نوشتن SOP یکی از سخت ترین کارهایی هست که باید برای اپلای انجام بدید. این کار وحشتناک سخته. حداقل 2 هفته زمان لازم داره. شما یک صفحه جا دارید تا بتونید مسئولین دانشگاه رو متقاعد کنید که شما اونی هستید که میخواهید. ممکنه ریزنمره خوبی نداشتید یا نمره خوبی از زبان نگرفته باشید اما یه SOP خوب میتونه شانس شما به شدیدا افزایش بده. دیده شده کسانی که با وضعیت تحصیلی پایین به خاطر SOP خوبی که داشته اند تونستن از دانشگاهی پذیرش بگیرن و افرادی که با رزومه های خیلی خیلی قوی با SOP بد رد شده اند. پس باید زمان بذارید تا اون چیزی که دانشگاه لازم داره رو تهیه کنید.
اینجا یه فایل میذارم که خوندنش بی نهایت واجبه. تقریبا میشه گفت که هر چیزی رو که برای نوشتن یه SOP میخواهید توش داره. پس وقتتون رو تلف نکنید و اینو بخونید و نوشتن رو شروع کنید.
موفق باشید!
ددلاین دانشگاه USC که میخواستم اپلای کنم 1 دسامبر هست. قرار بود که فردا برم و مدارکم رو بفرستم. امروز صبح که داشتم نحوه نوشتن SOP رو میخواندم اتفاقی گفتم حالا اخبار رو هم یه چکی کنم. چک کردم دیدم که به خاطر آلودگی هوا فردا رو تعطیل اعلام کردند. گفتم اگر که امروز اگر نتونم مدارکم رو بفرستم دیگه شنبه خیلی دیر میشه. آخه 5 شنبه هم عید هست و تعطیله. خلاصه سریع سایت رو چک کردم و اون کاور پیج ها رو پر کردم و رفتم اداره پست و پاکت گرفتم و خودم رو سریع رسوندم به دی اچ ال دانشگاه. خلاصه تا برگه رو گرفتم و داشتم پر میکردم گفتن دیگه ساعتش تمام شده. خلاصه با زحمت سریع اونا رو آماده کردم. 5 تا دیگه از بچه ها داشتن اپلای میکردن. برای همین USC یکیشون با مسخره میگفت که این USC به همه پذیرش میده. منم توی دلم میگفتم خدا کنه! بعد اون یکی میگفت UCLA فقط همین مدارک رو میخواد. معلوم بود که زبانشون خیلی خوب بوده که میتونن UCLA رو هم انتخاب کنن. بهشون گفتم که مگه UTApply عضو نیستید. من هر چی زدم که برای USC کی میخواد مدارک بده هیچ کس هیچی نمیگه. گفتن نه. گفتن خوب بیایید با هم بفرستیم که ارزونتر بشه. گفتن آره خوبه با هم بفرستیم. یکیشون امیرکبیری بود! از ریزنمره انگلیسی امیرکبیر با سربرگ دانشگاهش فهمیدم. بعد گفتم ببین من بدبخت چقدر پول ترجمه دادم! بعد سرشون به کار چسب کاریشون بود. من نمیدونم چرا این همه پاکت داشتن چسب میزدن. آمدم مدارک رو بدم گفت که پول به حساب ریختی. گفتم نه نریختم. گفت نمیگیریم که! هیچی نمیدونستم چکار کنم. همینطوری فکر میکردم که به اینا بگم که توی پاکت اینا بفرستم یا نه. دو سه بار رفتم که بگم دیدم اصلا اهل این چیزا نیستن. بعد فکر میکردم حالا بگم یه جورایی مدیون میشم و ... خلاصه توی همین فکرا بودم که با اینا