یه چیزی که ما توی ایران نداریم و توی امریکا خیلی خیلی مرسوم هست کارت اعتباری هست. هر کسی که Social Security داشته باشه میتونه یه کارت اعتباری هم باز کنه.
تفاوت کارت اعتباری و کارت دبیت
کارت هایی بانکی که ما توی ایران داریم همه کارت های دبیت هست. یعنی اینکه شما از قبل پول توی حسابتون میریزید و از همون پولی که ریختید خرج میکنید. کارت اعتباری کاملا متفاوت با کارت دبیت هست. اینه که شما هیچ پولی توی حساب نمیریزید. بانک با توجه به سوابق مالی شما, سطح درآمد و مخارجی مثل اجاره خونه به شما یه مقداری اعتبار میده. این اعتبار ارزش حساب شما نزد بانک هست. شما میتونید از این اعتبار خرج کنید و آخر ماه که پول دستتون آمد برید و پولشو پرداخت کنید. مثل بازاریهای قدیمی که مثلا نزد یه کسی اعتبار و آبرویی داشتن و وقتی پول لازم میشدن میگفتن اون طرف پرداخت میکرد و بعدا آخر ماه پول رو میدادن به کسی که براشون پرداخت کرده بود.
اندازه اعتبار
منتهی این فرآیند اینجا قانونی و مکانیزه شده و حد و اندازه اش مشخص شده است. مثلا اون بازاری قدیمی هیچوقت نمیدونست که مثلا اگر اعتباری پیش عباس آقا داره به اندازه 10 میلیونه یا 100 میلیون. یه بار که مقروض میشه و میره پیش عباس آقا و بهش 100 میلیون نمیده تازه میفهمه که ای دل غافل ما رو باش فکر میکردیم پیش کی اعتبار داریم. اینجا اعتبار نزد بانک هست و نه عباس آقا که فردا خودش ممکنه زیر بار بدهی باشه. بعد اندازه اش هم مشخصه. مثلا به کسی که تازه باز میکنه 1000 دلار اعتبار میدن. اگر از این اعتبار درست استفاده کرد خب اینو فردا میکنن 2000 دلار. یه زمانی میبینید طرف نزد بانک 500 هزار دلار اعتبار داره. یعنی میتونه به راحتی 500 هزار دلار خرج کنه و بعدا پولشو بده.
افزایش اعتبار
کسی که از اعتبارش استفاده میکنه و نشون میده که خوش حساب هست خب اعتبارش هم نزد بانک افزایش پیدا میکنه. مثلا فرض کنید شما به یه نفر 1000 دلار قرض میدید و سر موعدش میاد قرضشو پرداخت میکنه. فردا بهش اعتماد میکنید و 1500 دلار بهش میدید. ظرف یکسال وقتی میبینید که حتی یکبار هم بدقولی نداشته راحت بهش 50 هزار دلار هم میتونید بدید. اینم فقط در زمان بدست میاد. یعنی صرف اینکه به یه نفر یکبار 10 هزار تا بدید و سر موعد برگردونه نمیتونید همون فرداش اعتماد کنید و 100 هزار تا بهش بدید. عین همین موضوع توی بانک هم هست. اگر کسی از اون اعتبار استفاده کنه در طی زمان میتونه تاریخچه اعتبار (Credit History) برای خودش درست کنه. این تاریخچه که در زمان بدست میاد خیلی کمک میکنه که فرد نزد بانک آدم معتبری بشه.
استفاده های اعتبار
حالا سئوال پیش میاد که این اعتبار به چه دردی میخوره؟ ما که سالها بدون این اعتبار زندگی کردیم و مشکلی هم پیش نیامده!!! این اعتبار بعدا برای گرفتن تسهیلات بانکی خیلی مهم میشه. مثلا من فردا میخوام برای ازدواج با تیلور خانم برم از بانک 50 هزار دلار وام بگیرم (عمرا همچین کاری کنم!) بانک نگاه میکنه به سابقه حساب من و میبینه که بله من چندین سال مشتری اش بودم و توی این مدت همیشه خوش حساب بودم و الان هم اعتبار به اندازه کافی دارم که همچین مبلغی رو وام بگیرم همون روز با درخواست وام من موافقت میکنه. حتی نرخ سود وام بانکی توی امریکا وابسته به همین اعتبار هم هست. یعنی کسی که سابقه اعتبار خرابی داره ممکنه وام با بهره 17 درصد بهش بدن و همون وام رو به کسی که سابقه خوبی داره با بهره 4 درصد بدن. برای سرمایه گذاری و کلا هر کاری که توی بانک نیاز به اعتبار داره این سابقه اعتبار مهم میشه.
کردیت کارت بین المللی که توی ایران بعضی شرکت ها میدن چیه؟
اون چیزی که توی فروشگاه های ایران به عنوان کردیت کارت فروخته میشه همه کارت دبیت هست. منم تا مدت ها فکر میکردم که اونا کردیت کارته و دبیت کارت مثلا کارت تلفنه!!! منتهی چون ما توی ایران کارت بانکی امون بین المللی نیست و میدونیم که کارت های بانکی ایمون دبیت هستن فکر میکنیم چیزی که نداریم همین کردیت کارته که باید برای پرداخت های اینترنتی ایمون داشته باشیم. اینه که اگر چیزی به اسم کارت اعتباری بین المللی خریدید بدونید که هیچ تاریخچه کردیتی براتون هیچ جا درست نمیشه.
امشب صندوق پستی امو که نگاه کردم دیدم کارت سوشیال سکیوریتی ام هم آمده. خیلی جالبه که حتی یک هفته هم نشد از زمانی که مدارک رو دادیم.
