زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

تجربیات من برای خوب شدن زبان انگلیسی

یکی از دوستان در مورد زبان پرسیده بود گفتم یه پست بذارم و تجربیاتم رو منتقل کنم.


من زبانم چندان خوب نیست اما تنبلی از خودم بوده که نخوندم. من کلا توی زندگیم فقط یک ترم ABCD رو + یک ترم برای تافل رفتم کلاس زبان.

راستش رو بخواهید بنده اعتقادی به کلاس زبان ندارم. از نظر من کلاس تنها برای بچه هایی که نیاز دارن یکی هلشون بده خوبه. اگر انگیزه بالایی برای مطالعه دارید میتونید خودتون هم بخونید و یاد بگیرید بدون اینکه کلاس برید.

اگر مثل من اعتقاد داشته باشید که معلم چیزی به شما یاد نمیده و این خداست که یاد میده به این نتیجه میرسید که خودتون هم میتونید, هر چیزی که معلم یاد میده رو یاد بگیرید. خدا رو شکر الان انواع و اقسام منابع و کتاب و ... در دسترس همه با کمترین هزینه هست و حتی آدم بی پولی مثل من هم میتونه تهیه کنه و استفاده کنه.


مهارت های اصلی زبان:

زبان چهار تا مهارت اصلی داره که همشو باید با هم یاد بگیرید. برای همش هم باید تمرین کنید تا یاد بگیرید.
1- مهارت خواندن: که با ممارست توی خوندن و حفظ لغات بیشتر بدست میاد. کتاب داستان ها هم خیلی کمک میکنن.
2- مهارت نوشتن: فقط با نوشتن بدست میاد! اگر نویسنده خوبی توی فارسی باشید معمولا میتونید توی انگلیسی هم موفق باشید. اینجا باید گرامر رو خوب یاد گرفته باشید که بعدا توضیح میدم. خوبه که مدام انشا بنویسید و بدید یکی براتون تصحیح کنه تا کم کم دستتون بیاد که اشتباهاتتون کجاست یا چطوریه میشه بهتر نوشت. این تنها جایی بود که کلاس به درد من میخورد.
3- مهارت گوش دادن: که با گوش کردن با صحبت های انگلیسی بدست میاد. حفظ لغات و اصطلاحات هم خیلی کمک میکنه.
4- مهارت صحبت کردن: که باز با صحبت کردن بدست میاد. اگر یکی باشه که صحبت هاتونو تصحیح کنه که دیگه عالیه. اگر نه خودتون باید زحمتش رو بکشید.

پس هدف افزایش این مهارت ها باید باشه. حالا ببینیم برای یادگیری زبان چکارها میشه کرد (استراتژی = راهبرد).
اول از همه بگم که زبان یعنی وقت گذاشتن. اگر میخواهید هفته ای 3-4 ساعت برید کلاس تا بعد از چند سال یه چیزی یاد گرفته باشید غیرممکنه. خودتون باید وقت بذارید. اما خب ممکنه بگید نمیدونید چطوری وقت بذارید که اینجا من تجربیاتم رو با شما در میون میذارم:


راهبردهایی برای افزایش مهارت های زبان


1- حفظ لغت: خواه نا خواه شما نیاز دارید تا کلمات رو بفهمید. اینجاست که یاد گرفتن کلمه ها خیلی مهم میشه. کتاب های 504 و 450 و 1100 رو حتما باید بخونید. اگر کم آوردید بازم کتاب برای حفظ لغت هست! لغت ها رو به روش لایتنر با نرم افزار میتونید خیلی خوب یاد بگیرید. حالا ممکنه که این لغات یادتون بره اما اگر شما مطالعه انگلیسی (خوندن متون) داشته باشید امکان نداره این اتفاق بیفته. تعجب میکنید وقتی میبینید لغتی که امروز صبح حفظ میکردید عصر توی یه مقاله میبینید! این دیدن های مکرر لغات کمک میکنه که دیگه هرگز فراموششون نکنید.


2- تقویت گرامر: گرامر یه مقداریش باید توی خونتون باشه (که با مطالعه میره توی خونتون). یه مقداریش هم تمرین خودتونه. کتاب های گرامر هم زیاده. من خودم تا حالا نخوندم. همون گرامری که راهنمایی و دبیرستان خوندیم رو خیلی خوب بلدم. اما کتاب هایی مثل English Grammar in use خیلی مفید هستند.


