست دو سه تا دختره نشسته بود و منم مثل همیشه سر کلاس دور ازش نشستم و بعد کلاس هم نتونستم باهاش حرف بزنم. هفته قبل هم این پسره آمد و از آمیندا سئوال کرد اما استاد که آمد رفت یه طرف دیگه نشست.
روز دومی هم که دو تا امتحان میان ترم داشتیم. سر امتحان اولی که رسیدم باز اون پسر هندی امریکاییه کنار آمیندا نشسته بود اما همون اول مسئول جلسه بلندش کرد و گذاشتش ردیف اول. برگه امو که دادم دیدم آمیندا رفته. سر امتحان دومی که رسیدم تقریبا نفر آخر بودم و همه آمده بودند. آمیندا یه گوشه ای نشسته بود و اون پسره هم باز کنارش نشسته بود. گفتم برگه امو زود تموم کنم تا بتونم بعد از جلسه با آمیندا حرف بزنم اما حواسم رفت توی امتحان و یه دفعه دیدم آمیندا نفر اول برگه اشو داد و رفت. خواستم برگه امو بدم دیدم هنوز 2 تا سئوالو حل نکردم. سریع حل کردم ولی 2-3 دقیقه ای گذشت. منم نفر دوم امتحانمو دادم و سریع آمدم بیرون اما دیگه آمیندا رفته بود. میخواستم قبل از تعطیلات یه کم با آمیندا صحبت کنم که اگر وقت داره توی تعطیلات یه جایی بریم بیرون اما نشد.
در مورد جسی
چند دقیقه بعد جسی هم امتحانشو داده بود و آمده بود بیرون. یه دفعه منو از دور دید و توی دلش گفت تو رو خدا سمت من نیا. منم توی دلم گفت ای بابا کی به تو کار داره. جسی هم امریکاییه و توی گروه ماست اما خیلی خجالتیه و اعتماد به نفسش هم خیلی پایینه. از نظر زیبایی هم خیلی معمولیه. فکر کنم تا حالا توی عمرش با هیچ پسری حرف هم نزده باشه! من یه بار دم در سلامش کرده بودم و کلی جا خورده بود. اون روز هم داشتم با دستم برای آمیندا اشاره میکردم که باهاش صحبت کنم یه لحظه فکر کرده بود که با اونم و کلی باز جا خورده بود. میخواستم اگر بشه با جسی هم دوست باشم اما اصلا فکر نمیکنم فایده ای داشته باشه.
تا جایی که من متوجه شدم بیشتر شهر ها و ایالت های امریکا میشه آب توی لوله ها رو بدون مشکل خورد. اما این آب ها کیفیت لازم رو برای مصرف طولانی مدت ندارند و برای دچار نشدن به مشکلات کلیوی خیلی ها آب رو جداگانه از فروشگاه ها تهیه میکنند.
والمارت از همه ارزونتره و میشه دبه های خیلی خیلی بزرگ برد و اونجا با 1 دلار به اصلاح refill میکنند. آب هم به صورت دبه های بزرگ توی فروشگاه ها میفروشند. دستگاه های تصفیه آب هم هست که میشه توی خونه ها ازشون برای تصفیه استفاده کرد و معمولا فیلتر دارن که هر دو ماه یکبار باید عوض بشه.
سایت coursera.org بازم از سایت های آموزش آنلاین هست که مدرسینش مدرسین دانشگاه های تاپ امریکا هستن. فکر کنم پارسال هم این سایت رو گفتم و یکی از کلاس هاشو هم که خودم شرکت کردم. امسال این سایت متحول شده و کلی درس از همه رشته ها گذاشته. خودم امروز کلاس رایتینگ دانشگاه دوک رو ثبت نام کردم و یکی دیگه هم میخوام اگر بشه بعدا ثبت نام کنم.
این هفته با یکی از بچه های ایرانی که صحبت میکردم این سایت edx.org رو بهم معرفی کرد. البته بیشترش مال رشته کامپیوتر هست اما درس های رشته های دیگه رو هم داره و کم کم هم داره اضافه میشه. میگفت چند تا کلاس رو از اینا استفاده کرده و خیلی راضی بود. واقعا حیفه برای کسانی که دسترسی به آموزش های عالی کشورهای پیشرفته ندارند از این درسا استفاده نکنند.
