-
زبان توشه امریکا
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 09:32
یه چیزی که آدم هر چی با خودش بیاره اینجا کمه دونستن زبان هست. من هیچوقت تا قبل از تافلم به جز چیزی که توی مدرسه و دانشگاه داشتیم زبان نخونده بودم. این روزا شدیدا حس میکنم که توی این زمینه خیلی خیلی عقبم. اگر زمان برمیگشت یکی از چیزایی که میخواستم عوض بشه این بود که زبان بیشتر بخونم. اونقدری که بتونم مثل یه امریکایی...
-
در مورد بلاگم
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 07:10
این هفته کل بلاگم رو یه نگاهی کردم از اول تا آخر و همه صفحه هاشو ذخیره کردم. چند ساعتی وقتم رو گرفت اما فکر کنم ارزش داشت. فکر میکردم که خیلی بهتر از اینا نوشته باشم اما در کل راضی نبودم ازش. خیلی هم فکر کردم که با این بلاگ آخرش چکار کنم. با جریاناتی که این هفته گذشته پیش آمد فکر نمیکنم ادامه اش درست باشه یا حداقل به...
-
هفته ای که گذشت
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 07:08
این هفته تعطیلی وسط ترم بود و باز دپرس شده بودم. یه جلسه رفتم برای اون تحقیقی که رئیس دپارتمانمون گفته بود. با چند نفر جدید هم آشنا شدم ولی اون کسی که قرار بود در مورد تحقیق بهم توضیح بده وقت نداشت و افتاد برای هفته دیگه. گواهی اشتغال به تحصیل (enrollment certification) ام رو برای سایت نشا و سفارت پاکستان فرستادم. چند...
-
میراث آلبرتا
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 10:18
پارسال تقریبا همین موقع ها بود که یکی از خواننده های وبلاگم در مورد فیلم میراث آلبرتا بهم گفت و اون موقع ها چون خیلی جو اپلای و این چیزا بود یه شب تا 2 نصف شب نشستم و نگاهش کردم ولی وقت نشد هیچ وقت در موردش بنویسم. یعنی میخواستم خیلی طولانی بشینم کامل نقدش کنم. اون روزا وقت نشد و امروزم وقت نمیشه. اگرچه امروز خوشحالم...
-
25 فوریه- صحبت با جیراج و قهوه استار باکس
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 08:36
امروز جیراج آمد توی اتاقم که بیا با هم بریم یه قهوه ای چیزی بخوریم. منم تا حالا از قهوه های استارباکس نگرفته بودم و یادم آمد که رضا چند روز پیش میگفت فردا میخوای با یه دختری بری بیرون حرف بزنی حداقل یکبار برو ببین چه قهوه ای به درد میخوره که بگیری. دیگه قبول کردم. قهوه اش که خیلی معمولی بود. البته من حس چشایی خوبی...
-
هوای تازه بهاری
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 08:29
این چند روز یه مقداری بارون آمد و هوا شده عین بهار. ما اصلا اینجا زمستون ندیدیم. این روزا هوا فوق العاده است. شکوفه های درخت ها هم کم کم داره در میاد.
-
الهی العفو
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 08:26
هفته پیش با رضا و یکی از بچه های ایرانی که برای اولین بار با ما میامد رفتیم والمارت. توی والمارت میگفت همش حرف این بود که یه روزی قرار بذاریم بریم مشروب و ... بگیریم و خوش بگذرونیم و هر چی میگفت و من و رضا هم تایید میکردیم! بعد توی ماشین موقع برگشت باز حرف این چیزا بود. چند لحظه ای که سکوت شده بود, رضا شروع کرد به حرف...
-
هفته ای که گذشت - بلیت کنسرت و رستوران
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 08:22
این هفته رضا میخواست بلیت کنسرت بخره. یه جا آدرس گرفتیم و منم باهاش رفتم که یه ذره شهر رو بگردیم. هر چی گفت آقا ابی میخوان بیان بیا با هم بریم, من قبول نکردم. حامد هم گفت گرونه و نیامد. آخه یه بلیتش 60 دلار بود. در هر صورت رضا رفت و خرید. میگفت توی این سه سالی که امریکاست تا حالا 3 بار دیگه هم رفته. دو سه بار هم 500...