3- مطالعه متن های انگلیسی: اگر بتونید زمان بذارید و کتاب بخونید, مثلا یک کتاب داستان, کم کم با سبک نوشتن و ... آشنا میشید. سایت ویکیپدیای انگلیسی هم که خدا باباشو بیامرزه. هر چی بخواهید توش پیدا میشه و کلی هم اطلاعات کسب میکنید و هم زبانتون خوب میشه. الان راجع به هر چی که بخواهید توی اینترنت کتاب پیدا میشه. سعی کنید تا جایی که وقت دارید متن های انگلیسی بخونید مخصوصا در مورد چیزایی که دوست دارید.


4- گوش دادن مستمر: سایت ESLPod رو که معرفی کرده بودم که یادتون هست؟ من خودم فایل هاشو ریختم توی موبایلم و توی راه شرکت یا دانشگاه گوش میدم. یعنی حتی از ساعتی که توی ماشین هم هستم نهایت استفاده رو میکنم. وقتی که گوش میدید کم کم گوش هاتون عادت میکنه و شنیداریتون قوی میشه.


5- نگاه کردن فیلم و کارتون: اگر وقت داشته باشید و یه مقداری هم زبانتون بهتر شده باشه نگاه کردن فیلم های انگلیسی خیلی کمک میکنه. کارتون ها هم بهترین نوع فیلم ها هستن. کارتون ها رو نگاه میکنید و بعد با زیر نویس نگاه میکنید. اینطوری خیلی شنیداریتون قوی میشه. فیلم های مستند رو هم فراموش نکنید.


6- حرف زدن: خب ممکنه بگید که با کی حرف بزنیم؟ با خودتون حرف بزنید! این روش خودم برای یادگیری هست.  ESLPod ها رو که گوش میدید تکرار هم کنید. چون آروم صحبت میکنه قشنگ میشه این کارو انجام داد. اینطوری هم لهجه و تلفظ تون خوب میشه. هم ذهنتون ساختارها رو یاد میگیره. فقط مثل من اگر توی خیابون این کارو انجام میدید مراقب باشید که مردم فکر نکنن که به خاطر گرونی اجاره, بالاخونه رو دادید اجاره.


7- توضیح اتفاقات روزانه برای خودتون: این برای اونایی که ضعیف هستن خیلی سخته اما اگر سطح زبانتون از یه جایی بالاتر رفت میتونید تمرین کنید. با خودتون انگلیسی فکر کنید. چیزایی که میبینید رو سعی کنید توضیح بدید. سعی کنید که کارهایی که روزمره میکنید رو بگید. اینجا کلمه کم میارید اما اگر از دیکشنری نگاه کنید کم کم کلمات رو هم یاد میگیرید.



8- ضبط کردن صدای خودتون و رفع اشکال: اگر وقت داشته باشید صحبت هایی که با خودتون میکنید رو ضبط هم کنید و سعی کنید خطا های خودتونو بگیرید که نور علی نوره. من خودم نه وقتش رو دارم و نه از صدای خودم خوشم میاد که بخوام همچین کاری کنم اما میدونم که دوستام این کارو کردن و نتیجه گرفتن مخصوصا برای تافل.


9- توضیح چیزهایی که شنیدید: یه کاری که من خیلی خوشم میاد اینه که این داستان های ESLPod رو که گوش دادم وقتی تموم شد سعی میکنم که خودم داستان رو با زبان خودم بگم. اینطوری کلماتی که یاد نگرفتم رو یاد میگیرم, اصطلاحات رو هم مجبور میشم که استفاده کنم. یه مدت که وقت بیشتری داشتم این کار رو میکردم خیلی لذت بخش بود.


10- نوشتن مقاله ای که خوندید. کلی نمونه انشای تافل وجود داره. میتونید یکیشو بخونید و بعد سعی کنید بدون اینکه بخواهید کپی برداری کنید ایده هایی رو که داشته با زبان خودتون بنویسید. یعنی عین جمله ها رو ننویسید حتی بهتره که به جز چند تا نگاه دزدکی کوچیک دیگه اصلا به چیزی که خوندید هم نگاه نکنید.


11- صحبت کردن با Native ها: خب این مورد خیلی جذابه اما برای اونایی خوبه که سطح زبانشون بد نیست. حالا ممکنه بگید Native از کجا گیر بیاریم؟! مکان های توریستی معمولا گیر میاد. اگر پنجشنبه جمعه ها یه سر بزنید به کاخ نیاوران یا ... شاید به پستتون بخورن. متاسفانه سالهای اخیر خیلی عده اشون کم شده. اما اگر نیاز به تنوع دارید این گزینه خیلی خوبه.


