زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

اپلای برای همه است

اینطوری نیست که فقط نخبه ها و المپیادی ها بتونن اپلای کنن و قبول بشن.


خیلی کم پیش آمده از دوران راهنمایی به اینور که من شاگرد اول بوده باشم. اگرچه همیشه معدلم خوب بود اما توی دبیرستان شاید 4-5 میشدم. پیش دانشگاهی یه جای خفن بودم فکر کنم توی کلاس از 40 نفر 39م بودم! توی دانشگاه آزاد شاید همیشه 4-5 کلاس بودم و دانشگاه دولتی فوق لیسانسم هم شاید از یه کلاس 40 نفری من 10-15 بودم. رتبه کنکورم حدود 12000 بود (بله سه تا صفر داره!) که مجبور شدم برم کاردانی دانشگاه آزاد. کاردانی به کارشناسی دانشگاه آزاد رتبه ام حدودا 5 شد (توی دانشگاهی که قبول شدم) رتبه ارشدم هم تک رقمی شد که البته چند ماه واقعا خوندم برای کنکور ارشد. بنابراین فکر نکنید که اپلای فقط برای دانشجوهای شریف یا شاگرد اول ها و المپیادی هاست.


اما خب مراتب داره. مثلا اون شاگرد اول شریفه میره برکلی و استنفورد, من میرم یه دانشگاه متوسط امریکا, داداشم که دانشگاه آزاد بوده با معدل 15 میره ایتالیا و... یعنی آدم اگر تلاش کنه بالاخره یه جایی میره حالا یکی بالاتر و یکی پایینتر. مهم اینه که آدم کم کم جایگاهش رو متوجه بشه و همونجا اپلای کنه.

پیش فرض های من در مورد کسی که مطالب رو میخونه


چیزهایی که مینویسم برای همه در همه شرایط به درد نمیخوره. برای همین سعی کردم یه کم از پیش فرض هایی که ممکنه توی ذهنم باشه رو اول بگم.

انتظار نداشته باشید که تجربیات من دقیقا منطبق بشه با تجربیات شما. هر کسی شرایط خودشو داره.

احتمالا مطالبی که من مینویسم این پیش فرض ها رو لحاظ کردم.

  • معدلش کمتر از 15 دیگه نباشه. (چه آزاد چه دولتی)
  • زبان رو مینیمم در حد دبیرستان بلده و شدیدا علاقه و استعداد هم داره که یاد بگیره.
  • اگر میخواد فوق لیسانس بخونه, میتونه بدون فاند بخونه و یا حداقل یکسال بدون فاند باشه.
  • اگر میخواد برای دکترا بخونه, میتونه یکسال بدون فاند بخونه.
  • رشته اش فنی یا نزدیک به فنی باشه.
  • یه دانشجوی معمولی (نه تنبل, نه نخبه) باشه.

نه اینکه فکر کنید که مثلا من که نمیتونم هزینه یکسال دکترامو بدون فاند بدم پس دیگه این مطالب به دردم نمیخوره. مطمئنا مطالب به دردتون میخوره اما در نظر بگیرید که یه عالمه زحمت کشیدید و اپلای کردید و یه دانشگاه خوب هم قبول شدید اما فاندش جور نشد, در این شرایط یا باید بدون فاند برید و یا باید یکسال دیگه صبر کنید. برای کسانی که این شرایط رو ندارن به ازای هر کدوم یکسال به زمان اپلای میتونن اضافه کنن. یا اگر مثلا توی یک رشته خاص شاید یه نفر نتونه هیچوقت پذیرش بگیره یا یک رشته دیگه بشه 6 ماهه هم پذیرش گرفت, ولی مثلا محاسبات زمانی من احتمالا فقط در مورد رشته های فنی جور در بیاد.

قبل از اپلای - انگیزه

خب اولین قدم اینه آدم بدونه واقعا میخواد بره یا نه. این خیلی مهمه و اینو از اول قدم باید یک نفر با خودش مشخص کنه. انگیزه های الکی مثل "فرار کردن از این خراب شده" یا ... هیچ فایده ای نداره. باید انگیزه واقعی باشه که هر اتفاقی افتاد آدم باز ادامه بده. من خودم 5-6 بار واقعا کم آوردم و واقعا حس کردم که دیگه نمیتونم. ولی اونقدر انگیزه داشتم که تا آخرش هم برم. پس از اول ببینید واقعا میخواهید برید یا نه.

اگر تصمیم گرفتید, دیگه توکل به خدا.

Are you sure this is right for you?

سعی میکنم که این مدت یه جمع بندی از اپلای ها داشته باشم و یه سری چیزا رو که نرسیدم این مدت بنویسم رو خلاصه کنم و بنویسم.


خب اولین قدم اینه که آدم بدونه واقعا میخواد اپلای کنه یا نه. این جوابیه که یکی از اساتید دانشگاه های امریکا داده که یکی از دوستان برام ایمیل کرده بودن و چون خیلی خوب بود گفتم اینجا هم بذارم. 



Many friends from Iran have contacted me for advice regarding entering a US university for a PhD degree. I will try to provide a detailed answer below and in the following posts. I hope this helps, and very good luck to all of you!

Are you sure this is right for you?
 
As anyone that has emigrated to another country can tell you, it's a very traumatic experience. Almost everyone thinks that he or she is different, that they have made their decision, they are ready to leave and that they will never regret their decision. Almost everyone later on finds that they were underestimating how hard it is. Leaving your country to study in another may be the right move for you, but it's certainly not going to be pain-free. People often have an unrealistic, hyper-optimistic view of what is going on abroad. I am sure that in many aspects, the educational institutes in US are far superior to those in Iran, at least at the moment, but not as much as you think! Also, living alone in a far away country and leaving your loved ones behind is MUCH MUCH harder than you ever imagine. So, be prepared for a very painful emotional experience, a lot of hardship especially in the first year, and reduce your expectations. US is not heaven, it's just another country on planet Earth. Also, people in US work much harder than the average Iranian worker, so get ready! If you like a life of comfort, you may want to reconsider your decision.

از نظر شرایط پذیرش به کدام اولویت رسیدم؟

برای من مهمترین اولویت ها داشتن فاند, بودن توی کشور انگلیسی زبان, و زندگی توی یک شهر بزرگ مهمترین فاکتورها بودن. در واقع اگر از همه فاکتورهای پذیرش چند تا مهم رو جدا کنم میشه شرایط پذیرش رو به صورت لیست زیر بنویسم:

1- پذیرش با فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در شهر بزرگ ترجیحا لس آنجلس و ...
2- پذیرش با فاند از یک دانشگاه متوسط امریکا در یک شهر بزرگ
3- پذیرش با فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در یک شهر کوچک
4- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در شهر بزرگ ترجیحا لس آنجلس و ...
5- پذیرش با فاند از یک دانشگاه به ترتیب کانادا, استرالیا, نیوزلند و اروپا در یک شهر بزرگ
6- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در یک شهر کوچک
7- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه متوسط امریکا در شهر بزرگ
8- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه به ترتیب کانادا, استرالیا, نیوزلند و اروپا در یک شهر بزرگ
9- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه متوسط امریکا در شهر کوچک
10- پذیرش با فاند از یک دانشگاه آسیایی مثل کره جنوبی یا مالزی
11- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه به ترتیب کانادا, استرالیا, نیوزلند و اروپا در یک شهر کوچک
12- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه آسیایی مثل کره جنوبی یا مالزی
13- بدون هیچ پذیرش و رفتن به سربازی

الان میشه گفت که به شرایط 2 رسیدم. البته از قبل از عید تقریبا مشخص شد که به 7 رسیدم و دیگه خیلی ضعیفه که بخوام بیام پایینتر. در واقع فقط به 1 نرسیدم که اونم میشه گفت دیگه واقعا ایده آلترین حالت بود و این همیشه اتفاق میفته که آدم نتونه به ایده آل برسه. اونروزی هم که برای استرالیا اپلای کردم, فکر کردم که بتونم خودمو به 5 برسونم.
این روزا که فکر میکنم میبینم که شاید مورد 2 برام بهتر هم باشه. چون برای گرفتن دکترا کمتر میخواد زحمت بکشم و شاید بتونم زندگی آینده امو تشکیل بدم و یا فرصتی داشته باشم که یه بزینسی رو برای آینده ام طراحی کنم.
از دانشگاهی هم که قبول شدم خیلی راضی ام. میشه گفت که توی انتخابای دانشگاه های متوسطم بهترین انتخابم بود. خواهر زاده رئیس شرکت ما چند سال پیش از اینجا فارغ التحصیل شده بود و الان توی نیویورک داره با سالی 140 هزار دلار کار میکنه. حالا شماره تلفن و ایمیلشو داد که ازش یه سری اطلاعات بگیرم.