زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

ریجکت UCI و USC هم آمد

خب خب به خودم تبریک میگم که دیشب ریجکت دانشگاه USC و پریشب هم ریجکت دانشگاه UCI آمد. الان دیگه تنها دانشگاهی که جواب نداده UNCC هست که دیگه معلومه ریجکتم!

خب برای من که مهم نبود, من که برنامه ریزی کردم برای سال بعد. 


این یه عکس از USC (نمایشگاه کتاب امسال لس آنجلسه)


اینم یه عکس از UCI (اون من نیستم که دارم از اونجا رد میشم. اما خب شاید یه روزی رد شدم)



خب امسال که نشد بریم اینجاها, شاید سال دیگه بشه.خدا کنه بتونم از یه جایی فاند بگیرم.

روزهای تکراری من

صبح بیدار میشم. سریع صبحانه میخورم و راه میفتم میرم سر کار. توی راه از همون پادکست ها که معرفی کرده بودم گوش میدم. بعد تا ساعت 5-6 کار میکنم. وسطش برای تفریح(!) اگر بتونم یه کم لغت حفظ میکنم. بعد دوباره میام خونه. توی راه باز پادکست گوش میدم (بعضی موقع ها هم تیلور گوش میدم). شب خیلی خسته ام. یه چیزی میخورم و اگر رمقی باشه لغت حفظ میکنم و نباشه یک کم تلویزیون میبینم و میخوابم و باز فردا...

تنها چیزی که این وسط گم شده همون پایان نامه ام هست. اصلا وقت نکردم روش کار کنم. امیدوار بودم که اون هفته تموم بشه نشد. حالا این هفته هم انگاری تموم نمیشه.

اگرچه خیلی خسته کننده هست از روزهام راضی هستم اما کاش پایان نامه ام رو زودتر دفاع میکردم که راحت میشدم. هر وقت بهش فکر میکنم پشت پلکم میزنه!

خدا میدونه که فردا چطور بشه.

درستی قطعیت تصمیمم برای ادامه دکترا

تصمیم درستدیشب با پذیرشی که از SMU گرفتم, فهمیدم که بازم حق با استخاره بوده و من برای ادامه دکترا بهترین تصمیم رو گرفتم. چون که امسال بودن نمره مناسب و تافل و جی آر ای که تونستم پذیرش بگیرم, یقین دارم که سال دیگه میتونم همین پذیرش ها رو تبدیل به پذیرش با فاند کنم و یا اینکه از دانشگاه های بهتری مثل UCLA و UCI پذیرش بگیرم که دوستشون دارم. مطمئنم اگر میرفتم استرالیا فردا پشیمون میشدم که چرا نشنستم چند ماه بخونم و برم امریکا.

از SMU پذیرش بدون فاند گرفتم

دیشب ساعت 1:30 بود که از SMU بهم ایمیل زدن که بهت پذیرش دادیم, فقط چون فاند بهت تعلق نگرفته ضمانت مالی رو بفرست که برات I-20 بفرستیم, یکی نیست به اینا بگه که آخه اگر من پول داشتم که نمی آمدم دکترا بخونم!

چند تا عکس هم از SMU بذارم.


خدایی این درختا رو آدم میبینه روحش شاد میشه. فقط نمیدونم چرا امریکا اینقدر درخت کم داره.

اینم هال اصلی اش.

اینم نمایی دیگه از درخت ها و اسم دانشگاه

توی پست بعدی هم راجع به دالاس که این دانشگاه وسط شهرش هست بذارم.


خلاصه دستشون درد نکنه. به قول بچه ها پذیرش بدون فاند همون ریجکت محترمانه هست. هرچند که بعضی ها میگن حالا برو شاید ترم بعد بتونی فاند بگیری اما راستش من پول همون یک ترم رو هم ندارم, مخصوصا از زمانی که دیگه داداشم هم میخواد بره ایتالیا که دیگه روی خانواده هم هیچ حسابی نمیشه کرد.

به هر حال من که برنامه ریزی کردم برای تافل و برای جی آر ای و قرار شد که اونا رو ببرم بالا. دیشب هم ایمیل زدم به دانشگاه CGU که یه جورایی ازشون پرسیدم برای فاند چکار کنم اونا هم نوشته بودن که نمره تافل و جی آر ای رو باید بالا ببری.