----------------------

من خودم همین کار ها رو میکنم. مطمئنم که اگر هر کسی هر روز از صبح تا شب هم وقت داشته باشه بازم میتونه همه کارها رو انجام بده و وقت کم بیاره. تنوع هم که داره. یه سری لغت حفظ میکنید, یه فیلم میبینید, یه کم با خودتون حرف میزنید. ESLPod ها رو گوش میدید و همزمان ورزش هم میکنید. بعد با خودتون حرف میزنید, آخرش هم میشینید مطالعه میکنید و سعی میکنید چیزایی که گوش کردید و نوشتید رو بنویسید. اگر یکی باشه آخرش که تصحیح تون کنه که عالی میشه. الان من باید سر کار برم تا پول داشته باشم بتونم دوباره اپلای کنم. اگر نمیخواستم برم سر کار می ارزید که بشینم از صبح تا شب زبان بخونم.

چرا امریکا؟ چرا UCLA؟

خب بعضی ها سئوال پیش آمده بود براشون که چرا امریکا؟ چرا UCLA؟  اینجا برخی از دلایلم رو مینویسم:


1- زبان انگلیسی:

من قراره 4-5 سال عمرم رو جایی بگذرونم که با زبانش سر و کار دارم. انگلیسی امریکایی روانترین زبان برای یادگیری من هست. وقتی درسم تموم بشه کلی توی زبانم پیشرفت کرده ام.


2- جمعیت زیاد ایرانی: 

البته اینکه ایرانی زیاد باشه خوبه یا بد رو خیلی ها بحث دارن. اما من از احساس غربت خیلی میترسم. میترسم یه جوری بشه که نتونم درس هم بخونم. ترجیح میدم حداقل چند تا ایرانی پیدا بشه که اگر دیگه به مرحله انفجار رسیدم بشه بتونم باهاشون حرف بزنم.


3- آب و هوای خوب

خب امریکا یه قاره است و همه جور آب و هوایی توش هست اما جاهایی که من دلم میخواد برم آب و هواش خیلی عالیه. برای ما ایرانی ها زندگی توی جایی که همش بارندگی باشه (مثل اروپا) یا خیلی سرد باشه (مثل بیشتر جاهای کانادا) خیلی سخته. از اون بدتر که این نوع آب و هوا افسردگی میاره آدم نمیتونه درس بخونه




4- امکان انتخاب استاد راهنما بعد از رفتن به اونجا

این نکته برای من خیلی مهم هست. من حاضرم با یه استاد رتبه پایینتر هم کار کنم اما خوش اخلاق باشه. اخلاق هم چیزی نیست که بشه از طریق ایمیل یا ... بشه فهمید. به نظرم باید اونجا بود تا بشه تشخیص داد. این کار فقط توی امریکا ممکن هست.


5- امکان انتخاب عنوان پایان نامه بعد از رفتن به اونجا

برای برخی کشورها مثل استرالیا باید موضوع پایان نامه رو با استاد راهنما قبل از درخواست ویزا و.... مشخص کرد و بعد اقدام کرد. توی امریکا اصلا اینطوری نیست. شما تا وقتی که واحد پاس میکنی وقت داری که موضوع رو مشخص کنی. این موضوع برای من خیلی حیاتیه. من یه کارایی دلم میخواد انجام بدم که خیلی بستگی به امکانات دانشگاه داره.


6- سخت بودن

شاید باور نکنید اما من چیزای راحت رو دوست ندارم! هر چیزی بدست آوردنش آسونتر باشه از نظر من کم ارزش تر هست. اگر یه چیزی سخته حتما ارزشش رو داشته که اینقدر سخت شده!


7- آخرین مقطع و اسم دانشگاه

یه چیزی که آدم تا آخر عمرش یدک میکشه همین اسم دانشگاهی هست که ازش مدرک آخرین مقطع تحصیلی اشو میگیره. من خیلی دلم میخواد برگردم ایران. قبول کنید که هنوزم توی ایران کسی که از امریکا فارغ التحصیل شده باشه از نظر اعتبار و ... خیلی فرق میکنه!


8- مهد تکنولوژی

با وجود اینکه برخی کشورها توی تکنولوژی خیلی پیشرفت کرده اند اما هنوز که هنوزه امریکا سر آمده. خیلی دلم میخواد که زندگی توی کشوری که این وضعیت رو داره تجربه کنم.


