زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

کلاس تانگو

حامد گفت خب امشب کلاس تانگو هست میخوای بیا بریم. گفتم من از رقص خوشم نمیاد. فقط یه رقصی هست دوست دارم, اونم اینیه که توی beauty and the beast هست. گفت چی هست؟ گفتم یعنی تو تا حالا ندیدی این کارتونو؟ گفت نه. بعد از یوتیوب گشتم و براش پیدا کردم. گفت یه قسمتیشو دیدم! گفتم میشینی این فیلم های مسخره رو نگاه میکنی کارتون به این قشنگی رو ندیدی. بعد که دید گفت خب همین تانگو هست دیگه. گفتم خب اگر اینطوریه منم میام امشب ببینم چطوریه.




بعد رفتیم اونجا توی سالن منتظر بودیم. کلاس قبلی یوگا هنوز تموم نشده بود و بیرون موندیم. بعد حامد گفت که باید با یه دختره پارتنر بشی برقصی! گفتم پس تو چه کاره ای؟ من به امید تو آمدم. گفت نه. اینجا پسر با پسر برقصه فکر میکنن همجنس بازی چیزی هست. خیلی زشته. اصلا فکرشو هم نکن. من گفتم پس من فکر کنم نیام اصلا. من خیلی خجالت میکشم. آمدیم بریم تو یه سرکی بکشیم ببینم کی تموم میشه کلاس که گفتن بیرون باید وایسید. یه دختره امریکایی بلوند و چشم رنگی هم آمد گفت آمدم بهتون بگم که هنوز تموم نشده حواستون نبود. دختره خوشکل نبود اما ناز بود. پیش خودم فکر کردم خب آدم میخواد پارتنر هم داشته باشه اینطوری باشه خوبه دیگه!


بعد فکر کردم برم تو ببینم چطوریه چون ثبت نام هم نکردم مهم نیست یه نگاهی بندازم. شاید تعداد پسرا هم بیشتر بود و همه چیز اوکی بود. ما رفتیم تو یه مرده پرسید ایرانی هستید؟ گفتیم بله. بعد یه خانمه اونجا بود گفت: منم ایرانی هستم. حامد پرسید شما هم ثبت نام کردید؟ اون گفت من استادتونم! کلاس یوگا هم من درس میدم. حامد گفت بیا استادمونم ایرانی درآمد. بعد همه آمدند تو و گفت خب یه حلقه درست کنید. من مونده بودم چکار کنم. تعداد رو بشمارم. برم بیرون چکار کنم. دیگه رفتم بین حلقه اشون و شروع کرد یه کم در مورد تانگو توضیح دادن که چی هست و ... بعد هر کسی خودشو معرفی کرد. اون دختر امریکاییه هم اسمش میریام (اسم دختره؟ اشتباهی اسم نذارم؟) بود که کنار دو تا پسر امریکایی دیگه ایستاده بود. 


بعد گفت خب بغل دستی هاتونو یکی عوض کنید. یه دفعه حامد از کنار من دور شد و یه دختر هندی که تقریبا یه سر و گردن از من کوتاه تر بود آمد بغل دستم. بعد شروع کرد یاد دادن که دستونو اینطوری بگیرید و ... ما دو تا تقریبا فیل و فنجون بودیم! (من فیلش بودم!) گفتم خب حداقل خیلی این یکی خیلی بد قیافه است میشه گناه داشت اگر کسی باهاش نبود. تعداد دخترا هم چند تایی بیشتر بود و بعضی دخترها با هم شدند. بعد همینطوری یاد داد کم کم دور سالن میچرخیدیم. بعد یه دفعه گفت freeze یعنی بایستید. بعد گفت خب حالا پارتنرتون رو عوض کنید با کسی که کنارش هستید. همونطوری که ایستاده بودیم دیدم میریام کنار من هست, پیش خودم فکر کردم ای وای حالا ما یه غلطی کردیم فکر کردیم دیگه چرا اینطوری شد. حس کردم اصلا دلش نمیخواد بیا سمت من. بالاخره دیگه وقتی همه عوض کردن اونم آمد سمت من. 


