تو رو هر لحظه میبینم که روبروم هستی. چشمات میگن خیلی دوستت دارم. دستات رو باز کردی و لبهات بهم لبخند میزنن. قلبم میگه فقط برای یکبار هم که شده در آغوشش بگیر. دستامو باز میکنم و به سمت تو میدوم اما به یه چیز خیلی محکم برخورد میکنم. دستامو به سمتت میبرم اما بهت نمیرسن. باز توی چشات نگاه میکنم و تو هنوز لبخند میزنی. نمیدونی یه دیوار شیشه ای بین ماست. دیواری که شیشه عمر ماست.
اوه
این نوشته خیلی ناامیدی داشت!
به قول ارسطو ، بازیگر باحال سریال مسخره پاییتخت 2 :
آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ
عاشق شدی ؟ ولی گمونم از همون وقتی که نرفته بودی عاشق بودی ، نه ؟
موضوعی بی ربط به این تاپیک
از طریق " تماس با من " یه پیغام داده بودم و منتظر جواب ولی فکر کنم ندیدین ؟!!!
تو ابزار وبلاگ ، پست الکترونیک .
من چیزی نگرفتم.
پس ارسال نشده بود چون پیغام "موفقیت "داد !
امان از دست بلاگفا و اسکای بلاگ ؟!!!
دوباره زدم
ممنون که تایید نکردی
من چیزی نگرفتم که تایید کنم یا نکنم. در هر صورت خواهش میکنم.