صحبت کنم یا نه که گفت پاکتت رو بچسبون بیا بده. شاید دلش به حالم سوخت. آخه اونا گفتن که دیگه امروز آخرین روزیه که میشه فرستاد. شاید دلش سوخت. آمدم پولش رو بدم فقط یه تراول 50 تومنی داشتم. گفت خرد ندارم بهت بدم. برو خرد کن. حالا داشت تعطیل میشد و من نمیدونستم که چکار باید کنم. سریع دویدم اتاق بغلی گفت نداریم. رفتم طبقه 6 اونم گفت نداریم. به ذهنم رسید که نزدیکا یه عابر هست برم از اون بگیرم. به سرعت خودم رو رسوندم به عابر 4 نفر توی صف بودن. بعد به ذهنم رسید که بانک بازه برم از خود بانک خرد کنم. یکی دو دقیقه ای کارمند بانک معطل کرد و بالاخره داد. به سرعت خودم رو رسوندم. هم وسایلم ولو بود و هم اینکه اینا تعطیل میکردن. پله های طبقه اول که بودم حالم بد شد. دیگه نمیدونم 3 طبقه دیگه رو چطوری رفتم بالا. خلاصه بهش دادم و اونم مهر زد و گذاشت توی نامه های دیگه. اما شدیدا نفس نفس میزدم و گلوم میسوخت. نماز عصرم رو نخونده بودم. خودم رو رسوندم به دانشگاه پایین. اما دیگه توان نداشتم. همینطوری سرفه میکردم و حالم بد بود. به زحمت وضو گرفتم و نمازم رو خوندم. نمیدونم چرا حالم جا نمیآمد. گفتم برم دانشگاه بالا. 40 دقیقه منتظر شدم هیچ تاکسی ای ما رو نبرد. دیدم وقت اذان شد. برگشتم دانشگاه پایین و نمازم رو خوندم. این بار سوار اتوبوس شدم. هنوز گلوم میسوخت و نفسم تنگ بود. وسط راه ترافیک بود پیاده شدم و پیاده رسیدم دانشگاه. دیگه با استادمون صحبت کردم تا مقاله ام رو یه نگاهی بندازه. اونم نگاه کرد. الان هم دارم برای شما مینویسم.
یه احمقی یه دفعه تعطیلی اعلام میکنه و میزنه همه برنامه ها رو خراب میکنه. قرار بود فردا برم بانک و بعد برم اینا رو بفرستم. حالا امروزم از بین رفت کلی تو این آلودگی ها بودم و حالم بد شد و هنوزم جا نیومده! می مردی دیروز میگفتی.
دیشب خواب بد دیدم. شایدم بد نباشه اما دوست ندارم خواب های اینطوری ببینم. چند شبی هست که خوابم سنگین میشه اما خب هر شب خواب های عجیب و غریب میبینم. دو سه شب پیش خواب دیدم توی کالیفرنیا هستم. داشتم میگفت درسته که اینجا قشنگه اما اونطوری ها هم نیست که بخوام بمونم! دیشب اما خواب بد دیدم. خواب دیدم دارم مسواک میکنم و همینطوری که مسواک میزنم از لثه هام خون میریزه. آب رو هم باز کرده بودم که شسته بشه اما خب همینطوری ادامه داشت. قسمت وحشتناکش اینجا بود که یه دفعه مثل اینکه سرفه کرده باشم چند تیکه خون از گلوم آمد بیرون. از توی خون ها 2 تا ملخ پرواز کردند. عجیب بود. داشتم فکر میکردم که خدایا واقعا اینا توی دل من بودن؟ بعد احساس سبکی کردم. داشتم فکر میکردم که خدایا شکر که اینا رو از من بیرون ریختی. اما یه ذره هم ترسیده بودم و بیشتر متعجب بودم. یه بار دیگه هم شبیه این خواب دیده بودم. خواب دیده بودم که شدیدا سرفه میکنم و خون و چرک از دهنم میریزه بیرون توی حیاط. بعد با آب شستمشون. اونجا هم همینطوری تعجب میکردم که خدایا واقعا اینا توی دل من بودن؟ یه جورایی این دو تا شبیه هم بودن. اون موقع هر چی فکر کردم که چه کار بدی کرده باشم یا چیز بدی خورده باشم یادم نیومد. نهایت چیزی که فکر کردم این بود که شاید به واسطه کمکی که به دیگران کردم خدا خواسته که قسمتی از گناهانم رو ببخشه. چون دو روز قبلش یه کمک زیادی به فقرا کرده بودم. اما این دفعه دیگه نمیدونم چیه. به هیچ کسی هم کمکی نکردم. دیروز صبح رفتم سر کار تا بعد از ظهر اونجا بودم. ناهار هم نخوردم. بعد آمدم دانشگاه. بعد تنها چیزی که خوردم 3 تا شیرینی بود که بعد از جلسه ای که مربوط به نوشتن مقاله بود خوردم. بعدشم رفتم کلاس قرآن. اتفاقا کلاس خیلی خوبی بود خیلی چیزا یاد گرفتم. بعد هم یه بستنی خوردم و رفتم خونه. خونه هم شام املت داشتیم با سالاد کلم. شب با وجود اینکه خسته بودم 5 تا سی دی تیلور برای مامانم رایت کردم که بده به دوستاش. البته خودم هم چند باری چند تا آهنگشو نگاه کردم. این خیلی بده که آدم نمیدونه از کار خوبی خدا میخواسته گناهاشو ببخشه یا از کار بدی خدا میخواد نتیجه کارشو نشون بده. ای بابا ما هم توی چه قرنی زندگی میکنیم. اون کلاس قرآن و کمک کردن به مامانم کار خوب بوده که خدا میخواسته گناهامو ببخشه یا اینکه گوش دادن به اون آهنگ ها و خوردن اون شیرینی ها کار بدی بوده و خدا میخواسته بهم نشون بده بد هست؟ نمیدونم. پناه بر خدا.
امروز برای اولین بار بر خلاف میلم مقاله ای نوشتم که نتیجه اش خوب نبود. اصلا خودم هم روش درست کار نکرده بودم. دلم نمیخواست اصلا این مقاله رو بدم اما خب چاره ای نداشتم. یه ماه پیش نشستم یه چرت و پرتی نوشتم و دادم برای یه کنفرانسی گفتم که بعد توی این یه ماه میشینم روش کار میکنم تا نتیجه هاش رو درست کنم. اما خب اصلا وقت نشد. یعنی تافل داشتم و جی آر ای نمیشد کار دیگه ای کرد! خلاصه الان مقاله نهایی رو میخواستن. منم هر کاری که میتونستم کردم که نتایجش خوب بشه اما نشد! همینطوری دیگه نیم ساعت پیش آخرین مهلتش بود که فرستادم بره. اصلا دلم نمیخواست یه همچین مقاله ای داشته باشم. یعنی اینطوری. اما دیگه چاره ای نداشتم. وقت دفاع پایان نامه ام داره میرسه و من وقت نمیکنم که بخوام کار دیگه ای انجام بدم. باید توی این ماه (به قول خودم این 2 هفته اول آذر) کارهای پایان نامه ام رو جمع و جور کنم و تمومش کنم. آخه وقت دیگه ای نمونده و تا الان حتی یه نتیجه به درد بخور هم ندارم.
دلم میخواست زودتر تموم بشه از شرش راحت بشم.
