زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

1 فوریه - شطرنج توی دانشگاه

امروز برای اولین بار رفتم توی دانشگاه که ببینم تیم شطرنج شون چطوریه. هر جمعه بچه ها میان و بازی میکنن. مامانا بچه هاشونو آورده بودند که بازی یاد بگیرن.


یه کم اونطرف تر یه پسره بود داشت با 4 تاشون همزمان بازی میکرد و یه نگاهی به بازی ها کردم دیدم خیلی ضعیف هستن. اونی که داشت با 4 تاشون بازی میکرد بازیش خوب بود. یاد بچگی های خودم افتادم مخصوصا اونجایی که وزیرشو قربانی کرد که بازی رو زودتر ببره!


بعد نشستم با یکی دو نفر اونجا بازی کنم. با یه پسر امریکاییه شروع کردم بازی کردن. دور اول باخت. دور دوم هم باخت و بعد گفت برم آب بخورم. رفت ولی کس دیگه ای نبود باهاش بازی کنم برگشت گفتم یه دور دیگه بازی کنیم. دور سوم دیگه دیدم خیلی بازیش بده, همه مهره هاشو دیگه زدم. خلاصه امریکایی ها رو سوسک کردم آمدم. (البته بچه بودند خب)



بحث های دوران مدرسه

توی بازی یه چیزی با حال بود. بچه امریکایی ها داشتن صحبت میکردن راجع به یه سریالی. بعد یکیشون گفت که آره من از سایت h نگاه میکنیم. دومی با لحن اینکه یعنی خیلی میدونه گفت نگو که برای این سایته دارید پول میدید! اولی کم آورد گفت من که نمیدم مامانم میده. دومی گفت آخه من نمیفهمم مردم برای چی برای چیزی که مجانی گیر میاد میرن پول میدن. اونم اون سایت مسخره. اولی گفت خب فقط اون سریال که نیست ما سریال های قدیمی هم نگاه میکنیم که توی اینترنت گیر نیاد. دومی گفت مگه میشه همه چیز گیر میاد. اولی گفت خب ما سریال جدید رو همون روزی که میاد نگاه میکنیم, روی اینترنت یک هفته ای طول میکشه باید. حالا راضی شدی؟!!! دومی گفت: کی گفته یک هفته طول میکشه سایت w همه سریال ها رو 24 ساعت نشده میذاره. آخه برای چی پول الکی میدید. اولی هم حسابی کم آورده بود و گفت در هر صورت مامانم میده و من نمیدم.


میخواستم وارد بحثشون بشم و بگم که اون سایت ها حتما غیرقانونی هستن و بعد هم اگر همه بخوان پول ندن دیگه این سریال ها ساخته هم نمیشن. ولی با خودم فکر کردم آخه به من چه که توی کار اینا دخالت کنم.


یاد دوران دبیرستانم افتادم که بچه ها سر چیزای الکی با هم کل کل میکردند و یکی یه چیزی میدونست و نقش عقل کل رو بازی میکرد و همچین مکالمه هایی پیش میامد. فکر کردم اینور دنیا هم باز همین مسائل هست!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد