زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

یکی از اون روزا

امروز میخواستم به خودم استراحت بدم چون امتحان دیروز باز از 4 تا سئوال 3 تاشو بیشتر حل نکردم و یکیشم خیلی جواب مسخره ای درآمد که امیدوارم غلط نباشه. نمیدونم چرا این استاده اینطوری امتحان میگیره. خب بیا یه 5-6 تا سئوال سخت بده معلوم بشه کی چقدر بلد شده. میایی 3-4 تا سئوال خیلی خیلی آسون میدی بعد یه اشتباه آدم میکنه کلی نمره اش کم میشه و آخرشم نمیفهمی که کی چقدر بلد شده. اون یکی استاده هم یه دفعه آمد گفت هفته دیگه میان ترم. حالا این هفته ای که میاد دو تا میان ترم دارم به فاصله یک روز.

 

امروزم واقعا یکی از اون روزا بود. صبح تا 11 خوابیدم چون شب قبل تا دیروقت خوابم نبرده بود و کلا این روزا احساس خستگی میکنم. بعد دستشویی خونه خراب شد و تا 12 مشغول نظافت بودم. کلا روزم خراب کرد. عین این بازی sims شده که دستشویی الکی خراب میشد. بعد رفتم مدیریت ساختمون بهشون گفتم که دستشویی خراب شده که بیان درست کنن. دختر صاحبخونه امون هم امروز خیلی به خودش رسیده بود حالا نمیدونم با دوست پسرش قرار داشت یا امروز جشن هالووین جو گرفته بودش. به من شیرینی تعارف کرد و منم برداشتم و بهش گفتم امروز خوشکل شدی اونم سرخ و سفید شد و خجالت کشید و گفت ممنونم. بعد که آمدم بیرون عذاب وجدان گرفتم که آخه این حرفی بود من به دختر مردم زدم. نکنه حالا بشینه پیش خودش فکر کنه روی منظور یه چیزی گفتم. آمدم خلاصه بعد قاطی کردم که اصلا من توی امریکا دارم چکار میکنم. نکنه دارم عوض میشم خودم نمیدونم. اصلا اینجا آخرش میخوام چکار کنم.  

 

بعد تا رسیدم اتوبوس رفت. علاف اتوبوس بعدی که بودم یادم آمد اصلا اصلاح هم نکردم و مثلا امروز هالووین بود و میخواستم چند تا عکس بگیرم. دانشگاه که رسیدم دیدم یه عده لباس های عجیب و غریب پوشیدن. یکی دو تا عکس گرفتم دیدم که اصلا دوربینم رو هم یادم رفته شارژ کنم. بقیه روز رو هم داشتم به همین مسائل که اصلا اینجا چگار میکنم فکر میکردم و روز قشنگم با این فکرها خرابتر هم شد.

 

برای فردا باید 10 تا تمرین حل کنم و تحویل بدم که اصلا دیگه حال و حوصله اشو ندارم. قرار بود مثلا امروز استراحت کنم که کلا به هدرش دادم. آمدم برم مرکز شهر دیدم حوصله اشو ندارم و یه وقتی برم و برگشتنی اتوبوس نیاد یا دیر بیاد بعد دردسر میشه. شب یه برنامه رقص دیگه توی دانشگاه هست ولی واقعا حوصله اونو هم ندارم. احتمالا یه سری برم ببینم چطوریه و زود از اون ور برم خونه.

28 سپتامبر - نمایشگاه تگزاس Texas Fair - داخل محوطه و خوراکی ها

من ناهار نخورده بودم و خیلی گرسنه بودم. در واقع از عمد ناهار نخورده بودم که بیام اینجا یه چیزی بخورم. گفتم یه روز حالا ولخرجی کنم اشکال نداره. اما قیمت های اینجا واقعا زیاد بود. تقریبا میتونم بگم هر چی که میفروختن 1.5 الی 2 برابر فروشگاه های داخل شهر بود. واقعا خیلی خیلی برام عجیب بود که این همه ورودیه میگیرن و بعد اینقدر هم خوراکی هایی که میفروشن گرونه. خلاصه هیچی نگرفتم. 

 

 

 

 

   

توی محوطه یه ماشین هایی بود که افراد مسن رو سوار میکرد و جا به جا میکرد. 

 

 در کل به نظرم خیلی شلوغ بود. 

 

 

28 سپتامبر - نمایشگاه تگزاس Texas Fair - وسایل راحتی

اون آخرای سالن ماشین ها یه سری غرفه بود که لوازم راحتی و ورزشی رو تبلیغ میکردن. 

 

 

 

  

مردم میامدن روی تشک ها میخوابیدن ببینن چطوریه. منم دلم میخواست که یکیشونو امتحان کنم اما جواد گفت ولش کن. کلا جواد حال و حوصله این چیزا رو نداشت. 

