این دو روز واقعا عصبی بودم. نمیدونم چرا اما اصلا نمیتونستم خوب فکر کنم. ددلاین دانشگاه ها یکی یکی داره میگذره اما من هنوز نتونستم در موردشون تصمیم بگیرم. از طرفی گرونی دلار هم خودش مزید علت شده. چون من پولم برای اپلای ها هم محدوده و نمیتونم هر چقدر خواستم بدم. این استادام هم که هنوزم ریکام ها رو پر نکردن, بنده خدا ها هم حق دارن آخه این https خیلی کند شده و کلا به هم ریخته.
مدارک دانشگاهی که فرستاده بودم تازه امروز رسیده. با اختلاف ساعت ما با پست DHL حدود 8 روز طول کشیده. خدا بخیر کنه آخر و عاقبت ما رو. این دانشگاه های نادون هم که نمیدونن ما چه وضعی داریم. بهشون ایمیل زدم که بابا ما اینجا مشکل داریم, یه تمپلیت جواب دادن که مدارکی که بعد از ددلاین برسه رو معلوم نیست که بیاریم توی پروسه اتون.
ترجمه هم به اندازه کافی نگرفتم, فردا یه سری بزنم ببینم ترجمه خونه ای(خودم فارسی اش کردم!) باز هست کارهای اونم انجام بدم.
این شعری که برای تیلور هم که گفته بودم یه 2-3 بیتش مونده که هنوز وقت نکردم تکمیلش کنم.
یه دو جا هم قول دادم که توی کارهاشون کمکشون کنم که هنوز نرسیدم. کارهای فارغ التحصیلی هم که هنوز به فرم امضاها هم نرسیدم. خدا میدونه کی تموم بشه. مقاله هام هم که مونده. قراره تا شنبه هم یه کاری رو آماده کنم صبح برم ارائه بدم. خوشبختانه کارهای سنگین شرکت رو تموم کردم و الان یه کم کار شرکت سبک شده.
تیلور خدا از سرت نگذره, این همه دردسر درست کردی برام. مثل بچه آدم میرفتم سربازی بعدشم مامان اینا دست یه زهرا خانمی مریم خانمی چیزی رو میذاشتن توی دستم رو میرفتم سر خونه زندگیما. ببین 2 ساله علافم که یه جا پذیرش بگیرم بیایم اونجا پیشت. اون آخرش معلوم نیست اصلا بذاری بیام پیشت یا نه. امسالم که باید فکر اروپا و کانادا هم باشم که اگر امریکا نشد برم اونجا بازم به خاطر تو اصلا دست و دلم نمیره اونجاها اپلای کنم. هی میگم آخه برم آلمان یا کانادا چکار کنم؟ تصمیم گرفتم که دانشگاه Nashville رو هم اپلای کنم. خدا رو چه دیدی, شاید اصلا آمدم شهرتون!