بچه های دانشگاه هم برای عید برنامه داشتند. هر کسی یه چیزی آورده بود برای شام و یه هفت سینی هم انداخته بودند. بعد از شام آهنگ گذاشتند و بعضی ها آمدند وسط به رقصیدن. بچه ها اکثرا زن و شوهری آمده بودند.
بعدش با بچه ها رفتیم بیلیارد بازی کردیم که خوش گذشت. من برای اولین بار بود که بازی میکردم اما دوست داشتم. خوب بود.
آخر شب هم با چند تا از بچه های اصفهانی بودیم و کلی گفتند و خندیدیم.
یه خانم با حجاب دیدم افرین بهش