دیروز یه سر به صفحه تیلور زدم و دیدم کلی عکس از گربه اش انداخته. بعد دیدم این عکس مردیت چقدر شبیه منه, با تفاوت که مردیت خواب جایزه تیلور رو میبینه و من خواب تیلور!
معلومه مردیت از این گربه های بخور و بخواب یه چیزی توی مایه های گارفیلده! مامانشم که تیلور باشه دیگه هیچی!
اینم عکس نیو گربه من که گفته بودم میخوام بذارم. اینقدر وقت نکردم که سرپرستی گربه رو دادیم به یکی دیگه رفت!
البته این عکس بچگیهاشه و الان دیگه خیلی بزرگ شده و 3 تا هم بچه داره. در مورد اسمش هم فقط من بهش میگفتم نیو, چون بچه که بود بلد نبود بگه میو و میگفت نیو! اما آی شیطون بودا. ما یه قفس فنچ هم داشتیم که همین تا از نیو غافل میشدیم سر قفس فنچ ها بود. اینقدر هم باهوش بود که یاد گرفته بود چطوری در قفس اینا رو باز کنه.
یه بار نصفه شب بود و من گفتم قفس رو بذارم توی حمام که یه وقت نیو نره سر این بیچاره ها. چراغ ها رو دیگه روشن نکردم و همونطوری قفس رو بردم توی حمام گذاشتم و در رو بستم. چند ثانیه بعد سر و صدای فنچ ها در آمد! دیدم بله نیو سر جاش نیست. نگو من که در رو باز کردم اونم یواشکی پشت سر من رفته توی حمام قایم شده و من که در رو بستم و خیالش راحت شده رفته بود سر پرنده ها.
روزها به سرعت میگذرند و دیگه کاری نیست که از دست من بر بیاد. تقریبا وضعیتم با قبل از عید هیچ فرقی نکرده, چون هنوز از هیچ جا فاندی نگرفتم و بقیه دانشگاه ها هم به جز اون ریجکت دیگه جواب ندادن. سه تا از دانشگاه ها هم که قبول شده بودم قطعا گفتن که دیگه فاندی نمونده و منم آفر 2 تاشونو رد کردم.
ایام عیدم رو هم کلا به سایت خوندن گذروندم. این روزا یه مدت بررسی کردم که اگر بخوام یه کار و باری توی امریکا راه بندازم چطوری میشه. بعد از کلی بررسی امروز به این نتیجه رسیدم که همین کاری رو که دارم رو ادامه بدم بهتر از اینکه برم توی زمینه های دیگه. حتی از نظر وضعیت مالی هم ریسک اینکه توی کارهای دیگه موفق بشم هم نمی ارزید به اینکه این کار فعلی ام رو ول کنم. اما باید برنامه ریزی کنم که از همین وضعم پول بیشتری در بیارم.
کارهای دو تا شرکتی که قرار بود تموم بشه هنوزم تموم نشده و حوصله نداشتم روش کار کنم. اما خب چیز زیادی نمونده. به سرم زده که باز باهاشون صحبت کنم و ازشون پروژه بگیرم که اگر رفتنی شدم بتونم اونجا انجام بدم.
ماجرای ارز دانشجویی که توی پست قبلی توضیح دادم برای من یه تکان بود که دیگه با این وضعیت با هزینه خودم هیچ جوره نمیتونم برم. فکر کنید که پول هم داشته باشم به ریال (که ندارم) بخوام از اینا ارز دانشجویی بگیرم با این اوضاع و اوصاف محاله. با دلار 1900 تومن هم که به قیمت فعلی محاله بتونم خرجم رو جور کنم. وزارت علوم هم که بهم گفت تا ویزا نداشته باشی اصلا بهت نامه بانک هم نمیدیم. حالا ویزای امریکا هم از همه جا دیرتر میشه و بعضی ها اصلا موقع رفتن میرن پیک آپ میکنن که نخوان دوبار پول سفر بدن. تازه ما یه مقداری از پول شهریه هم برای داداشم ریخته بودیم, میگفتن نمیدیم, چه برسه به اینکه بخوام از اینا پول شهریه هم نرفته بگیرم. از اون بدتر اینکه شهریه مینیمم ترمی 10 هزار دلاره و اینا طبق قانون خودشون نهایت 7500 تاشو میدن و من بقیه رو باید آزاد بخرم یعنی 2 برابر پول بدم. خدا آخر و عاقبت ما رو بخیر کنه. کارت های پارسیان هم که دیگه میگن 50 میلیون باید توی حساب باشه که بهتون بدیم و کلا برچیده شد. راه دیگه ای هم برای گرفتن ارز با نرخ دولتی نیست.
