یک عده ای توی دنیا هستن که هیچ دین خاصی ندارن و وقتی ازشون در مورد دینشون سئوال میکنید میگن ما Spiritual هستیم. یعنی به روح اعتقاد داریم. همیشه خیلی خیلی کنجکاو بودم که بدونم که این عده چه اعتقاداتی دارن. پریشب که باز طبق عادت زده بودم توی اینترنت گردی که ببینم چی گیر میاد یکباره یه سری ویدئو پیدا کردم توی این زمینه که به نحوه بسیار جذابی انیمیشن سازی شده بود. بعضی حرف هاش به وضوح نادرست بود اما چیزی که بسیار بسیار منو شگفت زده کرد تطابق بسیاری از حرفهای اونها با اعتقادات ما هست. همچنین نحوه نگاه اونا به مسائلی مانند ابعاد و ... هم برام خیلی جالب بود. فکر میکنم که ارزش داشت وقتمو بذارم و اینو نگاه کنم. شاید اینا هم برای خودشون دکان باز کرده باشن اما نگاهشون برام خیلی جالب بود.
خلاصه این چند روزی که تعطیل بودم به جای درس خوندن کل این مجموعه رو که دیدم و یه سری ویدئوهای دیگه رو هم دیدم. واقعا نبود یوتوب توی ایران یک فاجعه زیستی بزرگی هست.
امشب که رفته بودم تارگت از پشت قفسه ها شنیدم که صدای شیطونی چند تا بچه میاد. دختره میگفت Mama Mama Come Here! See the Cameras... رفتم ببینم چه خبره دیدم یه خانواده خیلی خیلی خوب اونجان. یه پدر و مادر بودن با 5 تا بچه. بچه ها سه تا دختر بودند و 2 تا پسر و هر کدومشون یه جوری بودند. یه پسره و دختره سیاه بودند. یکیشون بور بود و یکیشون مو خرمایی. چند دقیقه ای که اونجا بودند کل فروشگاه رو به هم ریختن! حیف که زشت بود بخوام وایسم ازشون عکس بگیرم. همیشه دلم میخواست بچه هام رنگای مختلف باشن!
این چند وقت که نرسیدم خوب بنویسم یه عالمه اتفاقات خوب دور و برم افتاد. اولش اینکه دو تا داداشام از ایتالیا فاند گرفتن. یکیشون که خوابگاه گرفته بود کمک هزینه هم گرفت. اون یکی هم یه کمک هزینه ای گرفته که حالا یه مقداری از هزینه تحصیلشو میدن. واقعا یه بار بزرگی از دوش خانواده امون برداشته شد.
یکی دیگه هم این بود که منصور هم با یه استادی توی یه دانشگاه دیگه آشنا شده که بهش گفته از ترم دیگه بهش فاند میده. شاید اونم از ترم دیگه بخواد بره. من فقط خوشحالم که فاندش دیگه درست شده. ماهی 1700 دلار برای شهری که خرجش از دالاس هم کمتره. از اون بهتر اینکه احتمال اینکه از ترم دیگه همینجا TA هم بگیره تا 90 درصد زیاد شده و ممکنه اونم دیگه نهایت دو ماه دیگه بدون فاند بمونه.
خبر خوب دیگه هم همین امشب رسید که اون دوستم که رفته بود استرالیا و دو ماه بود بیکار بود و دنبال کار میگشت توی یه شرکت خیلی بزرگ استرالیایی کار پیدا کرد حدود 95 هزار دلار در سال. خودش میگه برای کارهای 45 و 50 هزار دلاری توی سال داشتم اپلای میکردم و فکر میکردم که حقوقم نهایت دیگه 60 تا باید باشه. یکی از فامیلامون هم اینجا 4 سال سابقه کار داره و حقوقش 70 هزار تاست که یه دفعه این کاره درست شد. من که خیلی خوشحال شدم.
این هفته دو تا میان ترم داشتم. یکی پریشب دادم و یکی هم امروز دادم. اون یکی درسه هم کوییز گرفت. یعنی من از هر سه تا درس این هفته 3 تا امتحان داشتم. دو تا سری 60 تایی هم برگه مونده صحیح کنم. یه سری تمرین هم که تا ساعت 3 نصف شب داشتم حل میکردم.
گفتم که یه هندیه اسم منو نوشت توی یه تیمی که برای مسابقه بریم شرکت اریکسون. این جمعه و شنبه باید برم برای اون مسابقه. اول اینکه خیلی خیلی پشیمونم که چرا قبول کردم برم توی تیم اینا. فکر کردم خب جایزه اش زیاده شاید برنده بشیم. اما این هفته دو تا چیز مهمتر پیش آمده که چون قبول کردم اونجا باشم دیگه نمیتونم اینجا رو برم. اول اینکه کارتون Brave رو دانشگاه میخواد همین جمعه بذاره که نمیتونم برم . بعد اینکه این هفته توی دالاس start-up weekend بود که ترجیح میدادم به جای اینجا برم اونجا. http://dallas.startupweekend.org اینجا یه جایی هست که هر چند وقتی یک بار کارآفرین ها دور هم جمع میشن و صحبت میکنن. اینجا هم یه مسابقه کارآفرینی بود که جایزه اش از اونجا کمتر نبود. تجربه اینجا برام بهتر بود هر چند که باید 50 دلار پول ثبت نام میدادم. حالا فردا بریم اریکسون ببینیم چی میشه.
امشب با یکی از بچه های ایرانی اینجا آشنا شدم که قشنگ لهجه شیرازی داشت و میگفت یکسالیه که اینجاست و خیلی راضی بود. خیلی دلم برای دوستای شیرازم و خاطراتم توی شیراز تنگ شد. با خودم فکر میکردم که کاشکی امشب با این پسره حرف نزده بودم. بعد رفتم خونه یکی از بچه های دیگه ایرانی. اونا هم نزدیک ما خونه داشتند و خونه اشون خیلی تر و تمیز بود. چند روز پیش یکی آمده بود خونه ما میگفت این میز رو هم بردارید قشنگ مثل مسجده. البته مسجد که هست چون من توش نماز میخونم اما از این بابت میگفت که هیچی نداره. اما خب اون پسره خیلی با سلیقه همه چیز از میز و وسایل تزیینی خریده بود و خونه اشون هیچی کم نداشت. بهش گفتم شما اینجا واقعا خونه دارید. ما هنوز بی خانمان هستیم.
شب که آمدم خونه متوجه شدم که اوباما برنده شده. نمیدونستم که اینقدر زود نتایج مشخص میشه وگرنه شاید دانشگاه می موندم. امیدوارم هرچی که میشه وضع برای مردم ما از اینی که هست بدتر نشه.