همینطوری که دور میزدیم من باهاش صحبت میکردم. نمیدونم چطوری اینقدر خوب یاد گرفته بود. میگفتم خیلی خوب یاد گرفتی. یا حواست نباشه پاتو له میکنم. یا الانه که تصادف کنیم. یه بارم پاشو له کردم. بعد اونم اسممو پرسید و منم گفتم. گفت اسم منم میریام هست. منم گفتم شنیدم وقتی معرفی کردی. یه کم هم سعی کرد کمکم کنه یاد بگیرم. همون چند دقیقه من کلی خجالت کشیدم. فکر کنم فهمید چقدر سرخ و سفید شدم. اونم میخندید ولی به نظرم خنده اش خیلی مصنوعی بود. یه بار هم توی چشماش نگاه کردم همرنگ چشمای تیلور خانم بود. یه لحظه حس کردم انگار ... من که اصلا استعداد نداشتم اونم یه جورایی از خداش بود که زود عوض بشه که بره باز با همون پسر جوونه امریکاییه. فکر کنم من جای بابابزرگش بودم!


خلاصه دو بار دیگه هم عوض شدیم با دو تا دختر چینی مختلف. یکیشون خیلی عجول بود و اون یکی خیلی هول بود. آخر جلسه پرسیدم این چیزی که شما درس میدید نوع های دیگه ای هم داره چون گفتید آرژانتینیه این. گفت آره یه نوع امریکایی هست خیلی از هم فاصله دارن و کسی دوست نداره. این اصلیه و از قدیم همین بوده. من گفتم اونی که توی beauty and the beast بوده کدومه؟ اما نفهمید چی میگم بقیه هم نفهمیدن فکر کنم. گفت beauty اش همینه.


بعد با حامد برگشتیم خونه. من گفتم من خیلی خجالت کشیدم. آخه اولین بارم بود که دست یه دختری رو میگرفتم. بعد حامد گفت خب همینه باید آداب زندگی اینا رو یاد بگیری. فردا یه دختری بخواد باهات ازدواج کنه چی میخواد؟ گفتم پول! گفت نه. میخواد فردا پز بده که شوهر من اینه. هر چی میگفت من به تیلور خانم فکر میکردم. اصلا از کجا معلوم تیلور خانم تانگو بلد باشه؟ گفتم خب من اینطوری نیستم که بخواد بگه شوهر من اینه. گفت خب باید یاد بگیری. مثلا میری رستوران چطوری رفتار کنی. چنگالو با کدوم دستت بگیری کارد رو با کدوم. دستمال رو بذاری روی پات. اگر اینا رو بلد نباشی فردا با هر کسی بیرون بری طرف میگه این از پشت کوه آمده یا هیچی حالیش نیست آبروی اونم جلوی دیگران میبری. من گفتم خب من بلد نیستم. حالا نمیشه اول پولدار بشم بعد اینا رو اگر لازم شد یاد بگیرم. حامد گفت یه دفعه دیدی پولدار هم شدی آداب معاشرت اینا رو بلد نبودی دختری هم که میخواستی به خاطر همین حاضر نشد باهات ازدواج کنه. بعد چی؟ بعد صحبت تخت و وسایل شد. من گفتم من که هیچی نخریدم. گفت خب فردا دوست امریکایی پیدا کردی خواستی یه شام دعوتش کنی خونه روی چی بشینه؟ روی زمین؟ بعد بیاد خونه ات نمیگه این پسره یه چیزیش میشه روی زمین میخوابه؟ منم احساس کردم انگار هیچی بلد نیستم. 