برای سفارت هم تصمیم گرفتم از آنکارا اقدام کنم. چون هم نزدیکتره و هم اینکه برای کسانی که بدون فاند باشن بهتره. حداقل با مدارک ایرانی هم آشنا هستن و میفهمن نمره های من در چه حدیه و ... حالا نمیدونم کی بهم نوبت بدن. البته معموله که از دانشجوها از چند جا نوبت میگیرن و بعد یکیشو میرن. اما بقیه جاها بلا استثنا فرم DS-160 میخواست که باید بعد از اینکه آفر دانشگاه رو قبول کردی پر کنی و دیگه هم نمیتونی دانشگاه رو عوض کنی. منم که هنوز منتظر جواب دانشگاه های دیگه هستم.
احتمالا جواب بقیه دانشگاه ها تا یکی دو هفته دیگه میاد. البته هر چی به انتها نزدیک میشیم احتمال پذیرش بدون فاند و اصلا ریجکت بیشتر میشه. باید این واقعیت رو قبول کنم که قبولی های امسال احتمالا همین 3 تا دانشگاه باشن. دانشگاه ها معمولا اونایی رو که میخوان فاند بدن زودتر مشخص میکنن و بهشون وقت میدن که تصمیم بگیرن, بعد از اینکه اونا رفتن دانشگاه هایی که میخوان, جاشون رو خالی میکنن برای بقیه ای که لیست رزرو هستن.
شاید باید کم کم فکر کشورهای دیگه باشم.
از ماه آذر تا حالا که اصل گواهی اشتغال به تحصیل داداشم رو دادیم وزارت علوم و توی نوبت بودیم, بالاخره تونستیم دیروز 6000 دلار ارز دانشجویی بگیریم!
آذر که نامه رو از وزارت علوم گرفتیم, میگفتن که بانک های خصوصی دیگه ارز نمیدن, هر کی میخواد بگیره از بانک ملی اقدام کنه که وابسته به دولته و همیشه ارز داره. نامه رو به اسم بانک ملی گرفتیم. بانک ملی هم گفت باید توی نوبت باشید تا 10 اسفند. بعد پرونده رو گذاشت توی نوبت. همین که نوبت به ما رسید (یه سه چهار روز قبلش) بانک ملی اعلام کرد که دیگه ارز به دانشجوها نمیدیم. خلاصه نامه رو بردیم وزارت علوم و عوض کردیم. این بار قانون عوض شده که دیگه نامه رو بدون نام بدن. همون روز بردیمش برای بانک سامان که تازه اعلام کرده بود هر کسی ارز دانشجویی بخواد ما میدیم. مدارک رو دادیم و اونا هم گفتن نمیدونم باید کجا بفرستیم و تایید بگیریم. تا دو روز قبل از عید هم رفتیم که هر جوری شده سریعتر بگیریم ارز رو اما گفتن که بعد از عید مراجعه کنید.
بعد از عید که رفتیم نوشته بود مبلغ 6000 دلار تعلق میگیره و تموم. بعدشم گفت که کلا توی سال یکبار میدیم و اگر اینو هم بگیرید دیگه برای امسال هیچی تعلق نمیگیره. هر چی گفتیم که این رو پارسال دادیم ما, گفت تاریخی که ارز رو میگیرد حساب هست! نامه ای که میگفت رو یه نگاهی انداختم, تاریخ نامه مال 23 اسفند بود و توش هم نوشته بود برای ترم دوم! یه فکری کردم و گفتم اگر همینو هم نگیریم شاید دیگه هم ندن و گرفتیم. این مدت به بانک های دیگه ای هم سر زدیم اما همه یا گفتن نمیدیم یا گفتن که بعد از 15م فروردین بیایید ببینیم چی میشه. نمیدونم حالا برای ترم بعدش میتونیم بعدا از بانک های دیگه بگیریم یا نه.
به غیر از اون علافی چند ماهه, ارز ترم یک رو که خوردن (5000 دلار), شهریه یکسال دانشگاه رو هم که گفتن دیگه نمیدیم (اونم حدود 4750 دلار) برای ترم 3 هم که چون توی سال 91 میفته نمیدیم اونم بگو 5000 دلار. میشه 14750 دلار. بعد بوق و کرنا میکنن که ارز داریم, به کسی که نیاز واقعی داره میدیم. جالب که نامه برای قبل از عید بود و میتونست بهمون همون موقع بده. شایدم داده بودن دست پست دیر رسیده یا حال نداشتن بازش کنن. شایدم میخواستن کانادا خونه بخرن دیگه پول نداشتن بدن به ما.
بیا دیدی تیلور خانم, اینم از این. دانشگاه شهرتون هم منو ریجکت کرد. دیدی من اپلای کردم, اونا منو ریجکت کردن. حتی بدون فاند هم بهم پذیرش ندادن. دیگه فردا نگی برای چی نیامدی شهر ما!