28 سپتامبر - ورود به نمایشگاه تگزاس Texas Fair

دم در پلیس ایستاده بود و همه رو میگشتن.  

 

  

اون اول جای خرید بلیت هم بود. ما بلیت رو از دانشگاه خریده بودیم که ارزونتر باشه. دانشگاه 12.5 دلار بود و اینجا 16 دلار میگرفتن. 

 

 فضای نمایشگاه تقریبا مثل یه پارک بود. 

 

 

همونجاها هم کوپن گذاشته بودند برای استفاده از امکانات نمایشگاه که میفروختن. هر کوپن 0.5 دلار بود. نمیدونم چرا همچین کاری کرده بودند اما هر چیزی که میخواستی بخری باید از این کوپن ها می داشتی.  

 

 

امروز به اندازه همه عمرم دختر خوشکل دیدم. واقعا به امریکا امیدوار شدم! فکر میکردم فقط تیلور خانم اینجا خوشکل از آب در آمده اما خب یه کم نظرم عوض شد. از همون اولش دو تا دختر عروسک داشتن برای خودشون بازی میکردن و بستنی میخوردن.

 

 

محیط نمایشگاه به نظرم خیلی خوب بود و معلوم بود برای درست کردنش خیلی زحمت کشیدن. 

 

 

 توی نمایشگاه قسمت قسمت نمایشگاه های مختلف بود. من به جواد گفتم بیا یکی یکی از اولش بریم گفت ول کن بابا بیا همین نمایشگاه ماشین رو بریم. به نظرم جواد اصلا بلد نبود که بگرده. اینجور جاها آدم باید از اولش شروع کنه و یکی یکی بره جلو که هیچی رو از دست نده اما خب من دیگه با جواد همراه شدم. بعضی جاها رو چند بار رد شدیم و بعضی جاها رو هم اصلا ندیدیم و وقتی برگشتم و عکس های بچه های دیگه رو دیدم فهمیدم بعضی جاها رو از دست دادیم مثلا یه جا حیوانات مختلف هم بوده ما ندیدیم.

یه کم در مورد این روزا

این روزا شدیدا درگیر درس ها هستم. فقط علی الحساب بگم که دو هفته پیش کوییز دادم, هفته پیش امتحان میان ترم دادم. این هفته پس فردا دوباره کوییز دارم, هفته بعد بازم میان ترم دارم. یعنی میشه یک ماه که من هر هفته حداقل یه امتحان داشتم. کوییز هم که کوییز نیست یه امتحان کامله. کلا اون جلسه رو امتحان میگیره. این هفته هم یه سری باید تمرین تحویل بدم و هفته دیگه هم یه سری دیگه. بعد یه سری برگه این هفته صحیح کردم. هفته بعد هم یه سری برگه دیگه میاد. کل تعطیلات این دو روز هم داشتم برگه صحیح میکردم و بعد امروز هم امتحانم رو میخوندم. هنوزم تموم نشده اما دیگه خیلی شبی خسته بودم گفتم یه کم بنویسم. 

 

اون میان ترمه که خراب شده بود به خیر گذشت. رفتم به استاده گفتم که برگه منو میبینی خیلی سورپرایز نشو. و داستان ساعت 2 و 50 و 2 و 15 رو بهش گفتم! و گفتم اون سئوالا رو چرا خراب نوشتم و گفت نه اونقدرها هم بد نبوده. قسمت اولشو که خیلی خوب نوشته بودی. بعد که برگه ها رو داد همه امتحان رو خراب کرده بودند! نمره ها رو خیلی خیلی دست بالا نمره داده بود که نمره بچه ها بهتر بشه. میگفت امتحان به نظر خودم سخت بوده, احتمالا به نظر شما خیلی خیلی سخت بوده. با این حال من از 100 شدم 93 که بد نیست. البته اگر خودم تصحیح میکردم بالای 70 نمیگرفتم. چون من خودم میدونم اشکالاتم کجاست اما اون حتی با اینکه توضیح بهش دادم که اینجا رو درست ننوشتم بازم نمره امو کم نکرده بود. این درس رو من تا حالا دوبار پاس کردم! اینکه 100 نگیرم خیلی ضایع است اما سر کلاس تشویقم هم کرد که خوب نوشتم! خدا رو شکر به خیر گذشت. 

 

این مدت با چند تا هندی هم سر و کار داشتم. یکیشون اسم منو توی یه تیم برای یه مسابقه ای دو هفته آینده توی شرکت اریکسون نوشت. من گفتم فقط میتونم بهتون ایده بدم. اونم گفت باشه. دیروز رفتم پیششون و سه ساعتی وقتم تلف شد و حتی نمیدونستم موضوع چی هست. یادم باشه در مورد این هندیه و این جلسه هم یه چیزایی بعدا بنویسم.