9- فرهنگ به نسبه خوب:

البته خوبی و بدی نسبی هست اما خب فرهنگ امریکا از نظر رعایت حقوق دیگران نسبت به خیلی جاها بهتره. شاید آدم بتونه چیزای خوبشون رو هم یاد بگیره.


10- فرهنگ دانشگاهی متفاوت

تا اونجایی که من تحقیق کردم فرهنگ دانشگاهی توی امریکا خیلی بالاتر و پیشرفته تر از بقیه کشورهاست. حتی اساتید دانشگاه ما به بچه ها توصیه میکنن که حتما حتما شده برای 6 ماه برن توی دانشگاه های اونطوری که با فرهنگ تحقیقاتی اونا آشنا بشن.


11- اقامت نمیخوام!

مسئله اقامت برای بعضی ها مرگ و زندگی هست اما من دنبال اقامت جایی نیستم. دلم میخواد برگردم. دلم میخواد همین دانشگاه های خودمون تدریس کنم یا شرکت خودم رو داشته باشم. هرچندکه آمار نشون میده بیشتر از 90% بچه هایی که میرن برنمیگردن اما من دلم میخواد برگردم ایران. حالا اگر نشد هم برگردیم باز بهتره که آدم جای خوب بره. قوانین جدید استرالیا هم خیلی به نفع بچه هایی که دکترا دارن و زبان خوبی دارن شده. اگر اقامتم بخوام بگیرم میرم استرالیا که خانواده ام دارن میرن.


12- شهر زیبای لس آنجلس

برای کسانی که مثل من توی تهران زندگی کردن, زندگی توی شهرهای کوچیک خیلی خیلی سخته. ما عادت داریم راه ها طولانی باشه! ترافیک باشه! دود باشه! اصلا اگر بریم یه جایی که دود نباشه از هوای صاف خفه میشیم!  لس آنجلس شهریه که نسبت به بسیاری از شهرهای خارجی بیشترین شباهت رو به تهران داره. خب آدم کمتر احساس غربت میکنه. از اون مهمتر دیزنی لند توی آناهایم هست! من دوست دارم هر روز برم شهر بازی بچه ها رو ببینم. شاید دیزنی برام بهترین جای دنیا باشه.


13- فاند دانشگاه

نسبت به استرالیا امریکا امکان فاند بیشتری داره. اما خب نسبت به کاناداخیلی فرق نمیکنه. از اروپا هم که بدتره!


14- جهانگردی

وقتی آدم درسش تموم بشه و برگرده ایران میتونه هروقت بخواد بره اروپا و بقیه کشورهای آسیایی رو ببینه اما نمیشه هر دفعه رفت امریکا, یه قاره به این بزرگی کلی طول میکشه. پس بهتره چند سال توی امریکا باشه و همه جا رو با خیال راحت بگرده بعد که برگشت اینجا بقیه دنیا رو ببینه.


15- دلایل دیگر

بازم دلیل هست. اینکه وقعا آدم چرا نه رو بخواد توضیح بده راحتتره که چرا رو توضیح بده. مگه نتونه آدم بره وگرنه چرا نره؟



حالا کانادا برخی از این شرایط بالا رو داره اما کانادا رو استخاره کردم بد آمد. مثلا دانشگاه یورک رو بدم نمیاد برم اما باز در مقایسه با امریکا که فکر میکنم خیلی فرقی نمیکنه.

خبر داغ داغ: ویزای دانشجویی امریکا چند ورودی شد

ویزای امریکابالاخره بعد از سالها ویزای دانشجویی امریکا برای دانشجویان ایرانی چند ورودی شد.

در این مورد به خودم و همه بچه هایی که میخوان برن امریکا تبریک میگم!

یه UCLA هم به ما پذیرش بده دیگه همه چی عالیه.

اینم سایت رسمی تحصیل در امریکا

---------------------

اما الان داشتم فکر میکردم که برای ما که نرفتیم خوب میشه یا بد میشه!

خوب:

از یه طرف خوب میشه که میتونیم برگردیم. چیزی که من خیلی بهش احتیاج داشتم.

بد:

از یه طرف بد میشه چون رقابت بین بچه های ایرانی زیاد میشه. احتمالا همه اونایی که به دلیل مشکل ویزا امریکا رو انتخاب نمیکردم امسال انتخاب میکنن.

از اون مهمتر اینکه شاید دولت ایران بخواد مقابله کنه, مثلا قانونهای نظام وظیفه رو سخت تر کنه و یا قوانین اعزام رو تغییر بده.