-
هفته ای که گذشت - در مورد آمیندا
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 08:09
در مورد آمیندا با آمیندا که خیلی خوب پیش نرفت. روز اولی من تیپ اسپورت زده بودم و رفتم دانشگاه. اما سر کلاس اولی یه پسر هندی-امریکایی کنار دست آمیندا نشسته بود و باهاش حرف میزد. با خودم گفتم یه کم سرد باهاش برخورد کنم. اما کلاس که تموم شد من داشتم با بچه های تیممون حرف میزدم که آمیندا قبل از اینکه از کلاس بره بیرون یه...
-
آب آشامیدنی در امریکا
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 21:21
تا جایی که من متوجه شدم بیشتر شهر ها و ایالت های امریکا میشه آب توی لوله ها رو بدون مشکل خورد. اما این آب ها کیفیت لازم رو برای مصرف طولانی مدت ندارند و برای دچار نشدن به مشکلات کلیوی خیلی ها آب رو جداگانه از فروشگاه ها تهیه میکنند. والمارت از همه ارزونتره و میشه دبه های خیلی خیلی بزرگ برد و اونجا با 1 دلار به اصلاح...
-
سایت coursera.org
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 08:11
سایت coursera.org بازم از سایت های آموزش آنلاین هست که مدرسینش مدرسین دانشگاه های تاپ امریکا هستن. فکر کنم پارسال هم این سایت رو گفتم و یکی از کلاس هاشو هم که خودم شرکت کردم. امسال این سایت متحول شده و کلی درس از همه رشته ها گذاشته. خودم امروز کلاس رایتینگ دانشگاه دوک رو ثبت نام کردم و یکی دیگه هم میخوام اگر بشه بعدا...
-
سایت های edx.org و udacity.com
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 10:15
این هفته با یکی از بچه های ایرانی که صحبت میکردم این سایت edx.org رو بهم معرفی کرد. البته بیشترش مال رشته کامپیوتر هست اما درس های رشته های دیگه رو هم داره و کم کم هم داره اضافه میشه. میگفت چند تا کلاس رو از اینا استفاده کرده و خیلی راضی بود. واقعا حیفه برای کسانی که دسترسی به آموزش های عالی کشورهای پیشرفته ندارند از...
-
برای اولین بار مراقب امتحان شدم
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 09:43
این ترم کارهای TA ایم خیلی آسونتر از ترم پیش هستن. ساعات اداریم که تا حالا کسی نیامده و حتی برگه صحیح کردن هم ندارم و تقریبا تا حالا هیچ کاری برای استادام نکردم. چهارشنبه برای اولین سر کلاس مراقب امتحان بودم و خودش یه تجربه جدید و جالب بود. جلسه امتحان اولی یه دختر چینیه و دو تا دختر هندیه بودند که همش تقلب میکردن....
-
بی معرفتی امریکایی
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 09:37
این هفته قبل از اینکه برای امتحان برم یه دفعه دیدم میریام توی دانشکده ما داره از روبروی من میاد. اولش مطمئن نبودم که خودشه. همینطوری که از کنارش رد میشدم سلامش کردم اما اصلا تحویل نگرفت و هیچی هم نگفت. بعد شک کردم که شاید خودش نبوده. چند دقیقه بعد دوباره یه جای دیگه دانشکده دیدمش و خوب نگاه کردم دیدم خودش بوده اما...
-
25 فوریه تا 1 مارچ - در مورد آمیندا
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 09:33
این هفته با آمیندا خیلی خوب پیش رفت. روز اول کلاس بعد از کلاس اولی آمیندا آمد پشت سرم و وقتی داشتم از کلاس میامدم بیرون در رو براش نگه داشتم و سلام کردیم و تا کلاس دومی با هم قدم زدیم. اون دفعه من باهاش آمدم و این دفعه اون با من آمد. روز دوم کلاسا هم تیم ها ارائه داشتند و بعد از ارائه تیم ما وقتی استاد پرسید خب به نظر...