-----------------------------

وقتی حامد گفت بریم قیافه ام اینطوری بود:



نظرات 29 + ارسال نظر
ن جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:10 ب.ظ

ولی خیلیا اونجا Unofficial رفتار میکنن. چنگال با کدوم دستت بگیری و دستمال و... دیگه خیلی سنتیه.با خانواده ی سلطنتی که نمی خوای وصلت کنی!
دو تا فیلم shall we dance و یکی از American pie ها رقص دونفره زیاد توشه. این دوتارو ندیدی ببین.
رقص دو نفره هم مدلاش زیاده. بعضیاش خیلی سریع و سخت هست. بعضیاشم که آرومو آسونه. بعضیاش از هم فاصله ی بیشتری میگیرن و بعضیاش هی به هم میچسبن!

m جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام
بعضی از پست های شما را خوندم .بعضی هاش جالب بود بعضی هاشم نه .ولی در کل خوشم اومد .موفق باشید

سلام
خوش آمدید؟ خب الان چکار کنم؟

Wall-E جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ

قدیما که احکامی برای محرم و نامحرم بود
حالا الان رو نمیدونم
هنوزم اون احکام برای مسلمان ها صادقه ؟

شرق جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ب.ظ

سقوط یک فرشته ...

حسن کچل جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 ب.ظ

سلام وودی جون

عجب شانسی دارم من دو روز که سر نمی زنم کلی می نویسی
دمت گرم بابا
دیگه یواش یواش داری با فرهنگ امریکن عجین می شی
دادا دمت گرم

اما خداییش از اون کلاس بی خدایی اگه خدا از توش در میاد برو دادا

اما مخلص کلام اینه که با یکی از برو بچ اختلاط داشتم پیرامون تورم ایران کار به این موضوعات رسید برا محاسبه تورم آینده در ایران :

""حداقل حقوق در کانادا ساعتی 10 دلار است(در اکثر ایالتها) و در آمریکا فکر کنم در اکثر ایالتها ساعتی 9 دلار باشه.(تا چند سال پیش حداقل حقوق در کالیفرنیا حدود ساعتی 7 دلار بوده.)
کلاً حداقل حقوق(یک ساعت) در آمریکا و کانادا همواره حدود 1.5 برابر قیمت گوشت چرخ کرده بوده.
یعنی یک نفر 1 ساعت کار کنه، میتونه 1.5 کیلو گوشت چرخ کرده بخره، یا 10 کیلو موز""

ما گفتیم یه وودی داریم ازش می پرسیم ببینیم می تونه کمک کنه یا نه؟

راستیتش یه سری اجناس رو ملاک قرار دادیم که واحد یکسانی تو
تو کانادا و امریکا دارن و می خوایم اونو رو مبنای قیمت تو ایران قرار بدیم

شما اونا که تو علامت نقل قوله تایید می کنی؟
صبحت هم تو ینگه دنیا به خیر ما داریم می خوابیم .

test شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:29 ق.ظ

فکر نکنم تا حالا اینقدر کف کرده باشی
نه ؟

hamid reza dashti شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ق.ظ

از خودت خجالت بکش مگه تو بچه مسلمون نیستی؟
دو روز رفتی امریکا خودت رو گم کردی
اولندش میری بچه امریکایی کفالتش به عهده میگیری
مثلا یعنی میخوای بگی امریکایی شدی؟ایرانی ها هیچ؟اینقد جو امریکا گرفتت که یتیم های ایران رو فراموش کردی؟
ثانیا دیگه ازت توقع نداشتم دست به هر نامرحمی بزنی برقصی...ابرومون رو کیلو کردی.
تو باید سفیر ایرانه اسلامی باشی
نه ی ادم کور که هر کسی رسید دستشو بگیره
واقعا که(خجالت بکش)
البته شما ازادی.توقع ما هم بیجاست باید ببخشید.شرمنده

پرنده شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:53 ب.ظ

تو هنوز بزرگ نشدی،هنوز دینت آگاهیت نشده،فعلا فقط اعتقادته. اعتقاد تغییرپذیره ......