سبد اپلای

سبدبرای موفقیت در اپلای کردن یکی از مفاهیم مهم سبد اپلای. سبد اپلای یعنی دانشگاه هایی که شما انتخاب میکنید. همه بچه ها کمابیش با این مفهوم آشنا هستند که نباید همه انتخاب هاشونو از یه سطح دانشگاه داشته باشن.

سبد اپلای معمولا اینطوریه که شما چند تا دانشگاه عالی, چند تا متوسط و چند تا بد انتخاب میکنید.


1- دانشگاه عالی برای اینکه اگر یه وقتی قبول شدید که خیلی برد کردید.

من توی سبدم USC و UCI و (UCLA که اپلای نکردم) جزو عالی ها بودن (که همه ریجکت) پذیرش از هر کدوم از این 3 تا میگرفتم دیگه خیلی خوب بود.


2- دانشگاه خوب:

معمولا باید در سطح شما باشه اما یه کمی بهتر.

توی لیست من NCSU و UTD و Emory توی این سطح بود. اگر هر کدومشون میشد باز بدم نمیآمد که برم.


3- دانشگاه متوسط:

دانشگاهی که دقیقا همطراز شماست. یعنی شما از متوسط بچه هاشون یا بالاتر هستید یا هم اندازه هستید.

توی لیست من UNCC و SMU از این دست بودند.


4-دانشگاه بد:

نه اینکه بد باشه. برای شما بد باشه. یعنی شما از متوسط اونا خیلی بالاتر باشید. مثلا توی لیست من SC اینطوری بود. به طوری که با خودم فکر میکردم اگر پذیرش با فاند هم بدن شک دارم که برم یا نه!!! دانشگاه بد رو معمولا آدم میزنه برای پله آخر. یعنی اگر دیگه هیچی نشد برم اینجا.

توی لیست خودم CGU هم میتونست بد باشه اما چون رشته اشو خیلی دوست دارم میتونست متوسط باشه. دانشگاه های آلاباما (که مطمئن بودم پذیرش با فاند هم بهم میدن دیگه اینقدر برام بد بودن که اصلا نزدم)


توجه:

دسته بندی دانشگاه ها به این صورت برای هر کسی فرق میکنه. مثلا ممکنه برای یکی مثل من UCI عالی حساب بشه و برای یکی دیگه متوسط باشه. یا اینکه SC برای من دانشگاه بد باشه و برای یکی دیگه عالی بشه!

توجه 2:

مهمترین نکته اینه که یه جایی اپلای کنید که اگر قبول شدید میرید. من سعی کردم این نکته رو رعایت کنم. اما چون خیلی ایده آلیست هستم به کمتر از UCLA راضی نمیشم! حالا دیگه بقیه رو باید به زور قبول کنم. دیگه وقتی چاره ای نیست چکار میشه کرد.


چرا من این همه ریجکت شدم؟

اینجا میخوام یه مقدار در مورد علت های ریجکتی که به ذهنم میرسه رو بنویسم.

وقتی یه نفر ریجکت میشه دلایل زیادی وجود داره. همانطوری که قبلا نوشته بودم شما توی مقطع بالایی مثل دکترا خیلی کارهاتون شخصی میشه. 


1- انگیزه ناکافی:

انگیزه مهمترین فاکتور هست. انگیزه من کم بود. تعجب نکنید. من دلم میخواست برم UCLA ولی نمره تافلم کم بود. سالی که گذشت بیشتر اپلای کردم تا اگر وضع اقتصادی جامعه خیلی خراب شد و چاره ای نداشتم که برم یکی از همینایی که قبول میشم رو برم. علاوه بر اون خیلی بی پول بودم. همش فکر میکردم اگر سال بعد بتونم برم بهتره تا یه پولی جمع کنم. اگرنه ممکن بود همین دانشگاههایی که بهم پذیرش دادن با زور میشد ازشون فاند بگیرم!


2- کم کاری بنده در ایمیل به اساتید:

من همه چی رو از چشم خودم میبینم. علی رغم اینکه سعی ام رو کردم اما خب کم کاری هم داشتم. مهمترین کم کاری من هم توی ارتباط با اساتید بود. اینکه به 2-3 تا ایمیل زدم و دیگه ادامه ندادم باعث شد که نتونم فاند بگیرم. در بعضی شرایط (مثل شرایط من) اساتید سرنوشت ساز میتونن باشن. شما خوب هستید اما توی یه فاکتور (برای من GRE) ضعف دارید. استاد میتونه روی تصمیم نهایی تاثیر بذاره که شما رو قبول کنن.