خلاصه که با جواب این دانشگاه میشه گفت که من دیگه امریکایی شدم چون اینا رو دیفر میکنم و برای سال بعد میتونم مطمئن باشم که با نمره بالاتری که از اون امتحانا میگیرم بدشون نمیاد بهم فاند بدن! البته امیدوارم که سال دیگه بتونم UCLA یا UCI پذیرش بگیرم. چون اون دانشگاه ها یه حال دیگه ای داره. اما به همینم راضی هستم.

عید رفتیم جنوب

خوب یک کم از خاطرات عید بنویسم. ایام عید رفتیم جنوب تا هشتم اونجا بودیم. جاتون خالی رفتیم دریای نیلگون خلیج همیشه فارس و تنی به آب زدیم و از اقوام دور و نزدیک بازدید به عمل آوردیم!

روز اول و دوم عید چند جا رفتیم بازدید و بعد از اون مامانم گفت که حوصله نداره مهمونی بازی و خوبه بریم بندر گناوه و خلیج فارس تنی به آب بزنیم. خلاصه چند تا خانواده شدیم و راه افتادیم. چند تا از اقوام دورمون (شایدم نزدیک!) توی برازجان بودن. یه دو شبی میهمانشون بودیم و یه سر رفتیم بند گناوه و چاهک و بعدشم برگشتیم. کلا بد نبود. توی اون مدت هم هیچ فکری در مورد درس و مشق و پایان نامه و... نکردم.


چند تا عکس از سفرمون میذارم تا هم شما بی بهره نباشید هم خودم شاید یه روزی دلم برای خلیج همیشه فارس تنگ بشه بیام یادی کنم.


خب این اولین جایی بود که رفتیم. خیلی خوب بود. هنوز دارن میسازنش اما خوبه. اینجا که میرسی حس میکنی رفتی کالیفرنیا! یادمه یه عکس بود از سواحل کالیفرنیا عین همینجا بود! اینجا با وجود اینکه سنگ داشت و آب هم سرد بود اما یه آب تنی ای کردیم که حال داد.



جنوب - بندر گناوه

بعد آمدیم گناوه. گناوه به خاطر کالاهای ارزون اسم و رسمی توی مردم جنوب کشور داره اما ما که چیزی ندیدیم. کلا میگن ایام عید اینجا خوب نیست چون هم گرون میدن و هم شلوغه. اما تجربه من از گناوه نشون داد که اصلا ارزش نداره که به خاطر خرید بیایید اینجا. شاید یه چیزایی ارزونتر گیر بیاد اما واقعا کیفیت جنس ها در حد فاجعه هستند. من یه پیرهن خریدم 5000 تومن. گفتم 5000 تومن دیگه پولی نیست برای پیرهن که تهران زیر 15000 تومن نیست. وقتی آمدیم خونه باور نمیکنید از این ور اونورش معلوم هست! اینقدر نازک هست که من گفتم هیچ وقت هم یه همچین چیزی نمیپوشم. خلاصه پولتونو دور نریزید تا بیایید از گناوه خرید کنید. همه جنس های دیگه هم از لوازم بهداشتی بگیر تا لوازم خونه و ... تقلبی بود. یه آن احساس کردم در شهر تقلبی ها هستم. بعد گفتم دنیا هم عین همین میمونه. انگار تقلبی از جهان آخرته و این کجا و آن کجا! از اینجا رفتیم یه ساحلی نزدیک چاهک که ناهار بخوریم.


صحنه بسیار دلخراشی از مرگ یک عروس دریایی است اما مجبور شدم عکس بگیرم. تا حالا چنین چیزی ندیده بودم اما مردم اونجا میگفتن که طبیعی هست و معمولا اونایی که عمرشون تموم شده و مرده اند رو شب ها آب میاره به ساحل. از اینها کلی دیگه توی ساحلی که رفتیم بود.


خلیج زیبای فارس . واقعا دریا زیباست! من تا آخرین سنگ رفتم جلو و به جایی رسیدم که اطرافم همه دریا بود و یه حس عجیبی بهم دست داد. انگار که توی دل خدا بودم. انگار که هیچی غیر خدا نیست و آرامشی هست که توصیف نمیشه. پیشنهاد میکنم حداقل یه بار این کارو انجام بدید.


عظمت دریا رو میشه توی خلیج فارس دید و واقعا که چه شکوهی داره.


اینم یه عکس از بین راه که اینجا نشستیم و ناهار خوردیم و آی غذای بین راه میچسبه!


ببخشید که عکس ها بی کیفیت هستند. مشکل از فرستنده هست شما به گیرنده هاتون دست نزنید.