این هفته همینطوری که داشتم دنبال درس های کارآفرینی میگشتم به سایت udacity.com رسیدم و یه درس به اسم how to build startup از آقای steve blank که خودش استاد استنفورد هست. هر شب موقع شام مینشستم یه درسشو نگاه میکردم. کیفیت این درسه فوق العاده بود و استادش هم که عالی. حالا کجا میتونستم برم استنفورد و این چیزا رو از اون یاد بگیرم.
این ترم کارهای TA ایم خیلی آسونتر از ترم پیش هستن. ساعات اداریم که تا حالا کسی نیامده و حتی برگه صحیح کردن هم ندارم و تقریبا تا حالا هیچ کاری برای استادام نکردم. چهارشنبه برای اولین سر کلاس مراقب امتحان بودم و خودش یه تجربه جدید و جالب بود. جلسه امتحان اولی یه دختر چینیه و دو تا دختر هندیه بودند که همش تقلب میکردن. دیگه یه سری رفتم پیش دختر چینیه و گفتم جاشو عوض کنه. اولش نفهمید که چی میگفت شروع کرد التماس کردن که ببخشید. منم یادم اون روزای مدرسه افتادم که معلم برگه یه نفر رو میگرفت و اونم میگفت آقا تو رو خدا تو رو خدا دیگه بار آخرمونه. آقا به خدا تقصیر ما نبود! خنده ام گرفته بود اما کاریش هم نمیشد کرد. یه دختر و پسر هندی هم ظاهرا زن و شوهر بودند تا آخر امتحان بغل هم نشسته بودند و همه سئوالا رو به هم رسوندن! دیگه آخر جلسه فقط روی برگه اشون علامت زدم برای استاد که خودش چک کنه.
دو تا دخترهای همگروهی من توی اون گروه هندی ها که بودیم هم اینجا امتحان داشتن. یکیشون اسمشون شیرین بود و تا آخر امتحان سرشو از روی برگه اش بلند نکرد. شیرین خیلی مهربونه. تقریبا میشه گفت که مهربونترین دختری هست که توی عمرم دیدم. از همه هندی های دانشگاه ما هم خوشکلتره. قیافه اش ایرانی هندیه. بعد از امتحان یه کم با شیرین حرف زدم که امتحان چطور بود. اگر میخواستم با یه هندی ازدواج کنم حتما به شیرین فکر میکردم اما خب اون خودش میدونه که من براش خیلی زیادیم و اصلا به من فکر هم نمیکنه :) جلسه دومی امتحان هم فقط یه پسر هندیه بود که داشت تقلب میکرد. منم مونده بودم چکار کنم. این دیگه از رو نمیرفت هر چی نگاهش میکردم. دیگه یه سری رفتم بالای سرش و جا به جاش کردم. آخر امتحان هم موقعی که آمد برگه اشو بده توی دستش نگه داشت که بهش نگاه کنم و وقتی نگاهش کرد با نگاهش گفت باشه دیگه نذاشتی تقلب کنیم. حالا به هم میرسیم. یه پسره هم پاسخنامه اشو نداد. حالا نمیدونم که متقلب حرفه ای بود و پاسخنامه رو گذاشته بود که یکی دیگه براش پر کنه یا اینکه واقعا یادش رفته بود.
قوانین گرفتن تقلب
قبل از امتحان قوانین رو استاد برامون توضیح داد. گفت حق ندارید به کسی بگید که تقلب کرده. حتی حق ندارید برگه اشو بگیرید. اگر کسی برگه تقلب همراهش بود همون برگه رو ازش بگیرید و بهش بگید که اجازه نداره که از اون برگه استفاده کنه. اگر کسی هم تقلب میکرد بهش تذکر بدید. اگر هم موبایل و ... دستش بود و نگاه میکرد بهش بگید که اجازه نداره از موبایل استفاده کنه و بذاردش توی کیفش. در هیچ صورتی حق ندارید برگه هیچ کسی رو بگیرید و در شدیدترین حالت یه علامت روی برگه اش بذارید اما اجازه بدید که تا آخر امتحان بشینه و بنویسه. یادم افتاد توی ایران معلمه تا میدید یکی تقلب کرده با پس گردنی همچین میزدش و میکشیدش بیرون و با خفت و خواری از جلسه امتحان پرتش میکرد بیرون.