دانشگاه کارولینای جنوبی در آمریکا، به تازگی واحد درسی
جدیدی را ارائه کرده که به بررسی ابعاد شخصیتی، شغلی و اجتماعی لیدی گاگا،
خواننده مشهور این کشور می پردازد. "لیدی گاگا و جامعه شناسی شهرت" نام این واحد درسی جدید است که به پیشنهاد پروفسور "متیو دفلم" بنیانگذاری شده است. برای این واحد درسی
وبلاگ ویژه ای هم طراحی شده و قرار است که نخستین دوره تدریس آن در ترم تحصیلی بهار ۲۰۱۱ آغاز شود. پروفسور دفلم، که متولد بلژیک است، تا کنون در زمینه های
مقابله با تروریسم، پلیس بین الملل و کنترل جرایم اینترنتی پژوهش هایی
انجام داده است و می گوید از طرفداران جدی لیدی گاگا است. پروفسور دفلم در گفت و گو با روزنامه دانشجویی "دیلی
گیمکاک"، گفت: "ما می خواهیم به لیدی گاگا به عنوان یک پدیده اجتماعی نگاه
کنیم. موضوع یک نوع موسیقی یا یک شخص نیست. داشتن ۱۰ میلیون طرفدار بر روی
شبکه فیس بوک و شش میلیون نفر تعقیب کننده در تویتر، یعنی اینکه این یک
پدیده اجتماعی است." این واحد درسی بر آن است که ویژگی های جامعه شناختی لیدی
گاگا را از زوایای موسیقی، طراحی لباس، نما آهنگ ها و جنبه های هنری فعالیت
او بررسی کند. لیدی گاگا متولد ۲۸ مارس ۱۹۸۶ در آمریکاست. او در سال ۲۰۰۳ کار خود را با اجرای موسیقی راک در بخش های
جنوبی نیویورک آغاز کرد و در اوت ۲۰۰۸ نخستین آلبومش، شهرت (Fame) را به
بازار داد که به سرعت به پرفروش ترین آلبوم در بریتانیا، کانادا، آلمان و
چند کشور دیگر تبدیل شد. مجله تایم لیدی گاگا را در فهرست ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان ذکر کرده است. مجله تایم لیدی گاگا را در فهرست ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان ذکر کرده است
'ابعاد اجتماعی لیدی گاگا'
-------------------------------
این دیگه از اون چیزای مسخره امریکایی هست. البته بررسی جامعه خیلی خوبه اما نتیجه این درس چیه؟ واقعا چرا انحطاط جامعه امریکایی تا به این حد رسیده که یه خواننده ای که حجب و حیایی نداره و جز چرت و پرت خوندن چیز دیگه ای نداره رو باید بذارن توی درس های دانشگاهیشون؟امروز ویدئو آهنگ mine تیلور رو دانلود کردم. واقعا قشنگ بود. هر چند که این آلبوم جدیدش فرسنگ ها با آلبوم قبلی فاصله داره (به نظرم عقب تره) اما به هر حال از این آهنگ خوشم آمد. کلا توی جامعه ای که فساد اخلاقی اینطور فراگیر شده کسانی مثل تیلور رو فقط میشه نعمت دونست! توی این آهنگ مثلا عاشق یکی میشه و باهاش ازدواج میکنه و وقتی دعواشون میشه یاد دعوای پدر و مادرش میفته و بعد با هم آشتی می کنن و زندگیشونو ادامه میدن و بچه دار میشن. ویدئو آهنگ پر است از صحنه هایی که افراد رو به داشتن خانواده تشویق میکنه. لذت های زندگی خانوادگی به طرز زیبایی تصویر شده و البته مضمون خود شعر هم همینطور هست. اینکه یه نفر توی امریکا با اون وضعیت اخلاقی جامعه اینطوری عمل میکنه برای من جای تعجب داره. بعضی وقتا به خودم میگم شاید اتفاقی باشه اما باز یه دلیل دیگه ای پیدا میکنم!
به این جناب پروفسور که رفته درس لیدی گاگا گذاشته به بهونه اینکه 10 میلیون طرفدار فیس بوکی داره باید گفت که تیلور با سن کمتر و فعالیت کمتر جزو همون لیست بوده و همین تعداد طرفدار رو روی فیس بوک داره و تاثیر بیشتری بر روی جامعه گذاشته! شاید بد نبود اون درس رو حذف کنید و یه درس برای تیلور بذارید که ببینید چطور یه نفر توی همچنین جامعه ای بر خلاف اکثر هنرمندان عمل میکنه و موفق هست. راهنمایی میکنم: انسان فطرتا دنبال خوبی هست. امیدوارم که تیلور بتونه به این روند خلاف جهت حرکت کردن کسانی مثل گاگا و بریتنی ادامه بده.