-
24 فوریه - رستوران کسری با حامد و رضا
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 21:31
شب رضا گفت بیا بریم رستوران ایرانی ببینیم چطوریه. منم گفتم باشه. زنگ زدیم حامد هم بیاد. دیگه رفتیم رستوران کسری. از در که وارد شدیم محیط عوض شد و انگار دیگه امریکا نبودی! فضای قشنگی بود. بعد رفتیم و صاحب اونجا گفت اینجا buffet هست. یعنی یه پولی اول میدی و بعدش هر چقدر که میخوای میخوری و دیگه پرسی و دستی نیست. فقط گفت...
-
حکایت آن خر که زبان به طعنه رندان گشود
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 09:19
حکایت آن خر که زبان به طعنه رندی گشود و آن رند هیچ نگفت و هوشیار کسی است که سخنی نگوید که خیری در آن نباشد خری زاهد به راهی رهگذر بود که رندی را بدآنجا خانه در بود چو خر را حال و روز وی بدیدی قیاسی کردی و از جا رمیدی ز فندق مغز وی چیزی گذر کرد ز الطاف خدا ار ار ز سر کرد که باشد حال تو احوال آن قوم نبینم فرق سر از پای...
-
وقایع دیگه این هفته خیلی سریع
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 09:48
این هفته یه روز آخر کلاس اولی آمیندا داشت با بقیه حرف میزد و من یه دستی براش به عنوان سلام تکون دادم و اونم جواب سلامو با یه لبخندی داد و همینطوری با دیگران حرف میزد. روز دومی هم مثل قبل کلی دور از هم سر کلاس نشستیم. این هفته یه میان ترم دادم. این ترم هر سه تا درسم دو تا میان ترم دارن. یکیشو دادم. امتحانش هم خیلی آسون...
-
جمعه 22 فوریه - شب با جیراج توی lion king
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 09:37
یکی دو روزی بود که یه کم دلم گرفته بود. یعنی احساس کرختی میکردم. امشب دانشگاه کارتون شیر شاه گذاشته بود و قرار شد که با جیراج بریم. جیراج گرسنه بود و برای همین رفتیم کافه دانشگاه و یه غذای جدید گرفتیم. غذاش هم خوشمزه بود. این دفعه من حساب کردم که با غذای اونشب یر به یر بشه. اسم غذا رو یادم رفت. یعنی از منو عکس گرفتم...
-
20 فوریه - شب با جیراج توی رستوران هندی
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 09:22
امشب جیراج گفت که یه رستوران هست که تخفیف خورده و شام میده 5 دلار میایی بریم. منم گفتم باشه. با وجود اینکه فرداش امتحان داشتم گفتم اشکال نداره حالا بریم ببینیم چی میشه. دیگه رفتیم یه رستوران هندی. برای اولین بار غذای هندی هم خوردم. جیراج برای من Fry Dal سفارش داد که کمتر تند باشه و برای خودش هم Butter Masala سفارش داد...
-
18 فوریه - صحبت با حامد و رضا در مورد دخترا
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 10:04
امشب زنگ زدم به حامد که چرا نیامد برای ورزش. تلفنی که صحبت میکردیم گفت اون دختر چینیه که اون روز عکسشو بهت نشون دادم. گفتم خب. گفت اونم پرید. گفتم ااااا. چطور؟ گفت دیدمش گفت دوست پسر گرفته! گفتم ای بابا تو هم که داری دخترا رو میپرونی. بعد رضا گفت آره دیگه چند تا دختر باز حرفه ای افتادن پای همدیگه فقط دخترارو میپرونن!...
-
15 فوریه تا 18 فوریه - پیشنهاد برای تحقیق جدید
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 10:03
هفته پیش رفته بودم با مشاور رشته امون صحبت کرده بودم که چطور میشه اگر بخوام دکترا انصراف بدم و تبدیل کنم به فوق لیسانس و اونم رفته بود گذاشته بود کف دست رئیس دپارتمان. چند روز پیش رئیس دپارتمان بهم ایمیل زد که بیا با هم در مورد تحقیق صحبت کنیم. این هفته رفتم پیشش و یه قرار دیگه گذاشت با یکی دیگه از اساتید. اون استاده...