سپینود شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ

سلام. وبلاگت را میخونم چون بنظرم با صداقت و ساده مینویسی. تا اونجایی که من فهمیدم مذهبی هم هستی. مثلا روزه و نمازت برقراره. اما بنظرم اگر در اسلام نماز روزه واجبه، یه سری محدودیتهایی هم برای نامحرم وجود داره! خواستم بگم ای کاش تکلیف اعتقادیت رو حداقل با خودت معلوم میکردی. حیفه . آخه آدم صادق و فهمیده ای هستی. اما مذهبی بودنت...
به هر حال ممنونم ازت.چون اطلاعات واقعی و خوبی رو از امریکا و فرایند اپلای در اختیار بقیه گذاشتی.

just یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ

این قدر خوشحال می شم بعضی از نظرات رو جواب نمیدی.... بهترین کارو می کنی .

محمد علی یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ق.ظ http://margerang.ir

یعنی بعضی از این کامنتا حال و هواش مثل طنزای قدیمی دهه 70 و اوائل دهه 80 خیلی با مزس

سقوط یک فرشته
سفیر ایران اسلامی

حداقل کاش میگفت سفیر جمهوری اسلامی..

وودی دست به نامحرم نزن برادر! اونم در سرزمین شیطان بزرگ!!! در روایت هر دست گذاشتن به نامحرم به تعداد ثانیه اش لعن و نفرین فرشتگان زمینی (در جمهوری اسلامی ایران) را به جان خود میخری !!

صادق یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

سلام
چند روزیه که وبلاگت رو پیگیری می کنم.خوشم اومد.هرچند مهم نیست.
من کارشناسی ارشدمو تو رشته مدیریت کشاورزی گرفتم و می تونم بگم تازه چند وقته که مایل شدم دنیا رو بهتر و بیشتر بشناسم.وا اسفا.ولی بالاخره باید از جایی شروع میشد. چند وقت یعنی حدود سه سال.وااسفا.خیلی دوست دارم که از تفاوت های ما ایرانی ها و بقیه دنیا سر کلاس زبان صحبت کنم. وبلاگت ایده های خوبی بهم داد. ممنون.
اما یه سوال؟تغییرات رو در خودت چطور می بینی.دوستشون داری یا مجبوری.بدون اینکه خودتو گول بزنی بگو.از دید یک انسان آزاد که حتی می تونه عقب افتاده اختیاری باشه.همه چی دست خودته.بازم ممنون و شرمنده از پرحرفی.
امیدوارم در هر حال موفق و سربلند باشی.

کدوم تغییر؟

silver shadow دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام آقا وودی. اولا که خیلی خیلی از زحمات شما تشکر می کنم و خدا قوت میگم بهتون و باید بگم که تو این 2-3 روزی که کلا این شانس رو اوردم که با بلاگتون آشنا شدم و تا حالا حدود 60% مطالب رو خوندم خیلی قلم زیبایی دارید و بسیار هم زیبا مینویسید. باید بگم که من هم قصد اومدن به آمریکا رو دارم و این مطالب کمک زیادی در درک هرچه بیشتر واقعیات اونجا به من میکنن. به هر حال به کار زیبا و مفیدتون ادامه بدید و براتون آرزوی موفقیت میکنم. در ضمن یه کوچولو اعتماد به نفستون تو ارتباط با جنس مخالف پایین هست سعی کنید این موضوعو بر طرفش کنید. اونقدرا هم موضوع بزرگ و ترسناک نیست که فکر میکنی موفق و سلامت باشید. طرفدار جدید تون فرید

سلام
یا نمیدونید 60% یعنی چی, یا اشتباه میکنید که 60% مطالب رو توی 2-3 روز خوندید.
منم همینم که هستم.

begs دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:25 ق.ظ

az khodet khejalllllllat bekesh

silver shadow دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:33 ق.ظ

نه من فکر کنم با 60% آشنایی های لازم رو دارم. اونقدر مطالب برام جذب کننده بود که مثل خوره افتادم پاشونو همشونو مطالعه کردم به هر حال ممنون از پاسختون. منتظر نوشته های بعدیتون هستم. و بعضی از این نظر دهنده ها هم واقعا می خوان حوزه علمیه رو اینجا پیاده کنن. متاسفانه هنوز خیلی از ما ایرانیا یاد نگرفتیم به عقاید و رفتار هم احترام بگذاریم و دخالت نکنیم.

مهیار دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ق.ظ

وقتی این نظرات رو میخونم از ایرانی بودن خودم خجالت میکشم.

tala دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ

hc o,سلام ، خیلی خوشحالم برات که بالاخره به هدفت رسیدی با هر سختی که شده ولی موفق شدی. لی لی لی نیناش ناشششش دست سوتتتتتتت... امیدوارم به زودی موفقیت برادرت را هم بتونید جشن بگیری. سر کار بودم و کلی کار برای انجام دادن داشتم، دنبال یه چیزی می گشتم که از کسلی در بیایم و بشینم سر کارام که به نوشته های شما دست پیدا کردم. واقعاً خوشحال شدم و لذت بردم. بهترین ها که یکیش تیلورخانمه براتون آرزومندم.

صادق دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ب.ظ

منظورم از تغییر چیزیی که برای شرایط جدید مجبوری(یه جور اجبار اختیاری!) انجامش بدی تا بتونی تا حدی همگن جامعه بشی. چیزهایی که شاید گاهی اوقات برات سخت باشن. کارهایی که وقتی ایران بودی شاید فکرشم نمی کردی که انجام بدی.این سوال رو به خاطر این می پرسم که می بینم مقیدی.(البته این استنباط من از نوشته هاتونه)امیدوارم که تونسته باشم منظورم رو رسونده باشم. اگه منظورم واضح نیست بی خیال.
باز هم براتون آرزوی موفقیت می کنم.

ببخشید من نفهمیدم.
موفق باشید

mehrdad دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:16 ب.ظ

خوش بحالت.وودی اونجا بهت خوش میگذره.دلار میدونی چند شده؟؟؟۳۷۰۰تومن
پراید الان حداقل ۱۴میلیونه تازه میخواد۲۰میلیون بشه.

جای تاسفه. این رسم مسلمونی نیست.

سید احمد دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:05 ب.ظ

ولاتنکحوا المشرکات حتّى یؤمنّ ولأمه مؤمنه خیر من مشرکه ولو اعجبتکم ولاتنکحوا المشرکین حتّى یؤمنوا ولعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئک یدعون الى النّار واللّه یدعو الى الجنّه والمغفره باذنه و یبیّن آیاته للنّاس لعلّهم یتذّکرون.) بقره / ۲۲۱ (وبا زنان مشرک و بت پرست, تا ایمان نیاورده اند, ازدواج نکنید [اگر چه جز به ازدواج با کنیزان دسترسى نداشته باشید, زیرا] کنیز با ایمان, از زن آزاد بت پرست, بهتر است, هرچند[زیبایى, یا ثروت یا موقعیت او]شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست, تا ایمان نیاورده اند, در نیاورید[گرچه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان با ایمان, درآورید,زیرا] غلام با ایمان از مرد آزاد بت پرست, بهتر است[ هرچند مال و موقعیت و زیبایى او]شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مى کنند وخدا دعوت به بهشت وآمرزش به فرمان خود مى نماید وآیات خویش را براى مردم روشن مى سازد, شاید متذکر شوند.

سید احمد دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

ا ایهاالذین آمنوا اذا جائکم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهنّ اللّه اعلم بایمانهنّ فان علمتموهن مؤمنات فلاترجعوهنّ الى الکفار لاهنّ حلّ لهم و لاهم یحلّون لهنّ وآتوهم ما أنفقوا ولاجناح علیکم ان تنکحوهنّ اذا آتیتموهنّ اجورهنّ ولاتمسکوا بعصم الکوافر وسئلوا ما أنفقتم ولیسئلوا ما أنفقوا ذلکم حکم اللّه یحکم بینکم واللّه علیم حکیم.) ممتحنه / ۱۰ (اى کسانى که ایمان آورده اید!هنگامى که زنان با ایمان, به عنوان هجرت نزد شما آیند, آنان را آزمایش کنید. خداوند به ایمانشان, آگاهتر است. هرگاه آنان را مؤمن یافتید, آنان را به سوى کفار بازنگردانید, نه آنان براى کفار حلالند و نه کفار براى آنان حلال وآنچه را همسران آنان[براى ازدواج با این زنان]پرداخته اند, به آنان بپردازید وگناهى بر شما نیست که باآنان ازدواج کنید هرگاه مهرشان را به آنان بدهید وهرگز زنان کافر را در همسرى خود نگه ندارید[واگر کسى اززنان شما کافر شد وبه بلاد کفر, فرار کرد]حق دارید مهرى را که پرداخته اید, مطالبه کنید. همان گونه که آنان حقّ دارند مهر[زنانشان را که ازآنان جدا شده اند.]ازشما مطالبه کنند, این حکم خداوند است که میان شما حکم مى کند وخداوند, دانا و حکیم است.