3- نمره کم تافل و GRE

اپلای یعنی رقابت با دیگران برای کسب یه موقعیت توی دانشگاهی که میخواهید. وقتی شما فاکتورهای رقابتتون ضعیف باشه, از رقبا جا میمونید. امسال شرایط اقتصادی امریکا خیلی خراب بود و چه از نظر بودجه دانشگاه ها و چه بیکاری, عده زیادی تصمیم به ادامه تحصیل گرفتن و رقابت خیلی خیلی سنگین شده بود. معلوم بود که یه نفر با GRE کم بعیده که پذیرش بگیره. باز من از 2 جا پذیرش گرفتم ولی فاند دیگه نمیشد بگیرم.

از دیدگاه حق هم نگاه کنید, حق من نبود که پذیرش بگیرم. حق اون کسی بود که 5-6 ماه وقتش رو گذاشته بود و GRE خونده بود و زمان زیادی رو برای یادگیری زبان گذاشته بود. چرا باید من که فقط 2 هفته GRE بخونم فاند بگیرم و خدایی نکرده یکی که 5-6 ماه خونده نتونه فاند بگیره؟

برای دوستان بگم با GRE زیر 1100 (البته امتحان و نمره بندی از امسال عوض میشه) اصلا اپلای نکنید بهتره. تافل هم هر چی بیشتر بهتر اما 100 به بالا شدیدا توصیه میشه.

(راهنمایی اشتباهی بعضی ها بود که گفتن GRE اونقدرها مهم نیست!)


4- زمینه کاری کمتر مرتبط اساتید:

اگر قراره یه دانشگاهی برید تقریبا معلومه با کدوم استادا میتونید کار کنید. یا اینکه اصلا چکار کنید. اگر دانشگاهی زمینه شما رو نداشته باشه خب مشخصا که عمرا بهتون پذیرش نده. مثلا برای UNCC زمینه کاری من کمتر به کارهای اونا میخورد. البته بی ربط نبود اما خب. در نتیجه اگر اون اساتید مربوطه از رزومه شما خوششون نیاد یا جا نداشته باشن شانسی ندارید.


5- شایستگی نداشتن برای یه جایی:

خب مشخصه که وقتی یه نفر نمره هاش نسبت به متوسط یه جایی کمتر باشه احتمال اینکه ریجکت بشه خیلی زیاده. من روزمه ام خوب بود و فکر نمیکنم که جایی به خاطر رزومه منو رد کرده باشه اما GRE ایم کم بود. در نتیجه شایستگی بعضی جاها رو نداشتم. 


6- شرایط رقابت دانشگاه:

یه وقتی همه چیز شما خوبه فقط یه مشکل هست که از شما بهتراش زیادن. خب شانس اینکه قبول بشید خیلی کم میشه. مثلا امسال NCSU اصلا مدارک منو نگاهم نکرده بود چون توی رقابت با دیگران از نظر GRE دیگه خیلی کم داشتم. خب دانشگاه 50 تا جا داره اگر 50 نفر بهتر از شما اپلای کرده باشن شانس شما صفر میشه. البته درسته که مثلا کسی که Stanford و برکلی اپلای میکنه احتمالا UCI هم اپلای میکنه و اگر برکلی قبول بشه میره اونجا و ممکنه یه جایی برای دیگران باز بشه.


7- خیلی شایستگی (overqualified):

این مورد برای من نیست! شاید برای شما باشه. اگر یه دانشجوی عالی مثل شما اپلای کنه توی یه دانشگاه متوسط یا بد, اونا فکر میکنن که شما مناسب اونا نیستید و رد میکنن. این مورد خیلی پیش میاد. چون شما با رفتن به اون دانشگاه یا از زندگیتون راضی نخواهید بود و یا سر سال نشده دانشگاه رو عوض میکنید.



جمع بندی:

از من به همه (از جمله خودم!) نصیحت, اینکه همیشه برای رسیدن به خواسته هاتون با نهایت توان حرکت کنید. این خواسته میتونه پذیرش باشه یا هر چیز دیگه اگر نهایت توان رو میذارید براش احتمال اینکه برسید خیلی زیاد میشه اما اگر کجدار و مریض حرکت کنید ممکنه که همین سستی باعث نرسیدن شما و هدر رفتن همه زحمات بشه.