-
18 فوریه - آشنایی با یه دختر ایرانی
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 10:01
امروز داشتیم میرفتیم اتاق حامد که یه دختر ایرانی هم آمد. آمده بود که حامد برای پروژه یکی از درساش کمکش کنه. یعنی جواب تمرینا رو اگر از بچه های دیگه گرفته بهش بده. دیگه باهاش صحبت کردیم. ترم پیش هم این دختره توی کلاس من بوده اما چون بد اخلاق بود من اصلا باهاش حرف نزده بودم. البته بهش گفتم نمیدونستم ایرانیه. اگرچه مطمئن...
-
18 فوریه - باز سر کلاس درس دادم
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 09:46
این هفته برای دومین بار که اینجا هستم و رفتم سر کلاس درس دادم. کلاس این دفعه یه کلاس خاص بود که فقط برای زرنگ ترین بچه های رشته تشکیل شده. اونایی که نسبت به بقیه بهتر هستن رو توی یه کلاس خاص گذاشتن و بهشون مطالب بیشتر و پیشرفته تری درس میدن. البته همشون بچه های لیسانس بودند و از سئوالایی که پرسیدند متوجه شدم که سطحشون...
-
حامد و جلسه بی خدا ها و داروین و نظریه تکامل
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 08:56
امروز حامد تعریف میکرد که هفته پیش که رفته بود جلسه بی خدا ها تولد داروین بوده و کیکی آورده بودند و جشنی گرفته بودند. بعد هر کسی خاطره وقتی که برای اولین بار در مورد نظریه تکامل شنیده بود رو تعریف میکرده. نوبت حامد که میشه حامد هم میگه من از یه کشوری میام که میدونید اکثرا مسلمون هستن و وقتی اولین بار به ما اینو گفتن...
-
Foster care تو امریکا
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 02:47
نمیدونم معنی این عبارت به فارسی چی میشه و توی ایران هم سرویس مشابه ندیدم. توی امریکا یه سری بچه ها هستن که از تحت پوشش پدر و مادرشون به اختیار خودشون خارج میشن و سرپرسیشون با ایالت (دولت) میفته. حالا دلایل مختلف میتونه داشته باشه مثلا اینکه پدر و مادرشون بیفتن زندان یا مثلا بچه ها رو آزار بدن و... این بچه ها برای...
-
نوریان مر نوریان را طالبند
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 09:50
چند وقت پیش که شدیدا دپرس شده بودم داشتم با جیراج در مورد یه دختری صحبت میکردم که از اون فکرا در بیام و حالم بهتر بشه. بهش گفتم که نمیدونی چقدر زیباست. اصلا به عمرم هیچ کسی رو به این زیبایی ندیده بودم. جیراج هم گفت ببین کسی که اینو آفریده خودش چطوریه! یه لحظه فکر کردم که ای بابا ما دوست هندی هم داریم اینطوری از آب در...
-
سایت criagslist - نیازمندی ها و کالای مجانی در امریکا
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 10:12
اینجا اکثر مردم برای خرید جنس های دست دوم و یا کلا مبادلات شخص به شخص (بدون دخالت واسطه ها) از یه سایتی استفاده میکنن به اسم craigslist.org برای خرید گوشی و کامپیوتر دست دوم هم این سایت خوبه چون پول مالیات نمیخواد بدیم. ماشین دست دوم هم هر کسی میخواد بخره میاد اینجا تبلیغ میذاره. کالای مجانی توی امریکا چند وقت پیش با...
-
Gallup ریجکت شدم.
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 05:53
ای بابا از این همه شرکت یه مصاحبه گرفتیم اینم نذاشت دو روز بشه ریجکتمون کرد. فکر کنم باید یه برنامه ریزی منسجم برای گرفتن کار توی تابستون داشته باشم.
-
صحبت با رضا در مورد ازدواج
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 11:15
این یکی دو روز تعطیلی کلی با رضا در مورد ازدواج صحبت کردم. اونم یه جورایی هم تیپ های من بوده که دوست دختر نداشته ولی میگفت که سعی کرده کم کم یاد بگیره و پیدا کنه. الانم یک سال و نیمی میشه که امریکا آمده و بیشتر از من به اینجا آشنا هست. به من گفت که خیلی عقب هستم و خیلی چیزا رو نمیدونم. مثلا بهم گفت که با هر دختری که...