سید احمد دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:11 ب.ظ

وقالت الیهود عزیر ابن اللّه وقالت النصارى المسیح ابن اللّه… سبحانه و تعالى عمّا یشرکون)۱۹ توبه/ ۳۱ -۳۰ ییهود مى گویند: عزیر, پسر خداست و نصارا مى گویند: مسیح پسر خداست… خداوند از شرکى که درمورد او قائل شده اند, پاک و منزه است. دراین آیه شریفه, خداوند, یهود و نصارا را که از اهل کتابند, مشرک نامیده است. ونیز مى فرماید: (اتّخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اللّه والمسیح ابن مریم… ) توبه / ۳۱ [اهل کتاب]دانشمندان و راهبان خود را به جاى پروردگار مى پرستند وعیسى بن مریم را نیز… این آیه نیز, دلالت بر شرک اهل کتاب, دارد.

یه سوال، تو که کلاسای انجیل خوانی میری، تو آمریکا اهل کتاب غیر مشرک هم پیدا می شه که بشه باهاش ازدواج کرد؟

من فکر کنم این 3 تا نظر با هم بوده احتمالا جا نمیشده اینطوری نوشتید.

شرک تعریف داره و البته درجه داره. نه به هر کسی که نوعی از شرک داره میشه گفت مشرک. باید انواع شرک رو شناخت و بعد بررسی کرد که کدوم نوع هست که خدا ازدواج باهاش رو حرام میدونه. اگر خلاصه بنویسم ممکنه سوء برداشت بشه اما فعلا زمان ندارم مجبورم که خلاصه بنویسم, امیدوارم که سوء برداشت نشه.

شرکی که احتمالا منظور نظر شماست اینه که اینا میگن مسیح پسر خداست و یا به سه گانگی پدر و پسر و روح القدس اعتقاد دارن. اون اینکه بسیاری از مسیحی ها به یکتایی خدا ایمان دارن و حتی وقتی میگن پدر و پسر و روح القدس باز ازشون خوب بپرسید میگن که اینا همه یکی هستن. مظاهر مختلف هستند. در حالی که در صدر اسلام مشرکان خدای واحد (الله) رو با دیگر بت ها (لات و ...) شریک میدونستن. این دو تا خیلی خیلی فرق میکنن.

بعد من میخوام نظر شما رو به همون قسمت وسط آیه 31 سوره توبه جلب کنم که در انتها آوردید. (اولش فکر کردم این قسمت رو ندیدید که سه نقطه گذاشتید اما خوشبختانه دیدم در انتها آوردید) این حرف من نیست اما یادم هم نیست که چه کسی گفته. در هر صورت حرف حق زده که من نقل به مضمون میکنم:

میگه من به این قسمت آیه که رسیدم هر چی فکر کردم دیدم هیچ جا در تاریخ گزارش نشده که مسیحی ها احبار و رهبانان رو پرستیده باشند یا به جای خدا گرفته باشند (=از این نظر مشرک باشند). قرآن هم که دروغ نمیگه پس چرا این حرف رو میزنه. بعد پیش خودم فکر کردم که باید یه نکته ای توی این آیه باشه. بعد به این نتیجه رسیدم که همون عمل کردن کورکورانه به دستورات اینا منجر به این شرک شده. مشخصه که اگر اینا حرفی رو بر خلاف حرف خدا بزنند و اون کسی که بدون تعقل پیروی میکنه مشرکه. عقلانی هم هست که پیروی بی چون و چرا از غیرمعصوم شرک بدونیم.
----------
البته آیات قرآن رو هم باید در کنار هم ببینیم. در مورد یهود و نصاری و اهل کتاب و مشرکین و کفار هم توی قرآن آیه زیاد هست و باید همه رو در کنار هم دید که بشه درست فهم کرد موضوع رو. مثلا دقت کنید:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری ... وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ * وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ
(مائده آیه 82-83)