یه چیزی که خیلی تعجب میکنم توی امریکا استفاده زیاد از پست و نامه هست. این کارت سوشیال سکیوریتی یکی از مهمترین مدارک توی امریکا هست. به طوری که کپی شماره اش میتونه به عنوان جعل هویت استفاده بشه. اینه که میگن حتی شماره اش هم خیلی خیلی مهمه و نباید دست کسی بیفته. حتی این مدرک مهم رو هم با پست میفرستن و اصلا نمیترسن که یه وقتی کارمند پست بخواد دزدی ای چیزی کنه یا کار خلافی کنه. یا حتی اینقدر بی نظمی ای باشه که گم بشه. اینطوری که من متوجه شدم اینجا اینقدر سوابق دقیق نگه داشته میشه که کسی حتی جرات نمیکنه کمترین کار خلافی کنه که براش پرونده سازی بشه.
بعدش میگفت خیلی چینیه ناراحت بوده که وضعیت امریکا اینه. میگفته که توی چین مردم به همین اندازه کار میکنن ولی خیلی خیلی کمتر از اینجا درآمد دارن. و زندگی کلا عادلانه نیست. نمیدونم واقعا قوانین اقتصادی ای که به دنیا حاکم هست چطوریه اما الان که اینجا هستم میدونم که اینجا واقعا کار انجام میشه. شما توی ایران کمتر ایرانی ای میبینی که واقعا کارشو درست انجام بده اما اینجا واقعا کار انجام میشه. خب کار انجام میشه اقتصاد پیشرفت میکنه و مردم توی رفاه بیشتری قرار میگیرن. نوع اقتصاد هم که تاثیر مستقیم بر روی معیشت مردم داره. حالا اونجا نوع اقتصاد کمنیستی حکم میکنه که وضعیت مردم این باشه. البته جمعیت هم بی تاثیر نیست. به نظر من که اینکه ببینی یه امریکایی و یه چینی به اندازه هم کار میکنن و بقیه فاکتورها رو نبینی مقایسه کاملی نیست.
من زود ازشون خداحافظی کردم و رفتم تا به کلاسم برسم. شب که برگشتم خونه منصور میگفت فهمیدی چینیه برای چی آمده بود با ما صحبت کنه؟ گفتم نه. برای چی؟ گفت این چینی ها دزد ایده هستن. چون از خودشون هیچ ایده ای ندارن میان با دیگران گرم میگیرن تا ازشون اطلاعات بکشن. گفتم تو از کجا میدونی؟ گفت که نیما بهم گفته. گفته مواظب باش با اینا زیاد صحبت نکنی. گفتم این که چیزی نگفت. گفت چرا اولش که پرسید که شما چکار میخواهید کنید. بعدشم که تو رفتی باز به من گفت که خیلی تودار هستید و نمیگید میخواهید برای مسابقه چکار کنید.
از این حرف منصور خوشم نیامد, چون هیچ وقت از جمع بستن اینطوری (streotyping) خوشم نیامده. به نظر من که خیلی صادقانه آمده بود و تازه اختراعشو هم بهمون نشون داد. میتونست مثلا بگه فردا اینا ایده منو میدزدن. شاید منم بدم نمیامد که ایده چیزی بدم و باهاش همفکری کنم اما خب کلاس داشتم. چین یه کشوریه که 2 میلیارد آدم داره توش زندگی میکنه. حالا چند نفر خدایی نکرده همچین اخلاق بدی داشتن و احتمالا دو جا خودشونو نشان دادن نمیشه که به 2 میلیارد آدم تعمیم داد که! با این حال شرط عقله که آدم با کسی که درست نمیشناسه ایده هاشو مطرح نکنه. شاید اون فرد خیرخواهش نباشه حالا چه ایرانی چه چینی.
(چند روز بعد سر یکی از جلسات همون چینیه دنبال این بود که اختراعشو توی امریکا ثبت اختراع کنه که کسی توی مسابقه ندزددش. من هنوزم فکر میکنم که اون خیلی بیشتر نگران بود که کسی ایده هاشو بدزده تا اینکه بخواد ایده های ما رو بگیره و حالا آیا بتونه چیزی بسازه باهاش یا نتونه.)
با چینیه (منظور ظروف نیست بلکه همون پسره هست) که صحبت میکردیم صحبت به دین کشید و من گفتم که من مسلمونم. بعد یه حرفی زد که من خیلی ناراحت شدم. گفت چرا هر چی مسلمونه انگاری که به خودش یه بمب بسته و میخواد بره یه جایی رو منفجر کنه؟ من هر وقت اسم مسلمون میاد فکر میکنم یه کسی هست که دور تا دورش بمب به خودش بسته و آماده منفجر شدن هست. بعد منصور براش توضیح داد که اینطوری ها هم نیست و اینا تبلیغات هالیوودیه. اما من واقعا ناراحت شدم. اونم فهمید که منم ناراحت شدم اما فکر کرد که حالا من به خودم گرفتم و گفت حالا منظورم شما نبودی که. اما تمام مدت فکر میکردم که چرا دینی مثل اسلام که همش عامل رحمت و وحدت انسانها هست باید اینطور ذهنیتی برای یه خارجی داشته باشه. اینکه یه عده نافهم از خدا و دینش بی خبر کارهای خلاف اسلام به اسم اسلام میکنن چرا باید به این وسعت توی ذهن یه خارجی ها معنای منفی داشته باشه؟ چرا پیامبری که رحمت للعالمین هست و ... بگذریم.