این آیه مشخصا یهود و نصاری و مشرکین رو از هم جدا کرده و حتی گفته که مودت مسیحیان به مسلمون ها بیشتره!

و یا آیه 69 همین سوره
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

مشخصا میگه که کسانی که یهودی و صابئی (معروف به ستاره پرست) و مسیحی هستند اگر به خدا ایمان آورده باشند و کار خیر کنند هیچ ترسی براشون نیست و غمی نخواهند داشت.

قرآن حرف عبثی که نمیزنه. اون که ازدواج با مشرک هست و نادرسته مشرکیه که به یکتایی خدا ایمان نداشته باشه یا شرک عملی داشته باشه. یعنی در کنار خدای یگانه خداهای دیگه ای رو هم متصور بشه یا عمل به ناحق کنه. وگرنه از زمان پیامبر خدا (تا جایی که بنده اطلاع دارم حالا ممکنه اطلاعات منم ناقص باشه) دین مسیحیت همین بوده. همون موقع هم انجیل رو به همین صورت میخوندند و نوشتند.

آیه هست توی قرآن که طعام اهل کتاب بر مسلمانان حلال هست و روایت هست که "از امام صادق (ع) در باره ی خوردن گوشت هایی که توسط مسیحیان ذبح می شود ، پرسیدند ، امام (ع) پاسخ داد : اشکالی ندارد . گفته شد : آنان نام مسیح را هنگام ذبح می آورند ! و امام پاسخ داد : همانا مقصودشان از نام مسیح ، خداوند سبحان است."
http://www.ghabel.net/shariat/1385/09/16/498

اون چیزی مهمه که حقیقت قلب انسان باشه + عمل انسان (نیت + عمل). به نظر من (تا جایی که دارم میبینم) این کسانی که مسیحی هستند و عمل به انجیل میکنند رو نمیشه جزو مشرکین دونست که در گذشته درصد بالایی از جامعه امریکا رو تشکیل میدادند. (الان نمیدونم چقدر جامعه عوض شده اما میبینم که عوض شده)
اصل دین هم ایمان به یگانگی خداوند متعال هست. خیلی خلاصه بگم من کسیکه به این یگانگی اعتقاد داره و فعل ناحق نمیکنه رو مشرک نمیدونم.

برعکس چه بسا کسی توی همین ایران خودشو مسلمون و شیعه معرفی کنه ولی چون از یک غیرمعصوم بی چون و چرا تبعیت کنه که یا حرام خدا رو حلال کنه و یا حلال خدا رو حرام کنه یا ظلمی مرتکب بشه و تذکر هم نگیره و فکر کنه ماموره و معذور, به نظر من طبق همین آیه ای که آوردید, جزو مشرکین (ارتکاب به شرک عملی) حساب میشه و ازدواج باهاش حرامه.

داخل پرانتز: اگر وبلاگ منو میخونید, من هنوز جلسه انجیل خوانی نرفتم اما برنامه دارم که از این چهارشنبه برم ان شا الله.

ریحانه دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ب.ظ

خیلی با حالی...تو با همین اعتماد به نفست به اونجایی که هستی رسیدیD: کاملا میشه حدس زد که برقی هستی:D:

صادق شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:21 ب.ظ

ممنون.
از خوندن وبلاگت لذت می برم.
موفق و شاد باشی

خواهش میکنم. خوش آمدید.

H یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ب.ظ

آیه هست توی قرآن که طعام اهل کتاب بر مسلمانان حلال هست و روایت هست که "از امام صادق (ع) در باره ی خوردن گوشت هایی که توسط مسیحیان ذبح می شود ، پرسیدند ، امام (ع) پاسخ داد : اشکالی ندارد . گفته شد : آنان نام مسیح را هنگام ذبح می آورند ! و امام پاسخ داد : همانا مقصودشان از نام مسیح ، خداوند سبحان است."
---------------------------
اگر اینجوریه پس شما چرا گوشتهای اونها رو نمیخورید. منظورم گوشت گاو وگوسفنده نه خوک. میشه گوشتهای گاو وگوسفند رو خورد یا نه؟

من اجباری برای خوردنش ندارم چون اینجا گوشت حلال خیلی راحت گیر میاد. بهتر میدونم که گوشت حلال بخرم تا شرکت های تولیدکننده اش بیشتر سود کنن و این کار گسترش پیدا کنه.

بعد اینجا وجترین بودن یه چیز خیلی جا افتاده ای هست و اصلا خیلی ها هم میپرسن که وجترین هستید یا نه و غذا رو متعادل با اون درست میکنن. برای همین به کسی بر نمیخوره که شما از غذاش نخورید.

غذاهای اینجا اکثرا صنعتی هستن و من اصلا نمیدونم چه پروسه ای برای تهیه اشون انجام شده. ممکنه اون گوشت مربوط به اهل کتاب (به عنوان چیزی که حلال هست) نباشه و یا اینکه طریقه ذبح اون حیوان همراه با آزار (مثل خفه کردن و...) باشه. در اون صورت خرید من تشویق یک عمل نامناسب میشه که من اصلا دوست ندارم.

با این وجود اگر توی شهری بودم که امکان دسترسی به گوشت حلال نبود قطعا به قدر ضرورت از گوشت های موجود (غیر از گوشت خوک) استفاده میکردم و مشکلی هم نبود.

سروش دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:56 ب.ظ

شیطان چقدر آرام آرام انسان ها را تغییر میده. مواظب باش برادر! چون معتقدی دارم بهت میگم. شیطان به یک گناه قانع نیست. نه اینکه فکر کنی فقط به گرفتن دست یه دختر تموم میشه. نه! اینقدر آروم آروم پیش میره که چند ماه دیگه می بینی خدای نکرده همه چیز برات عادی شده و البته اون موقع به مسایل دینی یک جواب روشنفکرانه میدی که فلان و بهمان و خودت رو قانع می کنی. مواظب باش

امیر شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ب.ظ

وودی تو این دو سه پست نگرانم کردی
میدونم میگی به تو چه ولی مواظب خودت باش، شیطون نیم قدم نیم قدم جلو میاد ...

امضا: یکی که این راه رو رفته :(

سمیرا جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:51 ق.ظ

وای خدا مردم از خنده هم به خاطر پستت هم به خاطر کامنتاش.
من وبلاگتو از روز اولش تا این تاریخ یعنی این پست خوندم توی راه رفتو برگشت دانشگاه هر روز چند صفحشو میخونم از رمان خوندن هم بهتره خیلی هم خوب مینویسی.
ای پستت یکی از جالب ترین پست ها بود برام. از اول که شروعش کردم هی گفتم نمیره به اون کلاس ....محاله...الان کلاسو ترک میکنه....الان میره بیرون....نه با دختره نمیرقصه....نه بغلش نمیکنه..........و در عین نا باوری این کارو کردی
خیلی جالبه که با این دینداری و این اعتقادات این کارو کردی. ولی خب بعضی مخاطبات شاکی شدن بر عکس من به نظر من که گناه نکردی خیلی ام باحال بود بچه یه کم بلا شده مگه چیه؟؟

انیمیشنز شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 03:20 ق.ظ

الان با سرچ به وبلاگتون رسیدم. با اینکه از این پست شما خیلی زمان میگذره، ولی شاید بد نباشه بگم که رقص دیو و دلبر اسمش هست والس.

ممنون. بله بعدا توی ویکیپدیا خوندم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد